ریشه و معنی ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را؟

آیا می‌دانید معنی ضرب المثل قسم روباه (قسم حضرت عباس) را باور کنیم یا دم خروس را چیست؟ این ضرب المثل در چه مواقعی استفاده می‌شود؟ برای آگاهی از ریشه، داستان و معنی ضرب المثل همراه ما باشید.

 

ضرب المثل بر اساس حروف الفبا

 

ضرب المثل‌ها سخنان نغز و شیرینی هستند که پیامی را در قالب یک حکایت یا داستان به مخاطب می‌رساند. معمولا یک ضرب المثل ریشه تاریخی داشته و آگاهی از این ریشه مفهوم آن را برای ما ساده خواهد کرد.

شاید شما هم ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را شنیده باشید این ضرب المثل به صورت دیگری هم بیان می‌شود ” قسم حضرت عباس را باور كنم یا دم خروس را” اما آیا می‌دانید معنی این ضرب المثل چیست؟

 

معنی ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را؟

  • به کسی می‌گویند که حقیقتی آشکار را انکار کند و برای تبرئه خود قسم بخورد.
  • وقتی كسی دروغی می‌گوید، ولی نشانه‌هایی وجود داشته باشد كه حرف او را نقض كند، از اين ضرب المثل استفاده می‌شود.

 

معنی ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را؟
معنی ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را؟

 

داستان ضرب المثل قسم روباه را باور کنیم یا دم خروس را؟

خروس بسیار زیبایی در یک جنگل دور زندگی می کرد، ‌او بال و پری به رنگ طلا داشت و تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان توجه همگان را به خود جلب می کرد، خلاصه خروس آن قدر زیبا بود که او را خروس زری، پیرهن پری صدا می زدند.

همین زیبایی خروس باعث شده بود تا او بسیار مغرور و خود شیفته باشد و به کسی محل ندهد.

خروس زیبا، سگی داشت که همیشه مراقب اش بود تا اتفاقی برایش نیفتد.

در یکی از روز ها، سگ به سراغ خروس مغرور رفت و به او گفت: من تصمیم گرفته ام امروز به دشت و صحرا بروم، تا زمانی که برگردم از خانه‌ ات بیرون نیا و اگر کسی در لانه ‌ات را زد، در را باز نکن، زیرا ممکن است حیوانات وحشی از این فرصت استفاده کنند و تو را بخورند.

خروس لبخند تمسخر آمیزی زد و گفت: نگران من نباش، خودم حواسم به همه چیز هست و هیچ کس جرات ندارد نزدیک خانه‌ ی من شود.

سگ آسوده خاطر شد و آن جا را ترک کرد، بی خبر از آن که روباهی در همان نزدیک کمین کرده و آن ها را زیر نظر گرفته است.

با رفتن سگ، روباه خوشحال شد و با خود فکر کرد: حالا فرصت مناسبی است و اگر خروس را نخورم دیگر فرصت بهتری پیدا نخواهم کرد، پس در گوشه ‌ای پنهان شد و زمانی که کاملا از دور شدن سگ مطمئن شد به سمت لانه ی خروس آمد.

روباه نگاهی به خانه خروس کرد و دید خروس مغرور جلوی آینه ایستاده و با خود می گوید: من زیباترین و قوی ترین خروس این جنگل هستم.

روباه نقشه ای کشید و سپس شروع به آواز خواندن کرد:

ای خروس سحری / چشم نخود سینه زری
شنیدم بال و پرت ریخته / نذاشتن ببینم
نکنه تاج سرت ریخته / نذاشتن ببینم

خروس با شنیدن صدای روباه عصبانی شد و فریاد زد: ای روباه زشت و بد صدا دیگر آواز نخوان، من زیبا ترینم و صدای من آرامش بخش دل و جان اهالی جنگل است.

روباه خندید و گفت: اگر راست می گویی و هنوز زیبا ترینی بیرون بیا تا ببینمت.

خروس مغرور از همه جا بی خبر برای نشان دادن زیبایی اش در را باز کرد و همین که پا به بیرون خانه گذاشت روباه او را به دندان گرفت و به سرعت از آن جا دور شد.

خروس شروع کرد به دست و پا زدن و فریاد کشیدن که: آی کمکم کنید، کمکم کنید، روباه دست و پای خروس را بست و او را دورن کیسه ای انداخت.

سگ که گوش های بسیار تیزی داشت صدای خروس را شنید و با عجله به طرف لانه خروس برگشت اما هر چه گشت خروس را نیافت، روباه را در آن نزدیکی دید و از او پرسید: آیا تو خروس را ندیده ای؟

روباه هم کلی قسم خورد که هیچ کس را ندیده و از خروس خبری ندارد.

ناگهان چشم سگ به کیسه ای افتاد که نزدیک درخت بود و دم خروس از آن بیرون زده بود بعد به روباه گفت: قسم تو را باور کنم یا دم خروس که از کیسه بیرون آمده؟

روباه نگاهی به کیسه انداخت و تازه متوجه شد که دم خروس از کیسه بیرون مانده است فهمید که رسوا شده پس سریع پا به فرار گذاشت.

سگ خروس را از کیسه بیرون آورد و به او گفت که باید غرورش را کنار گذاشته و دیگر به کسی اعتماد نکند سپس آن دو همراه یک دیگر به خانه بر گشتند.

 

پیشنهاد: ریشه و معنی ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته را می توانید در ستاره بخوانید. 

داستان ضرب المثل قسم حضرت عباس را باور كنم یا دم خروس را؟

روزی روزگاری، دزدی وارد دهی شد، حوالی ظهر بود و كوچه‌ها خلوت، هرچه گشت چیزی پیدا نكرد. كم كم داشت ناامید می‌شد كه صدای خروسی را از خانه‌ای شنید. خانه‌ای بسیار بزرگ كه ساختمانی وسط آن قرار داشت.

دزد با خود فكر كرد كوچه خلوت است و خانه بزرگی است تا كسی بخواهد بفهمد من وارد خانه شدم، من مرغ را برمی‌دارم و فرار می‌كنم. لب دیوار را گرفت، بالا رفت و پرید در خانه. دید چند مرغ و خروس از لانه‌ی خود خارج شده‌اند و هركدام گوشه‌ای در حال چرت زدن هستند.

چاق‌ترین خروس را انتخاب كرد، به سرعت به طرف آن رفت. خروس را برداشت در زیر پیراهنش پنهان كرد و به سرعت خواست، بالای دیوار بپرد و از خانه فرار كند كه ناگهان صاحب خانه صدایی شنید به ایوان خانه آمد و مردی را دید كه از روی دیوار به كوچه پرید.

به سرعت خود را به كوچه رساند، در حالی كه فریاد می‌زد دزد، دزد چند نفر از همسایه‌ها به كمكش شتافتند و توانستند درنهایت چند نفری دزد را گیر بیندازند. دزد كه دید راه فراری ندارد شروع كرد قسم خوردن و گریه و زاری كه من كاری نكردم، من چیزی ندزدیدم.

دزد بی‌خبر بود كه دُم خروس از زیر پیراهنش بیرون زده. مرد صاحب خانه گفت: نمی‌دانم قسم حضرت عباست را باور كنم یا دُم خروست را.

دزد به دكمه‌های باز خود نگاه كرد و دید كه دم خروس از پایین پیراهن او بیرون است. چون چاره نداشت، خروس را به كشاورز داد و به سرعت از آنجا فرار كرد.

منبع: رشمه، الهه، (۱۳۹۲)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران: انتشارات سما، چاپ اول

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید