انشا درباره جلسه امتحان؛ گزارشی از یک جلسه امتحان پر دردسر

انشا درباره جلسه امتحان را می‌توانید در قالب گزارش یا در قالب خاطره ای طنز از یک روز آزمون در مدرسه بنویسید. استرس و نگرانی هایی که حتی از شب قبل از امتحان به بعضی افراد وارد می‌شود می تواند اتفاقات جالب و حتی خنده داری ایجاد کند.

انشا درباره جلسه امتحان

برای نوشتن انشا درباره جلسه امتحان می توانید از روش گزارش نویسی یا توصیفی استفاده کنید. همجنین می توانید کمی چاشنی طنز به آن اضافه کرده و مهارت های نوشتاری خود را بیشتر نشان دهید. در این مطلب یک انشا جلسه امتحان می‌خوانید که یکی از موضوعات انشا نگارش نهم است. 

 

انشا درباره جلسه امتحان

مقدمه

من که نمی‌دانم چرا اینقدرجلسه امتحان از نظر بعضی آدم‌ها ترسناک است. یعنی این حجم از استرس را درک نمی‌کنم. بدترین حالت ممکن، قبول نشدن در امتحان است؛ اما برخی افراد انگار با دهان اژدها مواجهند! مثل آن روز که دوست همکلاسی من بخاطر استرس در جلسه امتحان، کلاس را بهم ریخت!  

بدنه

امتحان داشت شروع می‌شد و من می‌دیدم که دوستم هر لحظه پریشان‌تر می‌شود. گویا اتفاق مهمی در زندگی‌اش در حال رخ دادن بود. تعجب من از این بود که او دانش آموز تنبلی هم نبود و درس هایش نسبتا خوب بود. اما این استرس حتی وقتی معلم از او سوالی می‌پرسید هم به سراغش می‌آمد و باعث می‌شد نتواند درست جواب بدهد. برگه های آزمون را پخش کردند و من مشغول شدم. یک نگاه کلی به سوال ها کردم و متوجه شدم که پاسخ بیشتر سوال ها را می‌دانم. چند تا سوال هم برایم کمی گیج کننده و ناآشنا آمد که تصمیم گرفتم فکر کردن و پاسخ دادن به آن‌ها را برای آخر کار بگذارم.

پس سریع شروع کردم پاسخ دادن به سوال هایی که از پاسخشان مطمئن بودم. غرق در برگه آزمونم بودم که صدایی توجهم را جلب کرد. دوستم داشت به کنار دستی‌اش اشاره می‌کرد تا از او تقلب بگیرد و او هم توجهی نمی‌کرد. در همین لحظه معلم متوجه این موضوع شد و رفت همان نزدیک ایستاد تا جلوی تقلب آن‌ها را بگیرد. با نزدیک تر شدن معلم، استرس دوستم چند برابر شد تا اینکه با حالتی بغض آلود از معلم خواست به او کمک کند!

معلم از او پرسید که مشکلش چیست و کدام سوال برایش مشکل است؟در این لحظه وقتی بقیه بچه ها دیدند که حواس معلم پرت شده، کلاس بهم ریخت و چند نفر دیگر شروع به تقلب گرفتن و تقلب دادن شدند. متاسفانه آن روز به خاطر همین موضوع، دوست من از کلاس اخراج شد و نه تنها امتحان را قبول نشد، بلکه به دفتر مدیریت هم خوانده شد تا به جرم بهم ریختن جلسه امتحان پاسخگو باشد. بعدها وقتی از او پرسیدم که کدام سوالات امتحان را بلد نبود فهمیدم او هم مثل من پاسخ اکثر سوال ها را می‌دانست و درباره بعضی دیگر شک داشت، اما استرس باعث شده بود رفتار نادرستی از خودش بروز بدهد و آن بلا را سر خودش بیاورد. 

 

نتیجه

امتحان دادن یکی از کارهای معمولی بعد از درس خواندن است که وقتی به اندازه کافی درس را یاد گرفته و به آن مسلط باشیم، جایی برای نگرانی ندارد. در واقع استرس برای افرادی است که خودشان هم نمی‌دانند چرا به مدرسه می‌روند و درس می‌خوانند. فهمیدن خیلی مهم تر از آزمون دادن است و اگر قرار است از چیزی خوشمان نیاید، آن چیز، تلاش برای فهمیدن است. بی شک هیچ کس حاضر نیست بگوید من از فهمیدن می‌ترسم!

البته در این میان نباید از نقش شیطنت آمیز بعضی از طراحان سوال های آزمون و مراقبان آزمون‌ها غافل شد. مراقبان امتحانی که مثل دربان جهنم بالای سرمان می‌ایستند، یا طراحان سوالی که انگار می‌خواهند هر طور شده آدم را گیج کنند و سوال‌هایی می‌پرسند که آدم نمی‌داند اصلا منظور از آن چیست؟ قرار است آموخته هایمان را بازگو کنیم یا در دالان پیچ در پیچ ذهن طراح گم شویم و از هر چه درس و مدرسه است بیزار شویم؟ 

 
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید