بهترین اشعار اهورا ایمان با مضامین عاشقانه و زیبا

اهورا ایمان شاعر و ترانه‌سرای معاصر ایرانی است. هنرمندی موفق که ترانه موسیقی فیلم‌ها و سریال‌هایی مانند میم مثل مادر، معصومیت از دسته رفته و سام و نرگس را سروده‌ است. گلچینی از زیباترین و عاشقانه‌ترین اشعار اهورا ایمان را در این نوشته بخوانید.

اشعار اهورا ایمان

محمدرضا طغرل جردی که در عالم هنر او را با نام اهورا ایمان می‌شناسند، شاعر و ترانه‌سرای سرشناس ایرانی است که اشعار او را همانند اشعار افشین یداللهی، اشعار مونا برزویی، اشعار مریم حیدرزاده، اشعار ترانه مکرم و اشعار سایر ترانه سرایان معاصر، بارها در فیلم و سریال‌های مختلف شنیده‌اید. اهورا ایمان در کارنامه هنری خود همکاری درخشانی با هنرمندانی محبوب و پرآوازه همچون بابک بیات، علیرضا قربانی، محمد اصفهانی و همایون شجریان دارد. همچنین او ترانه‌سرای موسیقی تیتراژ آثاری همچون میم مثل مادر، وفا و شکرانه هم بوده‌ است. برای خواندن بخشی از اشعار اهورا ایمان با ستاره همراه شوید.

 

گلچینی از زیباترین اشعار اهورا ایمان با مفاهیم احساسی

مدارا

از دست دل پر می‌زنی با خنده خنجر می‌زنی!
با غیر ساغر می‌زنی با من مدارا می‌کنی…

حال مرا می‌دانی و از خود مرا می‌رانی و!
در گوش من می‌خوانی و هنگامه برپا می‌کنی…

یک شب مرا می‌سوزی و یک شب تماشا می‌کنی!
با گریه می‌پرسم چرا با خنده حاشا می‌کنی!

یک آن امانم می‌دهی جانی به جانم می‌دهی…
خود را نشانم می‌دهی دیوانه رسوا می‌کنی…

از دست دل پر میزنی با خنده خنجر می‌زنی!
با غیر ساغر می‌زنی با من مدارا می‌کنی…

حال مرا می‌دانی و از خود مرا می‌رانی و…
در گوش من می‌خوانی و هنگامه هنگامه هنگامه برپا می‌کنی!

رونق شدی بیداد را شیرین شدی فرهاد را…
مجنون سر بر باد را پابند لیلا می‌کنی…

یک شب مرا می‌سوزی و یک شب تماشا می‌کنی!
با گریه می‌پرسم چرا با خنده حاشا می‌کنی…

یک آن امانم می‌دهی جانی به جانم می‌دهی!
خود را نشانم می‌دهی دیوانه رسوا می‌کنی…

“اجرا شده توسط همایون شجریان”

✿☆✿

باور کن

باور کن باور کن تنها ماندی دلا
دردا من دردا تو دردا از عشق ما
باور کن باور کن غربت را غصه را

ای آشنا

باور کن می‌میری می‌سوزی در گناه
سرگردان بی‌سامان بی‌یاور بی‌پناه
مرگت را باور کن تنها بی‌تکیه‌گاه

ای هم‌صدا

می‌سوزی می‌سازی با دردی این‌چنین
بی‌شعله بی‌آتش بی‌باور بی‌یقین
دل‌ها را باور کن باور کن یارا

“اجرا شده توسط محمد اصفهانی”

✿☆✿

 

اشعار اهورا ایمان

 

مرو ای دوست

مرو ای دوست… مرو ای دوست
مرو از دستِ من؛ ای یار

که منم زنده، به بوی تو… به گلِ روی تو
مرو ای دوست… مرو ای دوست

بنشین، با من و دل… بنشین تا برسم؛ مگر به شبِ موی تو
تو نباشی؛ چه امیدی به دلِ خسته‌ی من؟

تو که خاموشی… بی‌تو، به شام و سحر چه کنم، با غمِ تو؟
مرو ای دوست… مرو ای دوست

مرو از دست من؛ ای یار
که منم زنده، به بوی تو… به گل روی تو

بنشین، تا بنشانی نفسی آتش دل
بنشین تا برسم؛ مگر به شب موی تو

تو نباشی؛ چه امیدی به دل خسته‌ی من؟
تو که خاموشی… بی‌تو؛ به شام و سحر چه کنم، با غم تو؟

چه کنم با دل تنها؛ که نشد باور من
تو و ویرانی… خاموشی

کوهم اگر؛ چه کنم با غم تو؟
چه کنم، با دل تنها؟ چه کنم با غم دل؟ چه کنم با این درد؟

دل من… ای دل من
چه کنم با دل تنها؟ چه کنم با غم دل؟ چه کنم با این درد؟
دل من… ای دل من
چه کنم؟

“اجرا شده توسط محمد اصفهانی”

✿☆✿

بی‌واژه

منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسم‌مو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن

منو تنها منو عاشق منو خوب من صدا کن
منو از همین ترانه واسه ما شدن صدا کن

منو بی‌واژه صدا کن هم‌صدا تر از همیشه
به همون اسم عزیزی که برات کهنه نمیشه

واسه زندگی صدام کن واسه هر چی عاشقانه‌س
واسه حرفای قشنگی که نگفته شاعرانه‌س

منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسم‌مو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن

منو شب صدا کن اما اون شبی که تو رو داره
اون شبی که جای ماهش تو رو پیش من بیاره

منو آیینه صدا کن که میخوام مثل تو باشم
که برای با تو بودن میخوام از خودم جدا شم

منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسم‌مو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن

“اجرا شده توسط محمد اصفهانی”

✿☆✿

باور نکن

باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزدیک‌تر تو از تو به تو نزدیک‌تر من

باور نکن تنهاییت را تا یک‌دل و یک‌درد داریم
تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می‌گذاریم

دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهاییت را
هر جای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها

من با توام هرجا که هستی حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم

این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا کعبه دل
باور نکن تنهاییت را من با توام منزل به منزل

“اجرا شده توسط محمد اصفهانی”

✿☆✿

پریدخت

دل به غم سپرده‌ام؛ در عبورِ سال‌ها
زخمی از زمانه و خسته از خیال‌ها

چون حکایتی مگو؛ رفته‌ام ز یادها
برگِ بی‌درختم؛ در مسیرِ بادها

نه صدایی… نه سکوتی
نه درنگی… نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی
نه مرا مانده، پناهی

نیش‌ها و نوش‌ها؛ چشیده‌ام
بس روا و ناروا، شنیده‌ام

هر چه داغ را؛ به دل سپرده‌ام
هر چه درد را؛ به جان خریدم

در مسیرِ بادها

هر چه داغ را؛ به دل سپرده‌ام
هر چه درد را؛ به جان خریدم

در عبورِ سال‌ها

نه صدایی… نه سکوتی
نه درنگی… نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی
نه مرا مانده، پناهی

“اجرا شده توسط سالار عقیلی”

✿☆✿

خیال

بزار خیال کنم هنوز ترانه‌هامو می‌شنوی
هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می‌شنوی هنوز صدامو میشنوی

بزار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم
اگه تمومه قصه‌مون هنوز ترانه‌سازتم

بزار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی
روزها به فکر دیدنم و شبا پر از خواب منی

بزار خیال کنم تو دل تنگیات غروب که میشه یاد من میوفتی
تویی که قصه‌ی طلوع عشقو گفتی و دوستت دارمو نگفتی

گفتی و دوستت دارمو نگفتی
بزار خیال کنن منم اون که دل تنگه براش

اونی که وقتی تنهایی پر میشی از خاطره‌هاش
اون که هنوز دوسش داری اون که هنوز هم‌نفسه

بزار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه اونی که بودنش بسه
دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی

بزار خیال کنم بزار اگرچه بی‌خیالمی
بزار خیال کنم تو دل تنگیات غروب که میشه یاد من میوفتی

تویی که قصه‌ی طلوع عشقو گفتی و دوستت دارمو نگفتی
گفتی و دوستت دارمو نگفتی

“اجرا شده توسط احسان خواجه امیری”

✿☆✿

 

سلام آخر از مجموعه اشعار اهورا ایمان

 

سلام آخر

سلام ای غروب غریبانه دل، سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه‌های جدایی، خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن، خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق، خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای هم‌نشین همیشه، خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نم‌یمانی ای مانده بی‌من، تو را می‌سپارم به دل‌های خسته

تو را می‌سپارم به مینای مهتاب، تو را می‌سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته، تو را می‌سپارم به رویای فردا

به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد، به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد، اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من، خداحافظ ای سایه‌سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم، خداحافظ ای نوبهار همیشه
سلام ای غروب غریبانه دل، سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

“اجرا شده توسط احسان خواجه امیری”

✿☆✿

اگر به خواندن اشعار ترانه سرایان معروف علاقه دارید اشعار بابک زمانی و اشعار حسین صفا را نیز می توانید در ستاره بخوانید. 

 

شعرهای عاشقانه اهورا ایمان

 

باران که می‌بارد

باران که می‌بارد تو می‌آیی، باران گل باران نیلوفر
باران مهر و ماه و آیینه، باران شعر و شبنم و شبدر

باران که می‌بارد تو در راهی، از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز، با ابر و آب و آسمان جاری

غم می‌گریزد غصه می‌سوزد، شب می‌گدازد سایه می‌میرد
تا عطر آهنگ تو می‌رقصد، تا شعر باران تو می‌گیرد

تا شعر باران تو می‌گیرد
از لحظه‌های تشنه‌ی دیدار، تا روزهای با تو بارانی

غم می‌کشد ما را و می‌بینی، دل می‌کشد ما را تو می‌دانی
دل می‌کشد ما را تو می‌دانی

“اجرا شده توسط احسان خواجه امیری”

✿☆✿

عاشقانه

تا تو عاشقانه بودی شب من سحر نمی‌خواست
به ستاره دل نمی‌بست، از تو بیشتر نمی‌خواست

تو تا عاشقانه بودی شاعرانه بود بودن
قهر بود غصه با تو، دور بود گریه از من

تا تو عاشقانه بودی واژه باغی از ترانه
قصه قصه‌ی یه رنگی، شعر شعر عاشقانه

من به دنبال تو بودم تو به فکر هم‌زبونی
من تموم بی‌قراری، تو تموم مهربونی

تو به اشک اجازه دادی توی چشم من بشینه

تا غرورمو شکستم گفتی عاشقی همینه

گفتی اما دل ندادی، گفتی اما دل نبستی

گفتی عاشقت نبودم، ساده بودی که شکستی
ساده بودم مثل آینه تا تو عاشقانه بودی

فقط از تو می‌نوشتم تا تو شاعرانه بودی
ساده بودم مثل آینه تا تو عاشقانه بودی

فقط از تو می نوشتم تا تو شاعرانه بودی
تا تو عاشقانه بودی

“اجرا شده توسط ابی”

✿☆✿

وقتی تو با من نیستی

وقتی تو با من نیستی از من چه می‌ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می‌ماند

از من چه می‌ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می‌ماند

غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی
غیر از غباری در لباس تن چه می‌ماند

از روزهای دیر بی‌فردا چه می‌آید
از لحظه‌های رفته‌ی روشن چه می‌ماند

وقتی تو با من نیستی از من چه می‌ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می‌ماند

از من چه می‌ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می‌ماند

از من اگر کوهم اگر خورشید اگر دریا
بی‌تو میان قاب پیراهن چی می‌ماند

بی‌تو چه فرقی می‌کند دنیای تنها را
غیر از غبار و آدم و آهن چه می‌ماند

وقتی تو با من نیستی از من که می‌پرسد
از شعر و شاعر جز شب و شیون چه می‌ماند

وقتی تو با من نیستی از من چه می‌ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می‌ماند

از من چه می‌ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می‌ماند

“اجرا شده توسط معین”

✿☆✿

خوب شد

راه امشب میبرد سویت مرا
می‌کشد در بند گیسویت مرا

گاه لیلا گاه مجنون می‌کند
گرگ و میشِ چشم آهویت مرا

من تو را بر شانه‌هایم می‌کشم
یا تو می‌خوانی به گیسویت مرا

زخم‌ها زد راه بر جانم ولی
زخمِ عشق آورده تا کویت مرا

خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دل به عشقت به عشقت مبتلا شد خوب شد

خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دل به عشقت به عشقت مبتلا شد خوب شد

راه امشب می‌برد سویت مرا
می‌کشد در بند گیسویت مرا

گاه لیلا گاه مجنون می‌کند
گرگ و میشِ چشم آهویت مرا

من تو را بر شانه‌هایم می‌کشم
یا تو می‌خوانی به گیسویت مرا

زخم‌ها زد راه بر جانم ولی
زخمِ عشق آورده تا کویت مرا

خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دل به عشقت به عشقت مبتلا شد خوب شد

خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دل به عشقت به عشقت مبتلا شد خوب شد

“اجرا شده توسط احسان همایون شجریان”

✿☆✿

عشق آسان ندارد

گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد
گفتی از پاییز باید سفر کرد گرچه گل تاب طوفان ندارد

آن که لیلا شد در چشم مجنون هم‌نشینی جز باران ندارد
گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد

آن بهاران کو آن روزگاران کو زیر باران آن حال پریشان کو
بازآ من آسیمه سر بی‌بال و بی‌‌پر مانده جای تنهایی در سینه‌ها مانده

رفته مجنون و لیلا به جا مانده از مستی و مینا و می‌اشکی به ساغر مانده
گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد

گفتی از پاییز باید سفر کرد گرچه گل تاب طوفان ندارد
آن که لیلا شد در چشم مجنون هم‌نشینی جز باران ندارد
گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد

“اجرا شده توسط احسان علیرضا قربانی”

✿☆✿

 

اشعار اهورا ایمان اجرا شده توسط علیرضا قربانی

 

عاشقانه نیست

شیرین من بمان مگر این روزگار تلخ
فرهاد خسته را به نگاهی امان دهد

در زلف شب گره بزن آن زلف مست را
شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهد

حرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند
ما را نصیب دیگری از این زمانه نیست

با من از عاشقانه‌ترین لحظه‌ها بخوان
حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیست

با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم

با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم

شاید شبی که می‌برد افسانه مرا
روزی برایم از تو نشانی بیاورد

شاید همین ترانه که بر دوش باد رفت
در جان خسته تاب و توانی بیاورد

با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم

با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم

“اجرا شده توسط احسان علیرضا قربانی”

 

کلام آخر

اهورا ایمان نقش پررنگی در خلق موسیقی خاطره‌انگیز فیلم و سریال‌های ایرانی داشته‌است. اگر شما هم ترانه دیگری از این هنرمند موفق می‌شناسید، در بخش نظرات برای ما بنویسید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید