ستاره | سرویس مذهبی – قضا هر قول یا عملی است که متقن، مستحکم و استوار بوده و تفسیر و تبدیل در آن راه ندارد. قدر همان اندازه و ارزش ومحدوده اشیاء می باشد.
قضا و قدر چیست؟
قضا به معنی حکم و قطع و حتمیت می باشد. در نظام آفرینش، موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، (مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است) حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آنها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را «قضا» می نامند.
قدر به معنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حد و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است. خداوند در قرآن می فرماید : «إنّا کلّ شی خلقناه بقدر؛ «ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم (برای هر چیز اندازه ای قرار دادیم)».
تقسیم بندی قضا و قدر
قضا و قدر هر کدام به دو نوع علمی و عینی تقسیم میشود:
قضا و قدر علمی
مقصود از قدر یا تقدیر علمی آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شی به خصوصیات و حدود و اوصاف آن علم دارد. از قضای علمی آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آن ها آگاه است، یعنی خدا از ازل میداند که هر یک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تاثیر اسباب و علل خاصی موجود می شوند، بنابراین میتوان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آن ها همان قدر و قضا علمی است.
قضا و قدر عینی
مقصود از قدر عینی، تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است. مقصود از قضا عینی آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا میکند. از طریق اسباب و علل وجود آن ها را تعیین میبخشد.
قضا و قدر و نظام آفرینش
خداوند برای هر چیزی علت ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آنها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و … عواملی دخالت دارد. |
هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد. پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرر کرده است.
اختیار انسان در قضا و قدر
این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرر کرده که انسان با اختیار و اراده خود، یکی از راه ها را انتخاب کند. راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است.
خداوند به قضا و قدر مقرر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب میکند.
به تعبير بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
قضا و قدر معین کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب می کنم که اثر خوب داشته باشد. البته گاهی انسان در آزادی و انتخاب اشتباه میکند و چیزی را که صحیح می دانسته، صحیح نبوده، یا چیزی را که علت می پنداشته، علت واقعی نبوده است.
امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می کنم».
پس اصل قضا و قدر با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.
بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه ناخواه به طرف زمین سقوط کند. همچنین مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی میکند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آنها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین میکند.
انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق است و هیچ مانعی خارجی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواسته های نفسانی او است و هیچ گونه عامل اجبار کننده خارجی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد میتواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن برای عمل جراحی.
قضا و قدر در قرآن مجید
واژه قضا در قرآن بسیار آمده است. از مجموع آن ها به دست می آید که قضا در سه معنای اصلی به کار می رود. این هر سه معنا به اصل و ریشه لغوی آن یعنی اتقان و انفاذ برمی گردند. اینک آن ها را بر می شماریم:
خلق و اتمام یعنی آفریدن؛ مانند: «فقضاهنّ سبع سموات فی یومین».{فصلت، ۲۱} «آسمان ها را در طول دو روز به صورت آسمان های هفت گانه آفریدیم».
اعلان کردن و خبر دادن؛ مانند: «وقضینا الی بنی اسرائیل فی الکتاب».{اسراء، ۴} «به بنی اسراییل خبر دادیم و اعلام کردیم در کتاب که….»
حتمی شدن، حکم کردن و دستور دادن؛ مانند: «وقضی ربّک ان لاتعبدوا الّا ایّاه».{اسراء، ۳۲} «خدایت چنین حکم کرد که جز او را نپرستید و…»
واژه قدر نیز بیشتر به همان معنی لغوی اش برگشت دارد. برای مثال:
«قد جَعَلَ اللَّهُ لکلِّ شی ءٍ قدراً».{طلاق، ۳} «خداوند برای هر چیزی، اندازه و محدوده قرار داده است».
«وما نُنَزِّلهُ الَّا بِقَدَرٍ معلومٍ».{حجر، ۱۲} «از هر چیزی، به مقدار و اندازه معین فرو فرستادیم».
قضا و قدر در روایات
یونس بن عبدالرحمان درباره معنی قضا و قدر از امام هشتم (ع) پرسید. امام فرمود: «هی (قدر) الهندسه ووضع الحدود من البقاء والفناء والقضاء هو الابرام واقامه العین». «قدر، هندسه و اندازه و تعیین مرز و حد برای استقرار یا نفی یک شی است و قضا، محکم کردن و برپا کردن عین اشیا است».
از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است: «انّ اللَّه اذا اراد شیئاً قدّر فاذا قدّره قضاه فاذا قضاه امضاه». «هرگاه خداوند، چیزی را اراده کند، معین و محدود و اندازه اش می کند. آن گاه آن را حتمیت می بخشد، سپس پدید می آورد»