اینکه می گویند: حضرت امام علی «قسیم الجنه و النار» هستند، به چه معنی است؟ آیا در قرآن یا کتاب های روایی به نقش حضرت در این رابطه اشاره ای شده است؟
در ابتدا و مهمتر از همه بهتر است بدانید پیامبر بزرگ اسلام در مورد این صفت حضرت علی (ع) می فرماید:
همانا علی تقسیم کننده جهنم (نار) است کسی که یاور و دوست او باشد وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد از آن نجات نخواهد یافت.
امام علی (ع)، تقسیم کننده بهشت و جهنم
در منابع شیعه و اهل سنت احادیثی در باب مقسم بودن حضرت علی علیه السلام در قیامت، ذکر شده است که در این جا برخی از آنها را به عنوان نمونه ذکر می کنیم.
- عن عبدالله بن عباس قال:
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله، معاشر الناس، إنّ علیاً قسیم النار، لا یدخل النار ولی له، و لا ینجو منها عدو له، إنه قسیم الجنة، لا یدخلها عدو له، و لا یزحزح عنها ولی له؛
از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: …ای مردم! همانا علی، تقسیم کننده جهنم (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد یافت. همانا او تقسیم کننده بهشت است. کسی که دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد»
- قال علی ابن موسی الرضا، قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
یا علی انک قسیم الجنة و النار؛
امام رضا علیه السلام فرمودند: رسول خدا فرمودند: ای علی! همانا تو تقسیم کننده بهشت و جهنم هستی»
دلیل نامگذاری آن حضرت به عنوان «قسیم الجنة و النار»
برخی از روایات علّت این نامگذاری را ذکر کرده اند که در این جا به دو روایت از شیعه و اهل سنّت اکتفا می شود:
- عن المفضل بن عمر قال:
قلت لأبی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام لم صار أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب، قسیم الجنة و النار؟
قال: لان حُبّه إیمان و بُغضه کفر، و إنما خلقت الجنة لأهل الایمان و خلقت النار لأهل الکفر، فهو (علیه السلام) قسیم الجنة و النار، لهذه العلة فالجنة لا یدخلها إلا أهل محبته و النار لا یدخلها إلا أهل بغضه؛
از مفضل بن عمر نقل شده است که گفت به امام صادق علیه السلام، عرض کردم به چه علت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام، قسیم الجنة و النار گفته شده است؟
حضرت فرمودند: به دلیل این که دوستی با حضرت، ایمان و دشمنی با ایشان، کفر است. همانا بهشت برای اهل ایمان آفریده شده است و نار (جهنم) برای اهل کفر خلق شده است. بنابر این حضرت علی علیه السلام به این علت قسیم الجنة و النار است. پس در بهشت وارد نمی شود؛ مگر اهل محبت و دوستی با او، و وارد آتش و جهنم نمی شود؛ مگر اهل دشمنی با او.
- سمهودی از علمای اهل تسنن می نویسد:
قال الجمال الزرندی:
«قال المأمون لعلیّ الرضا علیه السلام بأیّ وجهٍ جدّک علیّ بن أبی طالب علیه السلام قسیم الجنّة و النار؟ فقال: یا أمیرالمؤمنین، أ لم ترو عن أبیک عن عبدالله بن عبّاس قال: سمعت رسول الله: حبّ علیّ إیمان و بغضه کفر؟ فقال: بلی. قال الرضا علیه السلام: فقسمة الجنّة و النّار علی حبّه. فقال المأمون: لا أبقانی اللّه بعدک یا أباالحسن، أشهد أنّک وارث علم رسول الله. قال أبوالصّلت عبدالسلام بن صالح الهروی: فلمّا رجع الرضا إلی بیته، قلت له: یا ابن رسول الله، ما أحسن ما أجبت به أمیرالمؤمنین؟ فقال: یا أبا الصلت، إنّما کلّمته من حیث هو، و لقد سمعت أبی یحدّث عن أبیه عن علیّ قال قال رسول الله: أنت قسیم الجنّة و النّار، فیوم القیامة تقول للنّار هذا لی و هذا لک؛
جمال زرندی نقل کرده است که روزی مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: به چه علت جدت علی بن ابیطالب علیه السلام، قسیم الجنة و النار خوانده شده است؟ پس امام رضا به او فرمودند: ای مأمون آیا تو از پدرت از ابن عباس از رسول خدا نقل نکردید که گفت: از رسول خدا شنیدم؛ که فرمود: حبّ علی، ایمان و دشمنی با علی، کفر است؟ پس مأمون پاسخ داد: آری. حضرت رضا فرمودند: پس بهشت و دوزخ را بر اساس حبّ او (ع) تقسیم می کنند. مأمون گفت: خدا مرا بعد از تو باقی نگذارد ای اباالحسن. شهادت می دهم که تو وارث علم رسول الله هستی.
- ابوصلت هروی می گوید:
وقتی که امام رضا علیه السلام به منزل برگشتند به او گفتم: ای پسر رسول خدا چه نیکو جواب مأمون را دادی. حضرت فرمودند: ای اباصلت من این جواب را از جهت او دادم. ولی من از پدرم شنیدم که از پدرش. .. از علی (ع) نقل می کرد که رسول خدا به ایشان فرمود: تو تقسیم کننده بهشت و جهنم هستی پس روز قیامت به آتش می گویید این (شخص) برای من و این برای تو.
روايات وارده بر اينكه علىٌّ قسيم الجنّة و النّار
مرحوم علامه طهرانی معتقد است اين روايات نه تنها از طريق اهل بيت سلام الـله عليهم اجمعين وارد شده است، بلكه از طريق عامّه نيز رواياتى در اين باره روايت شده است.
ما براى اين روايات سه معنى مى كنيم كه آنها نيز مترتب بر يكديگر مى باشند. يعنى در سه مرحله متفاوت از نقطه نظر ظهور و خفا آنها را تفسير مىنمایيم:
اول: از نقطه نظر عمل، و آن اينكه اميرالمؤمنين كه از طرف خدا داراى مقام ولايت و امامت بوده، فعل و گفتارش حجّت است يعنى افراد مسلمان بلكه تمام افراد بشر، بايد در تمام شئون حياتى خود به آن حضرت اقتدا كنند.
بنابراين هر كس از آن حضرت پيروى كند مسلّماً اهل صدق، و صفا، و عبادت، و تسليم، و جهاد، و جود، و ايثار خواهد بود؛ و معلوم است كه چنين شخصى اهل بهشت است؛ چون بهشت ظهور افعال و ملكات نيك در عوالم ديگر است، و هر كس دعوت آن حضرت را رد كند و اقتدا به سيره آن حضرت ننمايد دروغ، و خيانت، و كمفروشى، و رباخوارى، و زيادهطلبى، و شهوتپرستى، و نفع طلبى، و هواخواهى، و اعراض از ذكر خدا را دنبال كند مسلّماً اهل دوزخ است؛ چون دوزخ نيز ظهور مَلَكات و افعال زشت در آن عوالم است؛ و آنچه موجب تفريق و جدایى اين دو دسته از هم گرديده است امر و نهى مقام ولايت است كه دستهاى پذيرفتند و دستهاى رد كردند.
بنابراين على قسمت كننده بهشت و جهنّم خواهد بود؛ مانند معلّمى كه شاگردانى تربيت مىكند، و به آنها دروس را تعليم مىكند، يك دسته كوشش ميكنند، و دروس را ياد مىگيرند و دسته ديگر، تن به تنبلى داده، و از تعلّم و ياد گرفتن، ابا مىكنند. معلم يك دسته را قبول و دسته ديگر را مردود مىكند، پس صحيح است كه بگویيم معلم دستهاى را به مقام بالا فرستاده و دستهاى را در مكان سابق خود زندان نموده است؛ همچنين صحيح است كه بگویيم: عَلِىٌّ قَسيمُ الْجَنَّةِ وَ النّارِ.
دوم: از نقطه نظر حبّ و بغض، چون نتيجه و روح عمل، محبّت است؛ لذا افرادى كه داراى محبت نباشند، بلكه عياذاً بالـله بغض آن حضرت را در دل بپرورانند آنها از حقيقت و واقع بسيار دورند؛ كسى كه چيزى را دوست داشته باشد مسلّماً آثار او را نيز دوست دارد كسانى كه اميرالمؤمنين را دوست دارند، از افعال و گفتار و سيره آن حضرت نيز مسرور، و محبّت اين آثار را دارند؛ و بالعكس كسانى كه اميرالمؤمنين را دشمن دارند، سيره و سنّت آن حضرت را نيز مبغوض دارند، لذا كردارشان طبعاً كردارى خشن و ناپسند است، و چون افعال نيك در انسان ايجاد محبت و صفا و نور مىكند، و افعال زشت موجب ظلمت، و تاريكى قلب، و قساوت مىگردد، بنابراين دوستان اميرالمؤمنين طبعاً مردمى با حقيقت و با صفا و با محبت بوده، قلب آنان پاكيزه و روح آنان نورانىتر و نفس آنان سبكتر است؛ و دشمنان اميرالمؤمنين، طبعاً مردمى از حقيقت و صفا دور، قلب آنان تاريك، و نفس آنان خسته، و سنگين، و روح آنان آلوده است.
و چون نتيجه اعمال نيك همان صفا و نورانيت و محبّت به خداست، و نتيجه اعمال زشت ظلمت و قساوت و اعراض از خداست، بنابراين اميرالمؤمنين به سبب تقسيم نمودن افراد مردم را به دو دسته محبّ و مبغض، آنها را به دو دسته بهشتى و دوزخى تقسيم فرموده است.
قندوزى حنفى از ابوصلت هروى روايت مىكند، كه مأمون از حضرت علىّ بن موسى الرضا عليهالسلام سؤال كرد: كه مرا خبر ده به چه علّتى جَدَّت أميرالمؤمنين علىّ عليه السلام قسيم جنّت و نار است؟
حضرت رضا فرمودند: آيا خودت از پدرانت از عبدالـله بن عباس روايت نمىكنى كه او گفت:
سَمِعْتُ رَسولَ الـله يَقولُ: حُبُّ عِلىٍّ ايمانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ.
«از رسول خدا شنيدم كه مىفرمود حبّ علىّ، ايمان و بغض علىّ، كفر است؟»
در جواب گفت: آرى! حضرت رضا فرمودند: چون بهشت جاى مؤمنين و جهنم جاى كافرين است، اگر بنا بشود تقسيم ايمان و كفر بر مدار حب و بغض على باشد بنابراين على قسيم بهشت و جهنم شده است.
مأمون گفت:
لا ابقانى الـله بعدك انك وارث جدك رسول الـله. «خداوند مرا بعد از تو زنده نگذارد (كه بر من مشكلى پيدا شود و تو نباشى كه آن مشكل را حل كنى)، حقّاً تو وارث جدت رسول خدا هستى!»
ابوصلت مى گويد: چون حضرت رضا عليهالسلام از مجلس مأمون به منزل خود مراجعت فرمود، عرض كردم: فدايت شوم چقدر خوب پاسخ مأمون را داديد. حضرت فرمود: اى اباصلت! اين كلامى بود كه بدون تأمّل قبلى يك مرتبه بر زبان من جارى شد،
وَ لَقَد سَمِعْتُ أبى يُحَدَّثُ عَن آبائهِ عَن عَلِىّ عَلَيْهِمُ السَّلامُ انَّهُ قالَ رَسولُ الـله صلى الـله عليه و آله: يا عَلِىُّ انْتَ قَسيمُ الجَنَّةِ وَ النّارِ يَوْمَ الْقَيمةِ تَقولُ للِنَّارِ: هَذَا لِى وَ هذا لَكَ.
«من از پدرم شنيدم كه از پدرانش نقل میكرد كه رسول خدا صلى الـله عليه و آله درباره على عليهالسلام فرموده است: اى علىّ تو قسمت كننده بهشت و جهنّمى در روز قيامت، به آتش ميگویى: اين براى من است، و آن براى تو.
و نيز خوارزمى موفّق بن احمد مكّى با اسناد خود از نافع از ابن عمر روايتكرده است كه او گفت:
قالَ رسولُ الـله صلى الـله عليه و آله لِعَلِىٍّ: اذا كانَ يَومَ الْقَيمةِ يُؤْتَى بِكَ يا عَلِىُّ بِسَريرٍ مِن نورٍ، وَ عَلىَ رَاسِكِ تاجٌ، قَد اضاءَ نَورُهُ وُ كَاد يَخْطِفُ ابْصارَ اهلِ الْمَوقفِ، فَيَأتِى النَّداءُ مِن عِندِ الـله جَلَّ جَلالُهُ: أيْنَ وَصِىُّ مُحَمَّدٍ رَسولِ الـله؟
فَتَقولُ: ها انا ذا!
فَيُنادِى المُنادى: ادخِلْ مَنْ احَبَّكَ الْجَنَّةَ وَ ادْخِلْ مَنْ عاداكَ فى النّارِ فَانْتَ قَسيمُ الْجَنَّةِ وَ النّارِ.
«حضرت رسول الـله به أميرالمؤمنين فرمودند: چون روز بازپسين شود اى علىّ! تو را به روى يك تختى از نور در محشر بياورند، و بر سرت تاجى است كه نور او صحراى محشر را روشن كند، بطورى كه نور چشمهاى اهل موقف از شدّت نور آن نزديك مىشود كه از بين برود، در اين هنگام ندا از جانب خداوند جلّ و علا میآيد كجاست وصىّ محمّد رسول خدا؟
تو مىگویى منم اينجا! منادى ندا در مىدهد: اى على داخل كن در بهشت هر كه تو را دوست دارد، و داخل كن در دوزخ هر كه تو را دشمن دارد، اى على بنابراين تو قسمت كننده بهشت و جهنم خواهى بود.»
سوم: از نقطه نظر تابش شعاع ولايت و ظهور و بروز حقائق و مخفيّات و بروز استعدادات است، و اين مرحله احتياج به دقت و تأمّلى دارد، و براى روشن شدن اين مرحله مقدّمهاى به عنوان مثال و شاهد ذكر مىكنيم:
معلوم و مشهود است كه در فصل زمستان كه خورشيد از زمين دور مىشود، و زمين حرارت خود را از دست مىدهد، تمام آثار و ظهورات زمين از بين مىرود، زمين فسرده و سرد، آثار حياتى خود را از دست مىدهد، و خواصّ و آثار موجودات در آن ظهورى ندارد، درختان خشكيده، نه برگ و نه ميوه دارند، گويا در زمين چوبهاى خشكى فرو بردهاند، درخت سيب و گلابى، انار و زردآلو و گردو و درختهاى بىميوه همه در يك رديف قرار مىگيرند، به طورى كه ابداً از هم تمايزى و حدّ فاصلى ندارند؛ چون در آن ظهور و فعليّت نيست، و استعدادات كامنه آنها نيز مشهود نيست؛ لذا همه با هم در يك رديف حساب شده، و به نام چوب خشك كه نه ضرری دارد و نه نفعی به حساب میآیند.
همين كه خورشيد جهان تاب با فرا رسيدن فصل بهار و تابستان به زمين نزديك شد، و شعلههاى زنده كننده حيات بخش خود را به زمين فرستاد، آن استعدادات مخفيه همه به مرحله فعليت ميرسند. از درخت سيب شاخها، و برگها و ميوههاى سرخ، و معطر و شيرين، صحنه باغ را مىآرايد؛ و از درخت گلابى، اين ميوه خاصّ بيرون مىآيد، درخت زردآلو با آن منظره دلنشين خود و ميوههاى زرد و خوش طعم و معطر حد فاصل و مايز وجودى خود را از ساير همقطاران خود در فضاى باغ اعلان مىكند، و نيز درختهاى بىبار و درختهایى كه ميوههاى تلخ و ترش و مضرّ به بار مىآورند، مانند بعضى از درختهاى جنگلى، آنها نيز بىشخصيّتى و بىاثرى خود را ابراز نموده، و در مقابل درختان ديگر سرافكنده، و مجال غرور و استكبار و بلند منشى در آنها نمىماند.
مرغها و بلبلها همه در فضاى باغ به نغمه سرایى مشغول، و زاغان و كركسان نيز به دنبال جيفهها و طعمههاى خود در پروازند.
موشها و مارها و عقربها همه اظهار وجود نموده لاى سنگها و رودخانهها در حركت مىآيند، اينها همه و همه در اثر تابش خورشيد، و ظهور گرماى حيات بخش آن است. خورشيد كه تابيد، هر موجودى استعداد خود را ظهور مىدهد، و مراحل مختفيه خود را آشكار مىسازد، و قبل از طلوع و تابش آن در موجودات، فرق و تمايزى نبود.
خورشيد ولايت نيز چنين است، قبل از آنكه طلوع كند، و بر قلوب بتابد، و امر و نهيى پيدا شود، همه افراد در يك رديف به طور ساده زيست مىنمودند، نه سعيد را از شقَىّ تفاوتى بود، نه بهشتى را از جهنّمى، نه مؤمن را از كافر، نه عادل را ازفاسق، نه محبّ را از مبغض، و نه موحّد را از مشرك كانَ النّاسُ امَّةَ واحِدَةً.
همه و همه در يك رديف قرار گرفته، و چه بسا ممكن بود اشقيا خود را از سعدا بهتر دانند، و به خود بيشتر بالند.
همين كه آفتاب ولايت طلوع كرد و بر جانهاى فسرده تابيد، و نفوس را به جنبش انداخت، سرائر و ضمائر و غرائز هر يك از افراد انسان طلوع نموده، و با اختيار يا راه سعادت را طى كرده و آن استعدادات روشن و نورانى را به مرحله فعليت میرسانند، و در اشقياء نيز آن خبث سريرت را به سبب تمرّد و انكار و جحود قلبى آنان ظاهر نموده، و در مراحل فعل و گفتار، آثار زشت و بدى از خود بروز میدهند.
تقسیم کننده بهشت و جهنم از دیدگاه اهل سنت
آیا از ديدگاه اهل سنت نیز امام علي(علیه السلام) «قسیم النار و الجنه» است؟
بسيارى از دانشمندان اهل سنّت مانند ابن مغازلى در کتاب «مناقب اميرالمؤمنين»، خوارزمي در «مناقب»، ابن حجر در «الصواعق المحرقه»، حافظ سليمان قندوزى در «ينابيع المودة» و … رواياتى از قول پيامبر(ص) آورده اند كه امام علي(ع) تقسيم كننده بهشت و دوزخ است.