داستان خواندنی ضرب المثل ” با طناب کسی توی چاه رفتن”

آیا تا به حال فکر کرده‌اید که هر ضرب المثل چگونه به وجود آمده است؟

چقدر با ضرب المثل‌های ایرانی آشنایی دارید و آن‌ها را به کار می‌برید؟ آیا ریشه و داستان این ضرب المثل‌ها آگاهی دارید؟ در ادامه با داستان ضرب المثل با طناب کسی توی چاه رفتن، همراه ما باشید. 

داستان ضرب المثل ” با طناب کسی توی چاه رفتن”

شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. اما برای اینکه جان خودش و همسرش به به خطر نیوفتد، به فکر راه چاره‌ای برای گیر انداختن دزد بود. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده‌ام تا از دست دزدان در امان باشد.

دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت، سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن.

دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، اما دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می‌دهد و می‌گوید برای تو چنین و چنان می‌کنم.

دزد از داخل چاه بلند فریاد زد، آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم، اما تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.

بدین ترتیب دزد به دام افتاد.

شما از این ضرب المثل استفاده کرده‌اید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید