اگر اهل مطالعه حکایتهای خواندنی هستید با داستان آموزنده فرمانده و سکه پیروزی همراه ما باشید.
حکایت فرمانده و سکه پیروزی
در خلال یك نبرد بزرگ، فرماندهای قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان كامل داشت اما سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع كرد، سكهای از جیب خود بیرون آورد، رو به آنها كرد و گفت: من سكه را بالا میاندازم، اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر پشت بیاید شكست میخوریم. بعد سكه را به بالا پرتاب كرد.
سربازان همه با دقت به سكه نگاه كردند تا به زمین رسید. سكه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوقالعادهای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله كردند و در نهایت پیروز شدند. پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: قربان، شما واقعا میخواستید سرنوشت جنگ را به یك سكه واگذار كنید؟ فرمانده با خونسردی گفت: بله و سكه را به او نشان داد. هر دو طرف سكه رو بود!
نتیجه اخلاقی:
این حکایت پند اخلاقی مهمی را در مورد اهمیت امید به ما میآموزد. امید میتواند ما را در شرایط دشوار به حرکت درآورد و به ما کمک کند تا بر موانع غلبه کنیم.
در دنیایی پر از ناامیدی و ناامنی، امید یک هدیه ارزشمند است. امید می تواند به ما کمک کند تا زندگی خود را معنادارتر کنیم و به ما انگیزه دهد تا برای بهتر شدن تلاش کنیم.
در اینجا چند نکته برای یادگیری درس های این حکایت آورده شده است:
همیشه امید داشته باشید، حتی در شرایط دشوار.
به یاد داشته باشید که هیچ چیز غیرممکن نیست.
برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.
در همین دنیای امروز مشاهده کردیم که چگونه امید در بازیکنان تیم فوتبال آرژانتین باعث شد این تیم قهرمان جام جهانی شود و کاپیتانشان را به قله افتخارات جهان برسانند. امید واژه ای است چهار حرفی که یک دنیا حرف در آن نهفته است. امید میتواند فرد را تا آخرین لحظات زندگی پایدار و پای کار نگه دارد. همانطور که شاعر میگوید:
در نا امیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
خواندن حکایت و شعر در مورد امید و امیدواری باعث بالا نگه داشتن روحیه موفقیت در همه انسانها میگردد.
نظر شما راجع به این حکایت چه بود؟ به نظر شما واقعا چه عاملی باعث شد تا سربازان در جنگ پیروز شوند؟
عرفان
میخواهم در این مقالات به روز شرکت کنم
سعید
تلقین خیلی مهمه من کتابشو خواندم معجذاتشم دیدم