معنی درس راز نشانه ها فارسی چهارم
مردی چند کیسه ی گندم بر پشت الاغش گذاشته بود و به آسیاب میبرد؛ در راه به قهوهخانهای رسید؛ الاغ را به درختی بست و به قهوهخانه رفت؛ وقتی بیرون آمد، الاغش نبود؛ در حالی که به دنبال الاغ می گشت، چشمش به پسری افتاد؛ از او پرسید: «الاغ مرا ندیدی؟»
پسر پرسید: «همان که چشم چپش کور بود؛ پای راستش میلنگید و بار گندم میبرد؟» مرد، خوشحال شد و گفت: «نشانی هایش درست است. آن را کجا دیدی؟»
پسر جواب داد: «من الاغی ندیدم.»
مرد، خشمگین شد و پسر را پیش حاکم برد.
معنی کلمات:
- آسیاب: دستگاهی برای خرد کردن و آرد کردن گندم و جو و دانههای دیگر
کلمات هم خانواده:
- حاکم: حکم، محکوم
کلمات مخالف:
- کور # بینا
- راست # چپ
- خوشحال # ناراحت
- درست # غلط
حاکم گفت: «پسر جان! اگر تو الاغ را ندیدهای، چطور نشانیهایش را دادی؟» پسر گفت: «من فقط خوب نگاه کردم و به آنچه دیدم، کمی اندیشیدم. سر راهم رد پای الاغی را دیدم که جای پای راستش کمتر از جای پای چپش گود افتاده بود. فهمیدم پای راست الاغی که از اینجا گذشته لنگ بوده است. علفهای سمت راست جاده خورده شده بود؛ اما علفهای طرف چپ دست نخورده مانده بود. از اینجا فهمیدم که الاغ علفهای سمت چپ را ندیده است. به همین دلیل حدس زدم، چشم چپش کور بوده است. از دانههای گندمی هم که روی زمین ریخته بود، فهمیدم بارش گندم بوده است.»
حاکم به هوش و فهم پسر آفرین گفت و مرد از او معذرت خواست.
کلمات همخانواده:
- معذرتخواهی: عذرخواهی
- فهم: فهمیده – فهیم
کلمات مخالف:
- خوب # بد
- کمتر # بیشتر
- نخورده # خورده