جوکهای مناسب برای کودکان واقعا با جوکهای بزرگسالان متفاوت هستند و نمیشود برای بچههای همه جور جوکی تعریف کرد. حتی در بیمزهترین جوکها هم شاید نکتهای غیرتربیتی وجود داشته باشد و منجر به شکلگیری یک ضعف شخصیتی در کودک شود. بنابراین نسبت به همه داستانهای کودک و جکها ابتدا نگاهی انتقادانه داشته باشید. با مجموعه ای جدید و زیبا از انواع جوک و لطیفه خنده دار برای مدرسه همراه ستاره باشید.
لطیفه خنده دار برای مدرسه
معلم به شاگرد میگه: پنج تا حیوان درنده نام ببر شاگرد میگه: ۲ تا ببر ۳ تا شیر!
✩☆✰
غضنفر میره قهوه خونه و تا میتونه چایی میخوره… ۵ تا ۱۰ تا ۱۵ تا. صاحب قهوه خونه عصبانی میشه و میگه: ای بابا خسته نشدی این همه چایی خوردی؟ غضنفر میگه: آره والا، راست میگی… پس بیزحمت قربونت بگو یه چایی بیار بخوریم خستگیمون در بره
✩☆✰
در تاکسی رو ببند
راننده به مسافر: ” عزیز اون در رو محکم ببند. ”
مسافر: ” اقا نخواستیم. پیاده میشم. ”
راننده: ” اِ… آخه چرا؟ ”
مسافر: ” تو که به در خودت رحم نمیکنی، میخوای به جیب من بدبخت رحم کنی؟! ”
✩☆✰
اون چه حشره ایه که “سبزه و سنگ” می خوره ؟
.
.
.
.
.
حشرۀ سبزِ سنگ خوار !
✩☆✰
یادم باشه حتماً وقتی خواستم ازدواج کنم
یکی از شرایط این باشه که همیشه کنترل تلوزیون دست من باشه !
✩☆✰
امتحان وسیله ست، نمره دست استاده
الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی هاااا
✩☆✰
یکی از سرگرمیام اینه سر امتحان
الکی هی کفه دستمو نگا کنم مراقب احساس زرنگی کنه
بیاد خفتم کنه ببین هیچی کفه دستم نیست…. ب
عد بش بگم ضایع شدی خخخخخخخخ !!!
اصن به عشق همین حرکت میرم مدرسه !!!!
✩☆✰
سلامتی اونی که همیشه یا بیرون کلاس بود یا تو
دفتر مدرسه فقط به عشق اینکه خنده رو لب دوستاش بنشونه !
✩☆✰
“بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید خونه ، معلمتون نیومده”
جالب اینجاست که اون یه ساعتی که زود میومدیم خونه یه حس
و حال عجیبی داشتیم ، اصن اون یه ساعت معادل ۱۰ سال بود !
✩☆✰
ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻫﺎ ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﻣﯿﺪﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ !
.
.
.
.
ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺗﻮ ﻋﻤﺮﺷﻮﻥ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ
✩☆✰
شادی ها و تفریحات سالم ما تو کلاس اینه که با یه میخ صندلی استاد رو سوراخ سوراخ میکنیم
سپس یه سرنگ ترجیحن بزرگ را از آب(در صورت موجود آب سالم) پر کرده و به اسفنج داخل صندلی تزریق میکنیم
پس از نشستن شخص مربوطه رو صندلی دل بچه ها شاد و پای استاد خنک میشود
تبصره:
برای شادی بیشتر مجوز استفاده از سس قرمز به جای آب نیز داده میشود
✩☆✰
یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد
و مبصر دفترارو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ مام هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم
کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش
چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!
✩☆✰
حالت چشــــــــــــم
.
.
.
.
.
.
هنگام درس دادن استاد سر کلاس :
(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)
وقتی استاد خبر امتحان رو میده :
(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)
موقع امتحان:
(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)
وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:
(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)
وقتی که نمره ها رو میزنن :
(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)
✩☆✰
دیشب که من رفته بودم مهمونی/معاون مدرسمونو دیدم
از ترس اینکه گیر و غر شروع شه/نگاهمو از تو چشاش دز دیدم
یواشکی از گوشه ی چشم اون/تا گوشه راست اتاق خزیدم
خیال میکردم که منو ندیده/هول شدمو میزو جلوم ندیدم
پا زدمو خوراکی ها رو ریختم/با خجالت لبامو زود گزیدم
یهو همه نگاها،برگشت سمت بنده/کاشکی میشد آب بشم یا بشم پرنده
ناظممونو دیدم برگ توتون میکشه/میون اون هیاهو خط ونشون میکشه
نمره انظباطو ۳ نمره کم میکنم/بزار بیای مدرسه پاتو قلم میکنم
ناظممون رقیه۶۰-۷۰ سالی داره/جورابای گندشو هر جا میره میاره
اومد تا با جوراباش زهر چشی بگیره/اما نفهمید که پاش پشت یه چیزی گیره
یه میز دیگه افتاد مهمونا هو کشیدند/برای حل مشکل مارو جلو کشیدن
صابخونه ما دو تا رو از خونه بیرون انداخت/من موندمو رقیه با ۴تا چشم حیرون
✩☆✰
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩ و ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ
ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﻣﻦ ، ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺘﻢ آﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯿﻢ ؟؟؟!!!
ﯾﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻣﻨﮕُﻼﺯیسازیوم ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻮﺩﻡ !
✩☆✰
یکی از جملاتی که در دوران مدرسه از معلمین و مدیر
و معاونیین محترم به کرات شنیده میشد این جمله بود :
“پرونده تون رو میزاریم زیر بغلتون”
خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بغلش ؟؟؟ مگه هندونس ؟!
✩☆✰
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت توی هیچ
چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت !
✩☆✰
معلم: وقتی گفته می شود «من می روم، تو می روی، او می رود» چه زمانی است؟
شاگرد: این زمانی است که زنگ خورده و ناظم هم جلوی در ایستاده.
✩☆✰
معلم : فاعل جمله دزد از خانه همسایه، دو تا قالیچه دزدید، کجاست ؟
دانش آموز : توی زندان !
✩☆✰
استاد اومده سر کلاس میگه:
بچه ها این درسه سختیه و عمقش زیاده…
بد از اونور کلاس یکی شروع کرد به دست و پا زدن…
استاد پرسید چی شد؟
گفت: دارم غرق میشم استاد کــــمک !!!! کـــمک!!!!
✩☆✰
معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟
دانش آموز جواب داد:نوشته ام!
معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!