تعبیر خواب دریا – دیدن دریا در خواب نشانه چیست؟

سلام روزتون بخیر … دیشب خواب دیدم که با خواهرم از راه قاچاقی میخوایم بریم المان .. چون شب بود و از بیابون داشتیم میگذشتیم خیلی سرد بود .. بعدش باید از دریا میرفتیم تا میرسیدم ب مقصد سوار ی قایق شدیم ک پارو نداشت گفتم اخه بدون پارو مگه میشه؟ نمیدونم کسی گفت یا ی حرفی از قلب خودم بود که میگفت پیدا میشه نگران نباش … بعد به نقشه نگاه کردم دیدم نصف راه مونده گفتم چقد زیاد مونده ی نفر گف نه چیزی نمونده دیگه خدا رو شکر اخراشه … اب دریا هم ابی روشن و شفاف بود و دریا هم گلا اروم بود .

سلام وعرض ادب امیدوارم حالتون خوب باشه
من دوجور خواب دیدم یکی وسط خونه مون انگار دریا باشه همیشه (تو خواب عادی بود)من برای اینکه برم اون سمت یک قایق اندازه خودم کوچولو داشتم واز این که دارم رو اب پارو میزنم کیف میکردم تا اینکه یهو همه ان اب ها خشک شدند رفتند تو فرش همه چی خیس بود چیزی که ان موقع مهم بود برام همون رفتن تو اون قایق وتنهایی پارو زدن هرچند میدونستم این دریا مصنوعی طوری

خواب دیگه ام دیگه واقعا دریا بودیک سری کشتی بزرگ روی اب هی جابه جا می شدند منم روی یکی از این کشتی ها بودم

سلام. خواب دیدم که انگار سر کلاس ریاضی بودم و انگار استاد رو هم می‌شناختم و بعد استاد امتحان میگرفت و نتیجه امتحان من خوب نبود و ناراحت شدم و از کلاس اومدم بیرون تو حیاط و داشتم به بیرون فرار میکردم که چندین نفر میخواستن جلوم رو بگیرن که بیرون نرم.انگار یه چیزایی مثل پلاستیک سفید دستشون بود.که من به سختی بیرون زدم و دیدم یکی از اعضای خانواده اومده بود دنبالم و من سوار ماشین شدم و وقتی فهمید من از آموزشگاه فرار کردم خیلی عصبانی شده بود که من از ماشین پیاده شدم و به کلاس برگشتم که استاد دوباره

سلام،روزبخیر،خواب دیدم باخانواده جایی بودیم که کوهستانی بود و درانتهابه دریامیرسید.از آب دریا موقه جزرومد رودی شکل گرفته بود که از میان کوه ها عبور می‌کرد و به سمت پایین میرفت. ما از بین کوه ها عبور کردیم و رسیدیم به دریا، اونجا خیلی قشنگ و زیبا بود آبش تمیز و زلال و رنگش سبز و آبی بود،من به قدری ذوق کردم که به برادرم گفتم بیاد بریم بالای صخره و از اونجانگاه کنیم، وقتی که رفتیم روی یک صخره ایستادیم تازه شکوه و عظمت دریا پیدا شد، به قدری خوشحال و ذوق زده بودم که قابل توصیف نیست،امادریایهو متلاطم

دریای بسیار بزرگی رو در شب دیدم که بسیار ترسناک بود به نطرم
یعنی دلهره یا ترس داشتم ازش
مثلا ترسی متل ترسیدن ازارتفاع که در واقعیت دلهره میگیرم ازش
انگار باد زیادی میومد و ما کنار دریا روی جایی انگار چوبی بودیم که کنار دریا ساخته شده بود
که به نطرم زیاد بهش اعتمادی نبود
و بیشتر از این لحاظ امنیت احساس نمیکردم که خیلی نزدیک به آب دریا بود یعنی نرده یا حفاط کوتاهی داشت که چیزی که تو ذهنمه انگار خیلی سالم هم نبودن و من که باخانواده اونجا بودم بیشتر میترسیدم برادرم بیوفته تو دریا(کمی عقب تر از اونها بودم) که البته درواقعیت برادرم بیست سالشه اما تو خواب متل خیلی از خوابهای دیگمون کوچیک بود (درست یادم نیست اینجا سنشم کم بود یا فقط جسمش کوچیک بود)
به برادرم میگغتم که مواظب باشه و بکشه کنار اخه اون او لبه ایستاده بود و انگار خم شده بود و داخل دریا رو نگاه میکرد که من میترسیدم نکنه خودش بیوفته یا باد یا دریا باعت افتادنش بشه اخه خیلی نزدیک سطح دریا بود و حفاظش کوتاه و با فاصله ی زیاد که آب میتوست بیاد ازبین حفاظ به روی اون سطح اسکله مانندی که بودیم
عده ی دیگه ای هم بودن کنارش که انگار خانوادم بودن نگران بودم کلا اما متل همیشه بیشتر نگران برادرم بودم که تو خوابفکر میکردم چون کوچیک جسمش خطرناکترهشاید زودتربیوفته

وقتی کل دریارو نگاه میکردم به دریای بزرگ که تاریک بود و به خاطر همین آبش سرمه ای رنگ بود و از نگاه کردم به بزرگیش که فقط رو به روم دریا میدیم خیلی شاید بشه گفت دلهره میگرفتم
وسط دریا سمت راست یه قسمت مستطیلی شکلی رو دیدم که با چیزی شبیه به زنجیر فلزی اون مستطیل مشخص شده بود که با دیدنش یاد یک خانواده ای افتادم و تو خواب نگران شدم با یادآوری اونا
اما تو خواب برای نگرانیم چیزی تو ذهنم نبود
نمیدونم وقتی بیدار شدم با خودم گفتم نکنه شبیه اونا بشیم یا تو خواب به این فکر کردم
اما کم کم دیدم که اون مستطیل دار کوچیک میشه یعنی جمع میشد تو خودش یا داخل دریا و ادامه داشت و دید من بهش کمتر میشد نمیدونم شایدم داشت دور میشد به نطرم
البته اون ابتدای خواب ی قسمت رفتن به اون دریا رو هم خاطرم میاد که از ی جایی با دوستام با خم شدن و کنار زدن ی سری پارچه یا پرده و.. و پایین اومدن از جایی و…. میرفتیم که یهو خودم رو اونجا دیدم

بعد از ترس و اسکله تیکه ای سادمه که من منتطر برگشتن پدرم بودم که رفته بودکفش خودمو که قبلا هم ازش استفاده کرده بودم رو بیاره یا پیدا کنه که ی کفش غریبی گام بود که نمیدونم مال خودم بود که تازه پوشیده بودم یا مال خودم نبود
که من که منتطر پدرم بودم و نمیرفتم
انگار در راه برگشت بودیم از اون اسکله با کنار دریا که امن تر بود و فاصله داشت و البته دیگه دریا هم نبود انگار تو تصویر گفت
یعنی فکر میکردم این مسیریه که به سمت اونجا میره که ما داریم بر میگردیم
منتطر بابا بودم و گفتم صبر کنیم با آون کفشمو بپوشم بریم که مادرم گفت حالا با همین بریم اونم میاره
و خواست که زودتر بریم
ما دو نفر بودیم
اما چیزی هم تو ذهنم نبود که مثلا برادرم مونده یا( من ی خواهر هم دارم که البته کنار اسکله جز برادرم کسیو یادم نمیاد واضح) اون مونده یا یعنی هر کسی که میتونست اونجا باشه رو فکر نمیکرذم مونده

چیزی جز اینکه بابام کفشمو بیاره دیگه تو ذهنم نبود

وقت بخیر،خواب دیدم که توی اتاق خوابم هستم پرده اتاق رو میزنم کنار و در کمال تعجب میبینم پشت خونمون دریاست و من از طبقه دوم که اتاق خوابم هست دریا رو میینم و خوشحال میشم میگم وای چه منظره قشنگی داره از این به بعد هر روز این منظره رو میبینم،بعد پرده رو میکشم و میرم دراز میکشم روی تخت سایه یه خرچنگ رو پشت پرده میبینم که روی کنار پنجره داره میره بالا قشنگ چنگالهاشو که حرکت میداد دیدم اول فک کردم شاید از بیرون پشت پنجرست ولی پرده رو که زدم کنار دیدم از داخل بعد دیدم امده روی دیوار بالای تختم داره میره بالا منم ترسیدم بالشت رو گرفتم که بزنمش ولی سریع خودشو جمع کرد و انداخت پایین یه نفرو صدا کردم که بیاد پیداش کنه بندازتش بیرون اما اون هم نتونست پیداش کنه،بعد یه عنکبوت که تار تنیده بود کنار بالشت روی تخت دیدم که اونو کشتم وتارهاشو پاک کردن ازاونجا.ممنون میشم اگه خوابمو تعبیر کنید

سلام ببخشید صفحه مربوط رو نتونستم پیدا کنم مجبور شدم اینجا تعریف کنم خوابم رو خواب دیدم که یک دختر با لباس فرم( یه چیزی شبیه لباس مدرسه ) که رنگشم ابی بنظر میرسید با من قرار گذاشته بود خیلی جذاب بود روی یک سکو نشسته بود و توی دستاش یک تنگ با یک ماهی قرمز بود من داخلش نگاه کردم انگار تنگ برای شنا کردن ماهی کوچیک بود یک مغازه کنارمون بود دختررو همونجا گذاشتم و رفتم داخلش که یک تنگ بزرگتر بخرم خیلی رفتنم زمان برد چون تنگ پیدا نمیکردم بالاخره تنگ که از نظر اونا بزرگ بود رو پیدا کردم اما باز احساس میکردم اینم کوچیک! اما بهتر ازقبلی بود