گنج حکمت چنان باش | معنی حکایت چنان باش با آرایه های ادبی

برای نوشتن معنی حکایت چنان باش درس هشتم فارسی یازدهم باید آن را به زبان امروزی بازنویسی کنید و مفهوم و پیام کلی درس را درک کنید و بنویسید.

معنی گنج حکمت چنان باش فارسی یازدهم

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – حکایت چنان باش که در صفحه ۷۴ کتاب ادبیات فارسی پایه یازدهم آمده است حکایتی است از کتاب «اسرار التوحید» نوشته‌ی محمد بن منور. این کتاب درباره حکایت های عارف بزرگ و مشهور قرن چهارم و پنجم «شیخ ابوسعید ابوالخیر» نوشته شده است. نویسنده کتاب اسرار التوحید یکی از نوادگان شیخ ابوسعید است. حکایت های این کتاب هر کدام نکته ای عرفانی و اخلاقی و آموزنده دارند. در این مطلب بازگردانی و معنی حکایت چنان باش را به همراه آرایه های ادبی، معنی کلمات و مفهوم و پیام کلی درس می‌خوانید. 

برای آشنایی بیشتر با حکایت های این کتاب، می‌توانید متن و معنی حکایت حقه راز اثر زیبای محمدبن منور در اسرارالتوحید و بررسی معنی و مفهوم حکایت سفر (معرفت این است که من در آنم) را نیز در ستاره بخوانید.

 

معنی حکایت چنان باش

 

متن حکایت چنان باش از اسرار التوحید

خواجه عبدالکریم، [که] خادم خاص شیخ ما، ابوسعید – قدس الله روحه العزیز – بود، گفت: «روزی درویشی مرا بنشانده بود تا از حکایت های شیخ ما، او را چیزی می‌نوشتم»
کسی بیامد که «شیخ، تو را می خوانَد»؛ برفتم. چون پیش شیخ رسیدم، شیخ پرسید که چه کار می کردی؟ گفتم: «درویشی حکایتی چند خواست، از آنِ شیخ، می‌نوشتم.»
شیخ گفت: «یا عبدالکریم، حکایت نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند!»

 

بازگردانی و معنی حکایت چنان باش

خواجه عبدالکریم که یکی از خدمتگزاران و مریدان مخصوص شیخ و مراد ما یعنی ابوسعید ابوالخیر (خداوند، روح عزیز او را پاک گرداند) بود، تعریف کرد:

«یک روز عارف فقیری کنار من نشسته بود و از من می‌خواست از حکایت های شیخ ابوسعید برایش تعریف کنم (تا از رفتار ایشان حکمت و بزرگی بیاموزد) و من شروع به نوشتن حکایت درباه شیخ برای مرد دورویش کردم.»
شخصی آمد و گفت: «شیخ شما را فراخوانده است.»، من برخاستم و پیش شیخ و مرادم ابوسعید ابوالخیر رفتم.

شیخ وقتی من را دید از من پرسید که مشغول چه کاری بودی؟ پاسخ دادم: «مرد درویشی از من خواست حکایت های شما را نقل کنم، داشتم در مورد شما برایش حکایت می‌نوشتم»
شیخ گفت: «ای عبدالکریم، حکایت گو نباش، طوری باش که از تو سخن بگویند.»

(شیخ به مریدش با بزرگواری توصیه می‌کند: آنقدر کوچک نباش که حکایت بزرگی دیگرانی چون من را تعریف کنی، بلکه خودت آنقدر بزرگ باش که دیگران درباره تو حکایت بنویسند و از تو تعریف کنند.)

 

مفهوم و پیام کلی حکایت: 

دنباله رو دیگران نباش و خودت را دست کم نگیر، خودت را مهم بدان و آنقدر پیشرفت کن که الگوی دیگران بشوی. برای خودت کسی باش.

 

معنی کلمات:

خواجه: سرور، آقا/خادم: خدمتکار، مرید / شیخ: پیشوا، مرشد، مراد، استاد پیر / درویش: سالک، عارف، فقیر، نیازمند/ می‌خوانُد: احضار کرده است، فرا خوانده است/ حکایتی چند: چند حکایت/ از آنِ: برای / یا: ای (حرف ندا) / مباش: نباش

 

آرایه های ادبی: 

چنان باش: کنایه از بزرگ باش، سری در سرها داشته باش./ از تو حکایت کنند: کنایه از مورد توجه و الگوی دیگران باشی./ خادم و خاص: واج آرایی (تکرار خا)


کابران عزیز؛ شما می‌توانید نظرات و پرسش‌های خود را پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید. 

 
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید