کوروش دوم یا کوروش هخامنشی، شاه نامی، شجاع و دوستداشتنی ایرانیان و بنیانگذار سلسله هخامنشی بود که حدود سی سال بر مناطق وسیعی از آسیا حکمرانی کرد. در این بخش از ستاره به بیوگرافی کوروش کبیر، سال تولد کوروش و نام همسر کوروش پرداختهایم، با ما همراه باشید.
بیوگرافی کوروش هخامنشی
طبق گفته منابع و روایات تاریخی متعدد، تولد کوروش به سال ۵۲۹ قبل از میلاد مسیح بر میگردد. کوروش در چهل سالگی به پادشاهی رسید و تا هفتاد سالگی عهدهدار حکومت بود. او صفات نیک اخلاقی برجستهای داشت، از تبعیض میان پیروان ادیان گوناگون خودداری میکرد و مردی پاکسرشت بود. پدربزرگ کوروش آستیاگ نام داشت و پدر او نیز کمبوجیه اول و مادرش ماندانا بود.
هرودوت دربار کوروش چنین گفته است:
کوروش دلیرترین و پرهوادارترین مرد جوان در پارس بود. او فریب زندگی پرزرقوبرق را نخورد و بر ارزش زندگی شرافتمندانه واقف بود.
همسر و فرزندان کوروش کبیر
نام همسر کوروش کاساندان (ملقب به شاهدخت کاساندان) فرزند فراسپه بود. کاساندان همسر کوروش زنی با اصالت ایرانی و قدرتمند بود و پیش از کوروش درگذشت. او تنها همسر کوروش بود و کوروش کبیر پس از او، همسری اختیار نکرد.
فرزندان کوروش کمبوجیه، بردیا، آنوسا، آرتیستون و رکسانا نام داشتند.
چگونگی به قدرت رسیدن کوروش
کوروش که در آغاز مسیر قدرت خود شاه آنشان شده بود، در چهل سالگی با کمک هارپاگوس که یکی از ژنرالهای ماد بود، علیه کل ارتش ماد قیام کرد و آنها را در سال ۵۴۹ قبل از میلاد فتح کرد. سپس آنشان را با امپراتوری ماد ترکیب نمود و خود را شاه ماد و پارس نامید.
کوروش کبیر در قرآن
اولین فرد از اسلامشناسان و مفسران و تاریخدانان جهان اسلام که با قاطعیت ذوالقرنین را با شخصیت تاریخی کوروش تطبیق داد ابوالکلام آزاد، متفکر هندوستانی در کتاب «ذوالقرنین یا کوروش کبیر» بود.
بعد از او طبق سخنان شماری از مفسرین معاصر مانند مودودی، علامه طباطبایی صاحب المیزان، مکارم شیرازی، سلطان حسین و نورعلی تابنده گنابادی حکایت از آن دارد که مشخصاتی که از این فرد در قرآن و تاریخها و داستانها آمده است، با منش تاریخی کوروش بزرگ همسویی دارد.
منشور کوروش کبیر
در بخشی از منشور بزرگ کوروش چنین آمده است:
«منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابل، شاه سومر و اَکـَد، شاه چهار گوشه ی جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، نوه کوروش، شاه بزرگ، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ …
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد. زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. من بردهداری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
مردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد… او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …»
۷ آبان روز کوروش کبیر
هفتم آبان ماه، روز کوروش بزرگ، به عنوان روزی غیررسمی در گرامیداشت کوروش بزرگ، بنیانگذار و نخستین پادشاه حکومت هخامنشی ثبت شده است. بر اساس رویدادنامه نبونعید، هفتم آبان، سالروز ورود کوروش بزرگ به بابل محسوب میشود. در رویدادنامه نبونعید اینچنین آمده است:
در ماه اَرَخسمنو (Arahsamnu، ماه هشتم)، روز سوم ( هفتم آبان ماه) کوروش به بابل اندر آمد. شاخههای سبز در برابر (زیر پای او) گسترده شد.
تاریخ و نحوه مرگ کوروش بزرگ
اگر برایتان این سوال پیش آمده که کوروش چگونه کشته شد، باید بگوییم طبق گزارشهای هرودوت کوروش در جنگ با ماساگتها کشته شد. گفتنی است این دیدگاه را بیشتر مورخان جدید رد کردهاند و معتقدند که داستان هرودوت ساختگی است.
تنها منبع موثق کهنی که غیرمستقیم به مرگ کوروش اشاره میکند، دو لوح و سند گلی یافتشده در بابل است که نخستین آن مربوط به دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است که تاریخ آن «نهمین سال کوروش، شاه کشورها» را نشان میدهد.
سند دوم که مربوط به سی و یکم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است، «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» را بر خود دارد. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان میدهند که کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشته است و یا حداقل، خبر درگذشت وی در این تاریخ به بابل رسیده است.
همچنین در ستاره ببینید: داخل آرامگاه کوروش
جانشین کوروش
پس از مرگ کوروش پسرش، کمبوجیه دوم، بر تخت سلطنت نشست.
سخنان بزرگان درباره کوروش
کوروش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شدهاند. در اداره امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشورگشاییهای حیرتانگیز خود. با شکستخوردگان به بزرگواری رفتار و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس مایه شگفتی نیست که یونانیان درباره وی داستانهای بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان پیش از اسکندر دانسته باشند.
(ویل دورانت)
………
پارسیان در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند.
(افلاطون)
………
شاهنشاه کورش بزرگ نمونه یک پادشاه جوانمرد بوده است. این صفت برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده.
(پروفسور کریستن سن)
بیشتر بخوانید: سخنان کوروش کبیر از دروغ تا واقعیت
افسانه تولد کوروش از زبان مورخان
در پایان خوب است افسانه تولد کوروش را هم بخوانید.
تاریخنویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزونفون و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند و هریک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای تولد کوروش کبیر ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانه است.
بنا به گفته ی هرودوت، پدربزرگ کوروش شبی در خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که ماد و تمام آسیا را غرق کرد. معبرها خواب وی را چنین تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر تمام آسیا غلبه می کند. از این روی، وی دخترش ماندانا را به یکی از بزرگان پارس به زناشویی داد.
پس از تولد نوه اش، وی خواب دیگری دید که تاکی از بدن ماندانا روئیده و تمام آسیا را گرفته. پس او فرزند دخترش را به یکی از بستگانش به نام هارپاگ سپرد و دستور داد که کودک را بکشد. هارپاگ، کوروش کبیر را به یکی از چوپان های شاه به نام مهرداد داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان از موضوع باخبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که بچه را نکشد و بجای او، فرزند خود را که مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. چوپان نظر همسرش را پذیرفت و جسد فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش کبیر را به گردن گرفت.
نوجوانی کوروش
هنگامی که کوروش ده ساله شده بود و با کودکان بازی میکرد، آن کودکان وی را به عنوان پادشاه برگزیدند. کوروش در میان بازی، دستور داد یکی از کودکان را تنبیه کنند. پدر آن پسر به نام آرتمبارس نزد آستیاگ شکایت کرد و اظهار داشت که یکی از بردگان وی فرزند درباریان را چوب زده است. کوروش کبیر را نزد آستیاگ فرستادند تا تنبیه شود. شاه با مشاهده کوروش کبیر و شباهت وی با افراد خانواده فکر کرد نکند نوه خودش باشد.
شاه چوپان را تهدید کرد که اگر حقیقت را نگوید شکنجه خواهد شد و وی حقیقت را بیان داشت. پس از آن، شاه هارپاگ را احضار کرد و از وی پرسید: «طفل دخترم را که به تو سپرده بودم، چگونه کشتی؟» هارپاگ با دیدن چوپان پاسخ داد که: «پس از آنکه طفل را به خانه بردم، خواستم طوری رفتار کنم که امر تو اجرا شده باشد و قاتل پسر دخترت هم نباشم.»
او گفت حالا که طفل زنده مانده باید خدا را شکر کرد و ضیافتی داد و از هارپاگ خواست به این میهمانی بیاید و فرزندش را هم همراه بیاورد. بدین ترتیب که او را برای صرف شام دعوت کرد و بدون آنکه وی خبردار شود از بدن فرزندش که همسن کوروش کبیر بود، غذایی تهیه کرد و به پدرش داد.
مدتی بعد آستیاگ بار دیگر به جادوگران و کاهنان روی آورد و از آنها سوال کرد که آیا باید از خطر نواده بترسد؟ آنها پاسخ دادند که رویای شاه هم اکنون تعبیر شده است برای آنکه کوروش کبیر هنگامی که با کودکان دیگر بازی میکرد به عنوان شاه انتخاب شد؛ بنابراین دیگر نیاز نیست از وی بترسد.
زیباترین اشعار درباره کوروش را در ستاره بخوانید.
منماسممآتوسادخترکوروشه..
خیلی عالییی
من افتخار میکنم برای اسمم
خخخخخخخخخیییییییییییللللللللللللییییییییییی عالی بود
عالی بود کاملا مفید
عالی بود.
آیا کوروش کبیر جادوگر بود
خیر