معنی حکایت درخت گردکان به همراه معنی کلمات و خلاصه آن

حکایت درخت گردکان حکایت آموزنده‌ای است که در آن به ژرف نگری توصیه می‌شود. در این مقاله شما را با معنی کلمات سخت، کلمات هم‌خانواده و مخالف، مفهوم و خلاصه حکایت درخت گردکان فارسی پنجم آشنا خواهیم کرد.

معنی حکایت درخت گردکان

در این مطلب، معنی کلمات سخت، کلمات هم‌خانواده و مخالف، مفهوم و خلاصه حکایت درخت گردکان را توضیح می‌دهیم.

معنی حکایت درخت گردکان

روزی مردی سوار بر الاغش به یک جالیز خربزه رسید. خسته و تشنه، زیر سایه‌ی درخت گردویی که کنار جالیز بود، رفت و آنجا دراز کشید. او که از دیدن بوته‌های خربزه و درخت گردو، به فکر فرو رفته بود، پیش خودش گفت: «درختِ گردکان به این بلندی، درخت خربزه الله اکبر! من که از کار خدا هیچ سر در نمی‌آورم؛ آخر چگونه خربزه‌ی به آن بزرگی را روی بوته‌ای به آن کوچکی و گردوی به این کوچکی را روی درختی به این بزرگی، آفریده است!»

معنی: با خودش گفت: «درخت گردویی به این بلندی با میوه‌ای به این کوچکی و بوته‌ی خربزه‌ای به آن کوچکی با میوه‌ای به آن بزرگی، الله اکبر! چه قدر شگفت‌انگیز! من که اصلاً از کار خدا سر در نمی‌آورم.»

معنی کلمات:

  • جالیز: مزرعه
  • گردکان: گردو
  • الله اکبر: خدا بزرگتر است

کلمات هم‌خانواده:

  • فکر: افکار، تفکر

کلمات مخالف:

  • روز ≠ شب
  • بلند ≠ کوتاه
  • بزرگ ≠ کوچک

در همین فکر بود که ناگهان، گردویی از شاخه جدا شد و به پیشانی‌اش خورد.

مرد، به خود آمد و دست به دعا برداشت و گفت: «خدایا شکرت. حالا می‌فهمم که اگر خربزه‌ای به آن بزرگی را روی درخت، قرار داده بودی و اکنون به جای گردو، آن خربزه به سرم خورده بود، چه بلای وحشتناکی به سرم می‌آمد.»

معنی کلمات:

  • به خود آمدن: هوشیار شدن
  • وحشتناک: ترسناک
  • بلا: مصیبت ، آفت، بدبختی

کلمات مخالف:

  • جدا شد ≠ وصل شد

کلمات هم‌خانواده:

  • فکر: افکار، تفکر

خلاصه حکایت درخت گردکان

یک روز، مردی با دیدن بوته خربزه و درخت گردو به این موضوع فکر کرد که چرا خداوند خربزه به آن بزرگی را روی بوته‌ای کوچک و گردویی به آن کوچکی را روی درختی بزرگ آفریده است، اما وقتی ناگهان یک گردو از روی درخت روی پیشانی‌اش افتاد، فهمید که هر کار خداوند، حکمتی دارد.

مفهوم حکایت درخت گردکان

همه کارهای خداوند از روی حکمت و تدبیر بنا شده‌اند و هیچ چیزی در دنیا بیهوده آفریده نشده است. این حکایت بیانگر نوعی داستان درباره “ضرب المثل عقش به چشمش است” است.

در انتهای این حکایت ضرب المثل های دیگری نیز آمده است که عبارتند از:

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید