آرش کمان گیر | معنی درس ششم فارسی چهارم با معنی کلمات، هم خانواده و مخالف

آرش کمان گیر، درس ششم فارسی چهارم است. در این مقاله به بررسی معنی کلمات سخت، کلمات هم‌خانواده و کلمات مخالف «آرش کمانگیر» پرداخته‌ایم. با ما همراه باشید.

معنی درس آرش کمان گیر

معنی درس ششم فارسی چهارم (آرش کمان گیر)

نبرد، طولانی و خسته‌کننده شده بود و همه، نگران بودند. سپاه توران به فرماندهی افراسیاب از رود جیحون گذشته بود. ایرانیان در برابر تورانیان پایداری می‌کردند اما پیروزی بر آنان، بسیار مشکل بود. ایرانیان از پیروزی ناامید و از شکست اندوهگین شده بودند. روزگار به سختی می‌گذشت و چاره‌ای جز بردباری نبود.

معنی کلمات:

  • نبرد: جنگ
  • افراسیاب: فرمانده ی سپاه توران
  • پایداری: مقاومت و ایستادگی
  • اندوهگین: غمگین
  • بردباری: صبر و حوصله
  • چاره: راه حل، تدبیر
  • مشکل: سخت

کلمات هم‌خانواده:

  • مشکل: اشکال

کلمات متضاد:

  • پیروزی ≠ شکست
  • ناامید ≠ امیدوار
  • سختی ≠ آسانی

♦♦♦

سرانجام، دو سپاه تصمیم گرفتند که آشتی کنند. تورانیان پیشنهاد کردند که پهلوانی ایرانی تیری به سوی خاور پرتاب کند. هر جا که تیر فرود آید، آنجا مرز ایران و توران باشد.

معنی کلمات:

  • سرانجام: بالاخره
  • پیشنهاد: نظر، رای
  • خاور: مشرق
  • آشتی: دوستی، صلح

کلمات متضاد:

  • خاور ≠ باختر
  • آشتی ≠ قهر

♦♦♦

این خبر را هر دهانی، زیر گوشی، بازگو می‌کرد:

آخرین فرمان
آخرین تحقیر
مرز را پرواز تیری، می‌دهد سامان

معنی: پرواز یک تیر، مرز را مشخص می‌کند.

گر به نزدیکی فرود آید
خانه‌هامان، تنگ
آرزومان، کور

معنی: اگر آن تیر در نزدیکی فرود بیاید، خانه‌هایمان تنگ می‌شود و آرزوهایمان از بین خواهد رفت.

معنی کلمات:

  • هر دهانی: هر کسی
  • زیر گوشی: آهسته، یواش
  • تحقیر: کوچک شمردن، خوار شدن
  • پرواز: پریدن، پرتاب
  • بازگو: تکرار
  • سامان دادن: منظم کردن
  • تنگ: کوچک
  • گر: اگر

کلمات هم‌خانواده:

  • تحقیر: حقارت، حقیر

♦♦♦

ور بپرد دور
تا کجا؟ تا چند؟

معنی: اگر تا دور دست پرواز کند تا کجا؟ چه مقدار؟

آه! کو بازوی پولادین و کو سرپنجه‌ی ایمان؟

معنی: آن بازوی نیرومند و آن ایمان قوی کجاست؟

راستی، چه پیشنهاد دشواری! مگر یک تیر چقدر می‌تواند دور بشود؟ کدام تیرانداز این کار بزرگ را انجام خواهد داد؟

معنی کلمات:

  • فرود آید: پایین بیاید
  • سرپنجه: نیرومند، توانا
  • پولادین: ساخته شده از فوالد
  • ور: و اگر
  • سرپنجه‌ی ایمان:‌ قدرت ایمان
  • نیرومند: قوی
  • دشوار: سخت

کلمات هم‌خانواده:

  • توانا: توانایی، توان

کلمات متضاد:

  • توانا ≠ ناتوان

♦♦♦

آرش کمان‌گیر، تیرانداز ماهر ایرانی، خود را برای پرتاب این تیر آماده کرد. همه نگران و منتظر، پای کوه بلند دماوند ایستاده بودند. مادران دعا می‌کردند؛ پیرمردها، اشک می‌ریختند؛ کودکان با بی‌تابی، آرش کمان‌گیر را که با قامتی رشید و استوار پای کوه ایستاده بود، نگاه می‌کردند. آرش با قدم‌های محکم از کوه بالا رفت؛ روی تخته سنگ بزرگی ایستاد؛ بازوان و تن نیرومند خود را به همه نشان داد و گفت: «خوب ببینید! در بدن من هیچ نقص و عیبی نیست؛ اما خوب می‌دانم چون تیر از کمان رها شود، همه‌ی نیروی من از تن بیرون خواهد رفت. من جان خود را در تیر خواهم گذاشت و برای سربلندی ایران فدا خواهم کرد.»

معنی کلمات:

  • کمان: ابزار تیراندازی
  • ماهر: زبر دست
  • نقص: عیب، کمی و کاستی
  • نگران: مضطرب
  • استوار: پابرجا، پایدار
  • قامت: قد و بالا، اندازه
  • رشید: راست قامت، دلاور
  • منتظر: چشم به راه
  • بازوان: بازوها
  • رها: آزاد
  • تن: جان

کلمات هم‌خانواده:

  • ماهر: مهارت
  • منتظر: انتظار
  • نقص: ناقص

کلمات متضاد:

  • محکم ≠ سست

♦♦♦

آرش با گام‌های بلند از کوه بالا رفت؛ وقتی به قله رسید در آنجا دست به دعا برداشت و با خدای خود زمزمه کرد: «ای خدای آسمان‌ها! ای آفریدگار کوه‌ها و دریاها! ای توانایی که به ما توانایی بخشیده‌ای! مرا یاری کن تا سرزمین ایران را از دست دشمنان رها کنم.» آن‌گاه از بالای قله به دشت‌های سبز و رودهای آبی نگریست. صدای مردم از همه جا به گوش می‌رسید. آرش نام خدا را بر زبان آورد و با همه‌ی توان، زه کمان را کشید.

معنی کلمات:

  • گام: قدم
  • قله: نوک کوه
  • زمزمه: آوازی زیر لب و آهسته
  • نگریست:‌ نگاه کرد
  • به گوش می رسید:‌ شنیده می شد
  • توان: قدرت

♦♦♦

تیر همچون پرنده‌ای تیز بال، پرواز کرد؛ از بامداد تا نیم‌روز در پرواز بود؛ از کوه و دره و دشت گذشت و در کنار رود جیحون بر تنه‌ی درخت گردویی که در جهان از آن تناورتر و بلندتر نبود، نشست و آنجا مرز ایران و توران شد.

مردم از پیر و جوان به سمت قله حرکت کردند. آرش، بی‌جان بر تخته سنگی افتاده بود.

آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش

معنی: آرش تمام توان خود را به تیر منتقل کرد.

کار صدها، صد هزاران تیغه‌ی شمشیر کرد آرش

معنی: او طوری این کار را انجام داد و طوری تیر را پرتاب کرد انگار که هزاران مرد، با هزاران تیغه شمشیر در حال مبارزه هستند.

معنی کلمات:

  • بامداد: صبح زود، اول صبح
  • تناور: تنومند، قوی
  • نیم روز: میان روز، ظهر
  • همچون:‌ مثل
  • بی جان: مرده
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید