تعبیر خواب ازدواج – ازدواج کردن در خواب چه تعبیری دارد؟

سلام من خواب دیدم اومدن خاستگاریم خواهرشونو یکی از دایی های مجردم گرفت و داداششونو که سندرم داون داشت ب من دادن و باهم عقدمون کردن من خودم عشق دارم واین اتفاق خیلی ناراحتم کرد هیچی ب عشقم نگفتم و ب امید این ک شاید به این وضع عادت کنم اما دو سه روز ک شد واقعا اقاعه حرکات غیر قابل تحمل داشت من یک شب فرار کردم یواشکی زنگ عشقم زدم اومد و قضیه رو براش گفتم و دو دل بودم ک حالا که متاهلم بازم منو میپذیره با خانوادش بیان خاستگاریم بهش گفتم تو دو سه روز بوده پیامم نمیدادی سرگرم کار خودت بودی منم گفتم شاید منو دوس نداری و عروس شدم خلاصه یکم خوش گزروندیم و فرداش زود اومدن خاستگاریم یه عقد سوری کردیم خانوادش متوجه نشن که من متاهلم تا بعد کارهای طلاقمو بکنم از اون اقا جدا بشم و باهم واقعی عقد کنیم و یه غمی هم انگار تو چهره عشقم بود نمیدونم سر این ک متاهل شدم بود یا چی. خانوادشم چون مخالف بودن این اتفاق افتاد اما بعد از این زود راضیش کرد هرجوری بود و اومد خاستگاریم.. البته تو بیداریم همینه رابطمون خانوادش مخالفن و زیادم باهام چت نمیکنه اما تا وقتی هست باهام خوبه ولی بعدش یهو زیاد نمیاد ادم با خودش فک میکنه چرا اینجوری میکنه تو ذهنش چیه. ممنون میشم حالا تعبیراین خوابمو بگید شایدم ذهنم درگیره

سلام
من زن متاهلی هستم که خواب دیدم با یک زن متاهل دیگر دارم ازدواج میکنم , اون فرد خانم محترم و با شخصیتی هست و قرار بود شوهر من شود و وقتی صحبت میکردیم صحبت معمولی و عادی بین ما رد وبدل میشد و فقط بمن میگفت قرار هست شام بیاید منزل ما و من از اینکه قرار بود با اون خانم ازدواج کنم خوشحال بودم . مراسم عروسی یا چنین چیزهایی اصلا نبود ایشان با همان روسری و لباس زنانه همراه زن برادرشان ( برادرش فوت شده فقط زن بردارش بود) کنار من بودند و معلوم بود که مشغول کاری بودند و حالات شان هم کاملا طبیعی بود
ممنون میشم تعبیر خواب من بفرمایید

سلام
من دیشب خواب دیدم خواستم با شوهر خواهرم که مرده ازدواج کنم خواهرم هم که مرده پیشش بود داشتن خونه من نون و روغن محلی می‌خوردن که انگار غذا هم مال خودشون بودو به منم تعارف زد ولی دیگه زیاد روغن محلی ته ظرف نمونده بود من دو دل بودم که باهاش ازدواج کنم ولی چون میشناختمش که واقعا مرد شریف و خوبی بود راضی بودم و گفتم از شوهر خودم که خیلی اذیتم می‌کنه بهتره قرار بود فردا بریم مهظر و ازدواج کنیم ممنون میشم راهنمایی کنید

سلام و وقت بخیر
من خواب دیدم ی گروهی مثل داعش ولی تیپ وظاهری زیبا داشتنتد قصد حمله رو داشتن و ماهم خودمون رو اماده کردیم تا بریم از خونه البته مادر و پدر موندن قبل اینکه بریم اونا رسیدن و ما فرار کردیم ولی همچنان گروهی از اونا دنبالمون بودن و شب هم بود و اصلا به هیچکدومون تیراندازی نمیکردند ولی گیر افتادیم بعد اونا همه ما جز یکی که تقریبا رئیس بود رو بردند و ما رو هم بردند ی جایی که شبیه هتل بود اونجا بیشترکسایی که میشناختم اونجا بودن در صورتی که اونا با ما نیومده بودند خواستم ی تماسی بگیرم با خونوادم ولی نشد بعد یادم نمیاد درست ولی از ی جایی سردرآوردیم که انگاری ی نفر خودشو کور یا مرده نشون همه میداد نمیدونم چیشد که به ما کمک زیادی کرد بعدش دیدم همون گروها به ما حمله کردند و بعدش بیدار شدم جالبش اینه که این خواب خیلی برام آشنا بود وآدماش هم همینطور دفعه اولم بود که اینجور خوابی می دیدم اما انگار همه حرکات و کارایی که قرار بود انجام بدیم و میدونستم..
سعی کردم با جزئیات بگم دیه

سلام
من خواب دیدم در مراسم ازدواج هستم ساعت ۶ از خواب پریدم و شوهر در مراسم نیست ولی خانواده ازش تعریف میکنن و من بسیار ناراحتم و گریه و زاری میکنم ک این ازدواج را نمیخواهم و فامیل ها در خانه ما جمع شده اند لباس معمولی تنشان هست ولی من اصلا لباس عروس تنم نیست و بدون هیچ آرایشی هستم و بعد دیدم برادرم تمام غذاهای مهمانان را در حیاطمان چیده و درهای غذا باز است و دبدم مرغ و خروس دارن غذا هارو میخورن و غذاها همه نوک زده و دست خورده شده(ما در عالم واقعیت مرغ و … داریم )