موضوع انشا پرواز بدون بال را باید در قالبی مناسب نوشت و از آنجا که این موضوع تخیل و احساسات آدم را به حرکت در میآورد، چه قالبی بهتر از متن ادبی. در متن ادبی میتوانید عنصر خیال را پرورش دهید و تصویرهای ذهنی زیبایی بسازید که پرواز بدون بال را به خوبی نشان دهد. در این مطلب یک انشا درباره پرواز بدون بال میخوانید.
شما میتوانید ۲ انشا درباره یک روز از کلاس در قالب های مختلف و انشا درباره کودکی من در قالب خاطره نویسی را نیز که از دیگر موضوعات انشا نگارش نهم هستند در ستاره بخوانید.
انشا درباره پرواز بدون بال
در اتاقم کنار پنجره نشسته ام و به گنجشکهای روی سیم نگاه میکنم. به دو پای کوچکشان برای گاهی نشستن و خستگی در کردن، اما همراه با دو بال بزرگتر برای پرواز و رهایی.
فکر میکنم پرواز یعنی به هیچ جا تکیه نکنی، به هیچ جا وصل نباشی. نه پایت بر زمینی نه پشتت به دیواری نه دست هایت به ریسمانی… یعنی فقط تویی با دو بال که باز و بسته شان میکنی و به حرکت در میآیی تا اوج…
در رویاهایم غرق میشوم. کم کم تصویر پشت پنجره محو میشود و من مادربزرگم را میبینم که روبرویم نشسته. با گیسهای نارنجیاش که با حنا رنگ شده و چشمهای درشتش که حالا کمی به خاکستری میزند. مادربزرگ روبروی من نشسته و لبخند میزند.
دستهای چروکخورده اش را میگیرم و گرمای آن را حس میکنم؛ ناخودآگاه لبخند روی لبهایم میآید، میگویم: مادربزرگ آن شعر گل و سایه را برایم میخوانی؟ همان که همیشه میخواندی؟
رو به پنجره برمیگرداند و کمی سکوت میکند، من هم مثل او به پشت پنجره مینگرم. آن وقت آرام با صدای جادوییاش زمزمه میکند:
وفا میخوام وگرنه یار بسیار
گلی میخوام وگرنه خار بسیار
گلی میخوام که در سایهاش بشینم
وگرنه سایۀ دیوار بسیار
رویم را از پنجره برمیگردانم، اما مادربزرگ دیگر کنارم نیست. هنوز عطر موهای حناییاش در هواست و انعکاس چشمهای خاکستریاش را در چشمهایم حس میکنم. از پنجره به گنجشکها نگاه میکنم که از روی سیم برق برخاسته اند و در هوای سرد پاییزی دارند پرواز میکنند.
من از پرواز بدون بال برگشته ام تا کمی استراحت کنم، حالا نوبت آنهاست که با بالهای زیبایشان پرواز کنند.
چنانچه قصد نوشتن انشا درباره پرواز را دارید میتوانید از مجموعه شعر در مورد پرواز ایده گرفته و یک انشای خاص را در کلاس بخوانید.