ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – اذان و شنیدن صدای اذان برای مسلمانان بسیار خوشایند است، خصوصاً اگر موذن صدای خوش داشته باشد. برای نوشتن انشا درباره اذان به یک سری نکات کلیدی دقت کنید و سپس نگارش آن را آغاز نمایید. انشای شما باید با یک مقدمه درباره اذان آغاز شود، سپس در بدنه یا تنه اصلی بیشتر به این مسئله بپردازید و با یک نتیجهگیری کوتاه در انتها انشای خود را به پایان برسانید. در ادامه سه انشا با موضوع اذان برای شما آوردهایم، آنها را بخوانید، ایده گرفته و انشاهای زیبا بنویسید. انشاهایتان را از طریق ارسال نظر برای ما بفرستید تا با نام خودتان در ستاره منتشر کنیم.
انشا درباره اذان با مقدمه و نتیجه
اذان شعار مسلمانان و ندایی ملکوتی است.
چقدر زیباست شنیدن صدای اذان. اینکه به انسان یادآوری میکند که خدا بزرگ است و خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد و گواهی میدهد که فرستادهاش حضرت محمد (ص) و ولیاش حضرت علی (ع) هستند و دعوت میکند به سوی نماز و اعلام میکند که راه رسیدن به رستگاری نماز است و بهترین کارهاست و دوباره به بزرگی خدا و یکتا بودن خالق هستی تأکید میکند.
معنی کلمه اذان یعنی آگاه کردن، فراخواندن هم معنی میدهد و عبادتی است که از جانب خداوند یکتا به پیامبر (ص) وحی شده که انسان را به زمان اقامه نماز فرابخواند و آگاه کند، چون انسانها وقتی مشغول کار و فعالیت هستند خود نمیتوانند به صورت دقیق تشخیص دهند که چه ساعتی از شبانهروز، زمان اقامه نماز است برای همین در شهرها و محلهها مساجدی بنا شدند که این متن زیبا توسط اشخاصی در مساجد با صدایی رسا خوانده شود تا به گوش تمام ساکنین اطراف آن برسد و خود را به جماعت نمازخوان برسانند. به این افراد مؤذن میگویند و مؤذن باید صدای رسا و بلندی داشته و به اوقات نماز کاملاً آگاهی داشته باشد یا به دستور آگاهان به اوقات شرعی اذان بگوید. اولین مؤذن اسلام بلال حبشی بود و به دستور پیامبر در مدینه اولین اذان گفته شد.
اذان غیر از موقع نماز کاربردهای دیگری هم دارد. مثلاً معمولاً مسلمانان بعد تولد نوزاد در گوش او اذان میگویند، البته در گوش راست نوزاد و در گوش چپ اقامه، این رسم یکی از سنتهایی است که از زمان پیامبر تا به امروز هم رواج دارد. و دلیلش هم این است که اولین کلماتی که نوزاد به گوشش میرسد خبر از عظمت و بزرگی خدای یکتا باشد و همچنین پیامبر فرمودند این کار نوزاد را از شر شیطان در امان میدارد و همچنین روایت شده است که کسی که اذان را بشنود و بگوید آنچه را که مؤذن میگوید، روزی او افزون میشود و اخلاقش نیکو میگردد.
ما از این انشا نتیجه میگیریم باید اذان را گرامی و مقدس بداریم، آن را حفظ کنیم و در مواقعی برای خودمان زمزمه کنیم.
انشا درباره اذان؛ یک انشای کوتاه
به حیاط رفتم کنار حوض نشستم. صدایی زیبا و دلنشین به گوشم میرسید، این صدا از هر ترانهای زیباتر بود. با این صدا میشد به ملکوت رفت. نگاهم را به آسمان دوختم.
جملات اذان واقعاً زیبا هستند. اذان شعار هر مسلمانی است و بیشک این زیباترین شعار است زیرا خداوند، هفت آسمان را با تمام زیباییهایش آفرید و زمین نقطهای کوچک از این آفرینش است و ما انسانها نقطه کوچکی از زمین و گواهی دادن به عظمت، کار بزرگی است.
با شنیدن صدای اذان احساس میکنم بندگی خدا عظمت دارد و ندای روز قیامت را بخاطر میآورم و ظاهر و باطن خود را برای اجابت این ندا آماده میسازم. چون کسانی که برای پاسخ به این ندا بشتابند همانها هستند که در روز قیامت به لطف الهی ندا داده میشوند. وقتی مؤذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه میکند، عظمت حق را بر دلم مینشاند و وسوسههای شیطان را از دلم میرهاند. مؤذن بانگ «الله اکبر» که سرمیدهد قلبم از بزرگی یاد خدا میلرزد و ندایی از درون مرا میخواند و میگوید که باید خویشتن را برای نماز آماده سازم.
اگر انسان با شنیدن اذان دلش سرشار از شادی و سرور میشود و با میل و رغبت او را به پاسخ فرامیخواند باید بداند که در قیامت نیز به بشارت و رستگاری ندا داده خواهد شد. به همین دلیل پیامبر (ص) موقع اذان به مؤذن خود میفرمودند: «ارحنا یا بلال» یعنی ای بلال! ما را با نماز و ندای دعوت به آن (اذان) راحت ساز.
انشا درباره اذان؛ انشا احساسی
صدای ملکوتی اذان از گلدستههای فیروزهای مسجد محله پرکشیده و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست. بار دیگر آرامشی گرفتم و کام جانم شیرین شد از حلاوت این نوای روحبخش:
الله اکبر، الله اکبر
آری تو بزرگی، بزرگتر از آن چه در ذهن و عقل ما بگنجد. تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواری آمادهام تا بر سجاده عشقت بنشینم و نیازم را با تو راز گویم؛ نیاز تو را داشتن، تو را خواستن و با تو بودن.
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود میکند. وقتی مؤذن میخواند:
اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله
به خود میآیم. بله منم؛ من که باز شهادت به یگانگی و بیهمتایی تو میدهم، به اینکه جز تو خدایی ندارم. حس میکنم هربار که اذان میشنوم مفهومی تازه از این ذکر میفهمم و میگویم وای بر من اگر گاهی تو را فراموش میکنم. من که شهادت میدهم جز تو خدایی نیست پس چگونه میتوانم به جز تویی امید ببندم؟ حال عجیبی دارم، در خود غرقم که باز میشنوم:
اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد انّ محمداً رسول الله
چقدر این شهادت دادن را دوست دارم. احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد (ص) پیامبرم است و اینکه روزی پنج مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم او را نام میبرم. آه چه زیباست مسلمانی.
اذان ادامه دارد:
اشهد انّ علیاً ولی الله، اشهد انّ علیاً ولی الله
نام علی را که میشنوم بندبند وجودم از اشتیاق میلرزد و از اینکه نام مولایم زینتبخش جان و روحم گردیده سپاس میگویم.
دیگر چه غم دارم و چه کم؟! وای بر من اگر نتوانم آن بنده شایستهای باشم که تو میخواهی… وقتی این سه شهادت را میشنوم که تو خدایم هستی، محمد (ص) پیامبرم و علی (ع) ولی و سرپرستم است حس عجیبی به من دست میدهد؛ حس پرندهای که از قفس تنگ خودش رها میشود و در آسمان عشق الهی به پرواز درمیآید.
باز مؤذن میخواند:
حی علی الصلوه، حی علی الصلوه
شتاب به سوی نماز. شتاب؟ آری شتاب به سوی خوبیها، به سوی عشق و به سوی معشوق ابدی. این شتاب زیباست و لازم و واجب. میشتابم تا بر سجاده بندگیات بنشینم و برای تو بگویم و از تو بخوانم.
حی علی الفلاح، حی علی الفلاح
شتابی دیگر برای چه؟ برای رستگاری. رستن از دنیا و مادیات. رستن از خودهایی که مرا احاطه کردهاند؛ خودبینیها، خودپرستیها، خود شیفتگیها و هزاران خودهایی که نمیگذارند به تو برسم و پای قلبم را در زنجیر میکنند. پس میشتابم تا برهم از آنها و برسم به یکی که آن تویی. این است رستگاری.
باز میشنوم:
حی علی خیرالعمل، حی علی خیرالعمل
احساس میکنم و باورم این است که شتابهایی را که فرمانم میدهی شتابهایی لذتبخش است و این بار شتاب برای بهترین کارهاست. آری میدانم به این کار که مرا خواندی بالاتر از هرکاریست که در دنیا دارم و بهترین کاریست که نه برای جسمم بلکه میتوانم برای ساختن روح و جانم انجام دهم؛ کاری پر از خیر معنوی، پر از زیبایی اخروی. آه که چه احساس خجستهای دارم.
بار دیگر آن کلام زیبا را میشنوم:
الله اکبر، الله اکبر
و بار دیگر باوری دوباره که تو باعظمتی، بزرگی، بزرگتر از پندارهای ما و چه ستودنی است این بزرگیات…
خود را چون ماهی کوچکی در دریای بیکران مهر و رحمتت حس میکنم، جانم از عشق دیدارت لبریز است. تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم. امروز که مینویسم و اذان را برلب از جانم میخوانم زیباترین حال را دارم: حسی معنوی، حسی چون رودهای روان که از دریای مهربانی تو سرچشمه میگیرند. به انتهای اذان میرسیم:
لا اله الا الله، لا اله الا الله
با شنیدن این ذکر هر چیز دنیوی بار دیگر ارزشش را برایم از دست داد. از هرچه وابستگی بود رها شدم، آن چه را تا امروز دوست داشتم و در گوشهای از قلبم برایش جای خاصی باز کرده بودم کوچک و بیارزش شد چون نام تو را شنیدم و خواندم…
و حال پس از شنیدن این نغمه جانبخش چون پرندهای سبکبال دل به آسمان عشقت میسپارم. آرام و آسوده جان دستهایم را به سوی آسمان تو بالا میآورم و نیت دیدار تو را میکنم. صدایی آشنا گوش جانم را مینوازد. صدایی که بذر عشق و معرفت را در کویر وجودم میکارد و امید به رحمت حق را در دلم زنده میکند. آری! صدای ملایک خداست که خوشآمد میگویند به نمازگزاران و بالهای خود را بر زمین میگسترانند تا فرش زمینیانی باشد که دعوت حق را لبیک گفتهاند. این است معنای اذان…
امیدواریم مجموعه انشا درباره اذان برای شما مفید بوده باشد. از طریق ارسال نظر برایمان بنویسید کدام انشا را بیشتر از بقیه دوست داشتید.
ریحانه
خیلی مزخرف بوووود
بدون نام
خییلی عالی بود
مخصوصا اخری
SARA
Awlii bnazaram akhari zibatar bood
فاطمه
همشون بد بودن ولي اخري يه نمه بهتر بود ولي بازم مرسي
xy
دست مریزادواقعا انشاهاتون مفیدومختصرهست.
mahsa
هیچ کدوم
Æřįýąń
هیچ کدومش خوب نبود