گزیده ای از زیباترین اشعار مهستی گنجوی؛ شاعر شهرآشوب رباعی

مهستی گنجوی صاحب سبک شهرآشوب در سرودن رباعیات است. در اشعار مهستی گنجوی نوآوری‌های بسیاری در شیوه بیان و مضامین دیده می‌شود. بهترین مجموعه شعر مهستی گنجوی را این مقاله از ستاره جمع آوری کرده‌ایم.

اشعار مهستی گنجوی

اگر اشعار خیام را خوانده‌اید و به رباعی علاقه زیادی دارید باید بدانید که پس از خیام، مهستی گنجوی یکی از بهترین رباعی سرایان زبان فارسی است. مهستی گنجوی یا گنجه ای، متولد ۲۳ اردیبهشت سال ۴۶۸ در گنجه آذربایجان است. او پایه‌گذار مکتب شهرآشوب در قالب رباعی بوده و اشعار او سرشار از عشق و زندگی و دلربایی و به دور از غم و اندوه است.

از این شاعر بزرگ دیوان اشعاری برجای نمانده است و هرچه در دست داریم اشعار پراکنده ای است که توسط تاریخ نویسان در کتب مختلف بر جای مانده است. در این میان تنها ۶۱ رباعی از او در دست است که می‌توان به‌طور قطع گفت از آن مهستی گنجوی است. 

تاریخ درستی از تولد و مرگ این شاعر در دست نیست، اما آنچه برخی از تاریخ نویسان مشخص کرده‌اند این است که مهستی گنجوی در سال ۵۷۷ فوت شده است.

اگر به خواندن اشعار شاعران زن ایرانی مانند اشعار پروین اعتصامی، اشعار ژاله اصفهانی، اشعار سیمین بهبهانی و اشعار طاهره صفارزاده علاقه دارید به شما پیشنهاد می‌کنیم اشعار مهستی گنجوی را نیز از دست ندهید. در ادامه بهترین مجموعه از اشعار این شاعر بلندپایه را با شما به اشتراک می‌گذاریم. 

رباعیات مهستی گنجوی

اشعار مهستی گنجوی در قالب غزل

در فغانم از دل دیرآشنای خویشتن
خو گرفتم همچو نی با ناله‌های خویشتن

جز غم و دردی که دارد دوستی‌ها با دلم
یار دلسوزی ندیدم در سرای خویشتن

من کیم؟ دیوانه‌ای کز جان خریدار غم است
راحتی را مرگ می‌داند برای خویشتن

شمع بزم دوستانم زنده‌ام از سوختن
در ورای روشنی بینم فنای خویشتن

آن حبابم کز حیات خویش دل برکنده‌ام
زان که خود بر آب می‌بینم بنای خویشتن

غنچه پژمرده‌ای هستم که از کف داده‌ام
در بهار زندگی عطر و صفای خویشتن

آرزوهای جوانی همچو گل بر باد رفت
آرزوی مرگ دارم از خدای خویشتن

همدمی دلسوز نبود «مهستی» را همچو شمع
خود بباید اشک ریزد در عزای خویشتن

☆☆✿☆☆

آن خال عنبرین که نگارم برو زده
دل میبرد از آنکه بوجه نکو زده

قصاب وار مردم چشمم بچابکی
مژگان قناره کرده و دلها بر او زده

در کوزه آب پیش لبش در چکی چکیست
ورنه ز دسته دست چرا در گلو زده

عشاق سربسر همه دیوانه گشته اند
تا او گره به سلسله مشکبو زده

☆☆✿☆☆

اشعار زیبا مهستی گنجوی

اشعار کوتاه و رباعیات مهستی گنجوی 

چون اشتیاق من به تو افزون ز شرح بود
ممکن نشد که شرح دهم اشتیاق را

از تلخی فراق تو تلخ است عیش من
اندازه نیست تلخی روز فراق را

☆☆✿☆☆

طفل اشکم مدام در نظر است
چه توان کرد پاره جگر است

میرود یار و مدعی از پی
خوب و زشت زمانه در گذر است

☆☆✿☆☆

ای دل از عشق گر دمی یابی
بر کف خاک آدمی یابی

گر دمی خفته عشق در دیده
از ازل تا ابد دمی یابی

پادشاهی کنی سلیمان وار
اگر از عشق خاتمی یابی

☆☆✿☆☆

از من طمع وصال داری
الحق هوس محال داری

وصلم نتوان به خواب دیدن
این چیست که در خیال داری

جائی که صبا گذر ندارد
آیا تو کجا مجال داری

☆☆✿☆☆

کاشکی انگشتوانش بودمی
تا در انگشتش همی فرسودمی

تا هر آنگاهی که تیر انداختی
خویشتن را کج بدو بنمودمی

تا بدندان راست کردی او مرا
بوسه ای چند از لبش بربودمی

☆☆✿☆☆

شعر مهستی گنجوی

شبی در برت گر بیاسودمی
سر فخر بر آسمان سودمی

جمال تو گر زانکه من دارمی
به‌جای تو گر زانکه من بودمی

به بیچارگان رحمت آوردمی
برافتادگان بر ببخشودمی

☆☆✿☆☆

باید سه هزار سال کز چشمه حور
تا کان گهر گردد و یا معدن زر

شاها تو به یک سخن کنار و دهنم
هم معدن زر کردی و هم کان گهر

☆☆✿☆☆

صحبت بی خرد،سخن دان را
هم به کردار گاو بد باشد

گر چه بسیار شیردوشی ازو
آخر کار او لگد باشد

☆☆✿☆☆

با من لب تو چو زلف تو بسته چراست؟
چشم خوش تو خصم من خسته چراست؟

ابروی کمان مثالت اندر حق من
گر نیست جفای چرخ پیوسته چراست؟

☆☆✿☆☆

بازار دلم با سر سودات خوش‌ست
شطرنج غمم با رخ زیبات خوش‌ست

دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات خوش‌ست

☆☆✿☆☆

گفتم که لبم به بوسه‌ای مهمان است
گفتا که بهای بوسهٔ من جان است

عقل آمد و در پهلوی من زد انگشت
یعنی که خموش، بیع کن ارزان است

☆☆✿☆☆

با خصم منت همیشه دمسازی‌هاست
با ما سخنت ز روی طنازی‌هاست

بر عز خود و ذلت من بیش مناز
کاندر پس پردهٔ فلک بازی‌هاست

☆☆✿☆☆

مجموعه شعر مهستی گنجوی

دل جای غم توست چنان تنگ که هست
گل چاکر روی تو به هر رنگ که هست

از آب دو چشم من بگردد هر شب
جز سنگ دلت هر آسیا سنگ که هست

 

سخن آخر

همانطور که خواندید اشعار مهستی گنجوی پر از لطافت، شیوایی و عشق است. در واقع در اشعار او طبع و لطافت زنانه به خوبی مشخص است. اما افسوس که از او اشعار زیادی بر جای نمانده است. اگر به اشعار او علاقه دارید و شعر دیگری از این شاعر خوانده اید پیشنهاد می‌کنیم آن را در پایین این صفحه با خوانندگان ستاره به اشتراک بگذارید.   

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید