عباس کیارستمی کارگردان، فیلمنامهنویس، تدوینگر، عکاس، تهیهکننده، گرافیست و کارگردان هنری بینالمللی، همچنین شاعر و نقاش ایرانی ۱ تیر ۱۳۱۹ در تهران به دنیا آمد. او فیلمسازی تأثیرگذار در سینمای جهان بهشمار میآید. کیارستمی بیش از ۴۰ فیلم سینمایی، کوتاه و مستند ساخت. او را باید در زمره سینماگران موسوم به موج نوی سینما در ایران به شمار آورد. شاعرانگی از ویژگیهای فیلمهای کیارستمی است. او از معدود هنرمندانی است که بهجد با متون و میراث کهن ادبی ایران همنشین بوده و پیوسته آنها را مرور کرده است. کیارستمی شاعری است که با زبان سینما میسراید. سرودی دارد که در همه آثار سینمایی او چشمگیر است. به عبارتی آثار او با جریان زندگی روزمره در هنر و اندیشه و ادبیات آمیخته بود و در دنیای کیارستمی شور زندگی و عشق به زیبایی موج میزد.
مجموعه شعرهای کوتاه او «همراه با باد» (مجموعه شعر دو زبانه فارسی و انگلیسی)، «باد و برگ» و «گرگی در کمین» هستند. از کتابهای دیگر کیارستمی میتوان به «حافظ به روایت کیارستمی» و «سعدی از دست خویشتن فریاد»، «جزئی از غزلیات شمس»، «ده» اشاره کرد. بسیاری از منتقدان سینما دلیل موفقیت کیارستمی در سینما را آشنایی او با قلههای ادبیات فارسی میدانند.
عباس کیارستمی از سرطان دستگاه گوارش رنج میبرد، چهار عمل جراحی را پشت سر گذاشت و پس از گذراندن دوره نقاهت در تهران برای ادامه درمان با آمبولانس هوایی راهی فرانسه شد اما ۱۴ تیر ۱۳۹۵ به علت لخته شدنِ خون، سکته مغزی کرد و در پاریس درگذشت. بر اساس وصیتنامه کیارستمی پیکرش در گورستان توک مزرعه لواسان انجام شد و کیارستمی که دوستدار طبیعت بود در گورستانی پر از درخت آرام گرفت.
بهترین اشعار عباس کیارستمی
گلهای آفتابگردان
سرافکنده نجوا میکنند
در پنجمین روز ابری
✿•••❀•••✿
فراسوی نیک و بد
آسمان آبی است
آبی
✿•••❀•••✿
از بودن با تو
در رنجم
از بودن با خود
در هراس
کجاست بیخودی؟
✿•••❀•••✿
از ستم روزگار
پناه بر شعر
از جور یار
پناه بر شعر
از ظلم آشکار
پناه بر شعر
✿•••❀•••✿
از شکاف در
هم سوز میآید
هم نور ماه
✿•••❀•••✿
گلهای صحرایی را
نه کس بویید
نه کس چید
نه کس فروخت
نه کس خرید
✿•••❀•••✿
بسیاری عاشق
بسیاری معشوق
عاشق و معشوق
انگشت شماری
✿•••❀•••✿
شب به موقع رسید
سپیده به موقع زد
خروس به موقع خواند
من بیموقع
خوابیدم
✿•••❀•••✿
سيب از درخت
فرو افتاد و من
به جاذبه تو انديشيدم
✿•••❀•••✿
ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ
ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻠﺦ
ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻨﺪ
ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ
ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﮐﻨﺎﯾﻪ
ﺑﺎ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ
ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮ…
✿•••❀•••✿
در انتهای
رمضانیم
سفر در پیش
سفره خالی
✿•••❀•••✿
نه خواندن میدانست
نه نوشتن
اما چیزی میگفت
که نه خوانده بودم
و نه کس نوشته بود
✿•••❀•••✿
از مبدا تا مقصد
صدها کیلومتر
و صدها تن
که با هیچکدام، کاری ندارم
✿•••❀•••✿
باغم را فروختم
امروز
آيا درختان مىدانند؟
✿•••❀•••✿
آتشى برپاست در جنگل
درختان سپيدار
به تماشا ايستادهاند
✿•••❀•••✿
سرزمین تخیلاتم
نامحصور
بیمحصول
✿•••❀•••✿
تكه ابرى سياه
سرانجام
قرص ماه را
در آغوش گرفت
✿•••❀•••✿
دوستانم
میرنجانندم مدام!
از دشمنان،
چیزی در خاطرم نیست
✿•••❀•••✿
برای بعضی
قله،
جای فتح است!
برای قله،
جای برف
✿•••❀•••✿
تنهایی
نتیجه توافقهای بی قید وشرط
با خودم
✿•••❀•••✿
گفت
از دست من کاری بر نمی آید
کاش گفته بود
از دلم!
✿•••❀•••✿
چه دشوار است
تماشای قرص ماه
به تنهایی
✿•••❀•••✿
امروز را در خانه میمانم
و در به روی کس نمیگشایم
اما بی در و پیکر است
خانه ذهنم
می آیند و می روند
دوستان ناموافق
آشنایان ناسازگار …
✿•••❀•••✿
لبخند میزنم… بی دلیل
عشق می وَرزم… بی تناسب
زندگی می کنم… بی خیال
مدتی است!
✿•••❀•••✿
به قصد پرواز
تجربه کردم
سقوط را…
✿•••❀•••✿
باد با خود خواهد برد
شکوفه های گیلاس را
تا سپیدی ابرها
✿•••❀•••✿
همیشه ناتمام می ماند
حرف های من
با خودم
✿•••❀•••✿
اکنون کجاست؟
چه می کند؟
کسی که فراموشش کرده ام
✿•••❀•••✿
دودی سپید
بر آسمانی آبی
از کلبه ای
گلین
✿•••❀•••✿
به زادگاهم که بازگشتم
خانه ی پدری ام
گم بود
و صدای مادرم
✿•••❀•••✿
یک روی پنجره
به سمت من است،
روی دیگر
به سمت عابری که می گذرد
✿•••❀•••✿
شامگاهان
ماهی کوچک
جامانده از تور ماهیگیران
بر ساحل
✿•••❀•••✿
تابش اولین مهتاب پاییزی
بر روی پنجره
شیشهها را لرزاند
✿•••❀•••✿
بالاخره
من ماندم و من،
من از من رنجیده است،
هیچ کس نیست
برای پادر میانی
✿•••❀•••✿
بیزارم از زبان
زبان تلخ
زبان تند
از زبان دستور
از زبان کنایه
با من
به زبان اشاره
سخن بگو
✿•••❀•••✿
چه کسی می داند
درد غنچه را
به هنگام شکفتن؟
✿•••❀•••✿
دو قزل آلا
خفته در کنار هم
در بستر سفید بشقاب
✿•••❀•••✿
شیشه نوشابه شکسته
لبریز
از باران بهاری
✿•••❀•••✿
هزاران کودک عریان
در برف
کابوس شب زمستانی
✿•••❀•••✿
کينههايم را فراموش كردهام
عشقهايم را
دشمنانم را بخشودهام
دوست تازهاى برنمىگزينم