معنی درس ۸ فارسی نهم با آرایه ها و نکات دستوری | همزیستی با مام میهن

درس همزیستی با مام میهن که در کتاب فارسی پایه نهم آمده است، نمونه ای از لحن میهنی است. معنی درس همزیستی با مام میهن را با آرایه های ادبی و نکات دستوری هر پاراگراف بخوانید.

درس همزیستی با مام میهن

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – درس ۸ کتاب فارسی نهم «همزیستی با مام میهن» نام دارد. در ابتدای این درس می‌خوانیم: لحن میهنی، گونه‌ای از لحن خوانش متن است که در آن، خواننده می‌کوشد با شور و حرارتی برانگیزاننده، غیرت ملّی و حس همدلی را بیدار سازد و با بهره گیری از عاطفه و حس و حال مناسب، شنونده را به احترام و دوستی میهن، فراخواند. در ادامه نیز متنی با لحن میهنی را می‌خوانیم. در این مطلب معنی درس همزیستی با مام میهن را با آرایه های ادبی و نکات دستوری آن بخوانید. 

 

معنی درس همزیستی با مام میهن
معنی درس هشتم فارسی نهم

 

معنی درس همزیستی با مام میهن

مادران، دل به مهر فرزندان، گرم و تپنده می دارند و فرزندان، در پرتو گرم و گوارای مادر، جان می گیرند و می پرورند و می بالند. این دو را پیوندها و آوندهایی به سرچشمه های یکتایی می رساند و خوشی و ناخوشی یکی را به دیگری پیوند می زند.

 

معنی کلمات: پرتو : نور، روشنی / گوارا : زلال / می بالند : رشد می کنند، بزرگ می شوند / آوند : رگ، لوله هایی که آب و غذا را در گیاهان می رسانند، در اینجا منظور همان پیوند و راه های ارتباطی / یکتایی : یگانگی

آرایه های ادبی: مادران و فرزندان : مراعات نظیر / گرم و تپنده – گرم و گوارا : مراعات نظیر / دل گرم داشتن به کسی یا چیزی : کنایه از امید داشتن به آن /جان گرفتن : کنایه از نیرو گرفتن – قوت گرفتن /پیوند و آوند : ترادف (هم معنایی) / سرچشمه ی یکتایی : اضافه ی تشبیهی / خوشی و ناخوشی : تضاد /پرتو گرم و گوارای مادر : پرتو مادر : اضافه ی استعاری

نکات دستوری: مادران – فرزندان – گوارا – پیوندها – آوندها – دیگری -تپنده – خوشی – ناخوشی – یکتایی : واژه های وندی/ سرچشمه : وندی-مرکب / مادران : نهاد / دل : مفعول / مهر : متمم / فرزندان : مضاف الیه / گرم و تپنده : مسند *نکته: گرم و تپنده هر چند در نگاه اول صفت هستند اما اکثر مسندها صفت ها هستند. / ( واو میان گرم و تپنده: واو عطف ) / پرتو گرم : ترکیب وصفی / پرتو گوارا : ترکیب وصفی / این دو : مفعول / پیوندها و آوندها : نهاد / سرچشمه ها : متمم / خوشی و ناخوشی : مفعول / دیگری : متمم / تپنده : صفت فاعلی

تعداد جمله ها : ٦


مادر، گرامی گوهری است که در کارگاه آفرینش خدای مهربان، همتایی ندارد. از این روست که هر چیز گرانمایه را اگر بخواهند از راه همانندی، بزرگ بشمارند و عزیز بدارند، به مام یا مادر مانند می کنند.

 

معنی کلمات: گوهر: جواهر / گرامی: عزیز، محبوب، بزرگ / از راه همانندی: به شیوه ی تشبیه و مانند کردن

آرایه های ادبی: مادر، گرامی گوهری است : تشبیه / کارگاه آفرینش : اضافه تشبیهی / بزرگ شمردن و عزیز داشتن : کنایه از حرمت نهادن و احترام گذاشتن / مام و مادر : مترادف (هم معنا)

نکات دستوری: کارگاه – آفرینش – مهربان: واژه های وندی / گرانمایه : مرکب / گرامی گوهر : ترکیب وصفی مقلوب / کارگاه آفرینش خدای مهربان : گروه متممی ( کارگاه : هسته | آفرینش : وابسته پسین – مضاف الیه | خدا : وابسته ی وابسته – مضاف الیه | مهربان : وابسته ی وابسته : صفت ) / بزرگ بشمارند و عزیز بدارند : بزرگ و عزیز : مسند / از این رو: حرف ربط مرکب 

تعداد جمله ها : ٧


ترکیب ” مام میهن ” را شنیده اید؛ از همان دست ترکیب های زبانی است که میهن را در پرورندگی و هم زیستی به مام یا مادر همانند و هم نشین کرده است. از این دید، میهن، برای همه ی هم پیوندان و باشندگانش، مادرانه رفتار می کند. در چشم میهن، همه ی فرزندان این آب و خاک که زاد و بودشان و ریشه ی وجودشان در خاک اینجاست، یکسان اند و هیچ رنگ و نژاد و لهجه و گویش و زبانی به دیده ی این مادر، بر آن دیگری برتری ندارد.

 

معنی کلمات: هم زیستی: در کنار هم زندگی کردن / باشندگان: ساکنان، حاضران / زاد: تولد

آرایه های ادبی: مام میهن: اضافه تشبیهی / مادرانه رفتار می کند : تشبیه رفتار میهن به رفتار مادر / تشخیص یا شخصیت بخشی به میهن / چشمِ میهن : اضافه استعاری و تشخیص / آب و خاک : مجاز از سرزمین / ریشه ی وجود : اضافه تشبیهی / رنگ – نژاد – لهجه – گویش – زبان : مراعات نظیر / مادر : استعاره از میهن / پرورندگی : پرورش دادن / همانند و هم نشین : تشبیه کردن / دید : دیدگاه و نظر / هم پیوند: خویشاوند، قوم و خویش

نکات دستوری: زبانی – پرورندگی – هم زیستی – هم نشین – هم پیوندان – باشندگان – مادرانه – رفتار – گویش – دیده – برتری : واژه های وندی / زاد و بود : وندی – مرکب

نهاد در جمله ی «ترکیب مام میهن را شنیده اید»: محذوف => نهاد: (شما) / ترکیب مام میهن : مفعول ( ترکیب : هسته / مام : وابسته پسین – مضاف الیه / میهن : وابسته ی وابسته : مضاف الیه )/ شنیده اید : ماضی نقلی / همان : صفت اشاره / زبانی : صفت نسبی / میهن : مفعول / در پرورندگی و هم زیستی : متمم قیدی / مام یا مادر : متمم / مادرانه : صفت نسبی / همه : صفت مبهم / خاک: متمم / اینجا : قید / یکسان اند : یکسان هستند : یکسان : مسند / هیچ : صفت مبهم / رنگ : هسته ( نژاد – لهجه – گویش – زبان : معطوف ) / به دیده ی این مادر : متمم قیدی / دیده :هسته / این: وابسته از نوع صفت – صفت مضاف الیه / مادر : وابسته ی پسین – مضاف الیه / برتری :صفت تفضیلی 

تعداد جمله ها : ٧


۴. اگر به گلستانی درآیید، نمونۀ این گونه‌گونی و یگانگی را به چشم می‌بینید و به عقل در می‌یابید که به قد و قامت و رنگ و رخسار، اگرچه بسیارند؛ اما رگ و ریشۀ همه در یک خاک نهاده شده است و از یک آبشخور، مایه ور و سیراب می‌شوند. گلستان، مام میهن و گاهوارۀ گل‌های رنگین است و خارها وگل‌ها، فرزندان این مادرند.

* (تعداد جمله ها: ۸)

ایران ما با همۀ فراخنای فرهنگی و گستردگی جغرافیایی و گوناگونی گویش‌ها و رنگارنگی لهجه‌ها، به گلستانی می‌ماند که در دل و دامان خود، عزیزکانی را بی‌توجه به رنگ و چهره، نوا و ناله می‌پروراند و شیرۀ جان خویش در کام‌شان می‌دارد.
این ستد و داد مادر – فرزندی و جان‌فشانی یکی برای دیگری، دو سویه است. اگر فرزند را ناخوشی و گزندی روی نماید، مادر بی‌خویش و ناخوش و ناآرام است و هرگاه مادر را اندوه و آسیبی فراگیرد، فرزندان نیز آرام و قرار ندارند و بی شکیب و به جان می‌کوشند تا آرامستان خدا را به آرامش بازآورند و خفاش خویان را از مهر رخ مادر، دور بدارند.

* (تعداد جمله ها: ۱۲)

در طول تاریخ، بارها دیده‌ایم که هرگاه دشمنان و بدخواهان، دست ستم به سوی این مهرآشیان وطن دراز کرده‌اند، همۀ فرزندان، از همه سوی ایران به هر رنگ و نشان، هم صدا فریاد برآورده‌اند و مشت‌ها را گره کرده‌اند و پشت به پشت هم بر بیگانه تاخته‌اند! در دوران هشت سالۀ دفاع مقدّس، ایرانیان همه برای وطن، تن را سپر کرده‌اند.
مسلمانان، مسیحی، زردشتی و دیگران از چهار سوی ایران چون آذری، بلوچ، ترک، عرب، فارس، کرد، گیلک، لر، مازندرانی و … ایستاده‌اند و فریاد برآورده‌اند:

* (تعداد جمله ها: ۸)

 

معنی کلمات: آبشخور: جای خوردن یا برداشتن آب / مایه ور: ‌صاحب مایه، بهره مند / فراخنا: گستردگی و پهناوری / کام: دهان / می‌دارد: قرار می‌دهد، می‌ریزد / شکیب:‌ صبر و قرار / پشت به پشت هم: در حمایت و پشتیبانی از همدیگر / تاختن: هجوم بردن، جنگیدن

آرایه های ادبی: تشبیه میهن به گلستان و تشبیه مردم میهن به گل ها و خارها / شیره ی جان:‌ استعاره از تمام وجود / کام: مجاز از دهان / روی نماید: کنایه از ظاهر شود، پدیدار شود / بی خویش:‌کنایه از بی قرار / به جان کوشیدن: با تمام توان کوشش کردن / آرامستان خدا: استعاره از میهن / خفاش خویان: کنایه از افراد بدجنس و پلید / مشت گره کردن: کنایه از مصمم بودن در دفاع و جنگیدن / پشت به پشت هم: کنایه از در کنار هم و با حمایت از هم / تن را سپر کردن: کنایه از جان را فدا کردن / تشبیه تن به سپر 


۵. همی خواهم از کردگار جهان / شناسندۀ آشکار و نـهان
از خداوند بزرگ که آفریننده جهان است و پنهان و آشکار جهان را می‌شناسد، می‌خواهم.

که باشد ز هَر بد، نگهدارتان / همـه نیک‌نامی بَود یارتان
که از هر بدی و آسیب شما را در امان نگه دارد و همیشه نیک نامی، یار و یاورتان باشد.


۶. یکی از جلوه‌های مهربانی و همدلی را در رفتار شوق انگیز رهبر نظام اسلامی با خانوادۀ شهدای اقلیت‌های مذهبی می‌بینیم؛ ایشان در دیدار با وابستگان شهدای مسیحی می‌فرمایند: «ما در ایران، عرب ایرانی داریم، ترک ایرانی داریم، فارس ایرانی داریم، کرد ایرانی داریم، آشوری ایرانی داریم، ارمنی ایرانی داریم و… همه ایرانی هستیم …ایرانی بودن، اصل است. جمهوری اسلامی، مال همه است…یعنی شهروندان، آن کسانی که در زیر پرچم جمهوری اسلامی هستند، باهم فرقی نمی‌کنند…»

* (تعداد جمله ها: ۱۳)

این همزیستی و همدلی اقوام ایرانی، پشتوانه‌ای بسیار شکوهمند برای وطن است و سدّی استوار به بلندای ارادۀ پولادین ایرانیان، پدید می‌آورد و میهن را در آوردگاه‌ها، از گزند دشمنان و اهرمن خویان می‌رهاند.

* (تعداد جمله ها: ۳)
به هر روی، ایران از آنِ همۀ ایرانیان است؛ همۀ اینان که در خاکش بزرگ شده‌اند و از آبش نوشیده‌اند و در هوایش پرورده‌اند؛ با آرامش آن آرمیده‌اند و در آشوبش بی‌قراری کرده‌اند؛ در صحنه‌های رزمش، دلاورانه، پیکار کرده‌اند و در جشن‌هایش، صف‌های میلیونی بسته‌اند و دشمنان را انگشت به دهان گذاشته‌اند.

* (تعداد جمله ها: ۹)

امروز همین حسّ مشترک، هم‌جوشی و هم‌کوشی، همزیستی ما را معنا می‌بخشد. به همین سبب است که ملت ایران، یک صدا چونان شیر می‌غرند و ندای واحدی بر می‌آورند که:

* (تعداد جمله ها: ۴)

 

معنی کلمات: وابستگان: قوم و خویش / اقوام: قومیت ها / آوردگاه: میدان جنگ / گزند:‌آسیب / اهرمن خویان:‌ افراد شیطان صفت/ به هر روی: در هر حال / از آنِ: مال، متعلق به 

آرایه های ادبی: ‌در زیر پرچم بودن: کنایه از اهل جایی بودن / تشبیه همزیستی و همدلی به سد استوار / اراده ی پولادین: اضافه تشبیهی / انگشت به دهان: کنایه از تعجب بسیار / ملت ایران همچون شیر می‌غرند: تشبیه


۷. ندانی که ایرانی، نـشست مـن است / جهـان سر به سر، زیر دستِ من اسـت
نمی‌دانی که ایران جایگاه، وطن و محل نشست من است و جهان هستی به طور کامل در اختیار و زیر دست من است.

همه یکدلانند، یزدان شناس / به نیکی ندارند از بد، هراس
مردم ایران در هر قوم و قبیله‌ای که هستند، خدای یگانه را پرستش می‌کنند و با نیک نامی از بدی و پلیدی ترسی ندارند و یک دل هستند.

دریغ است ایران که ویران شود / کُنام پلنگان و شیران شود
حیف است که ایران از بین برود و محل زندگی حیواناتی درنده مانند پلنگ و شیر شود. (محل زندگی و تحت اشغال دشمنان گردد)

چو ایران نباشد، تن من مباد / در این بوم و بر، زنده یک تن مباد
آرزومندم که اگر قرار باشد ایران نابود شود، وجود من هم از بین برود و در این سرزمین حتی یک نفر هم زنده نماند.

همه سر به سر، تن به کشتن دهیم / از آن بِه که کشور به دشمن دهیم
اگر ما همگی کشته شویم و جانمان را برای وطن فدا کنیم، از آن بهتر است که کشورمان را به دشمن واگذار کنیم.

(شاهنامه فردوسی)

 

معنی کلمات: نشست:‌ اقامتگاه / سر به سر: کامل/ یزدان شناس: خداشناس، با ایمان / کُنام : محل زندگی جانوران وحشی

آرایه های ادبی: زیر دست بودن: تحت تسلط بودن / پلنگان و شیران: استعاره از دشمنان درنده خو / تن در مصراع اول به معنای جسم، تن در مصراع دوم به معنی فرد و شخص : جناس بین تن و تن / سر به سر: کنایه از همگی / تن به کشتن دادن: کنایه از «از جان گذشتن» 

 

مطلب پیشنهادی:

تفاوت گویش و زبان و لهجه در چیست؟

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید