چهره در جدول؛ معادل کلمه چهره در جدول چیست؟

چهره در جدول بسته به تعداد کلمات معادل‌های مختلف دارد. به طور مثال معادل چهره در جدول دو حرفی خد، سه حرفی وجه و چهار حرفی عارض است.

چهره در جدول

ستاره | سرویس بازی و سرگرمی – جدول کلمات متقاطع یکی از سرگرمی‌هایی است که می‌تواند هم اوقات فراعت را پر کند و هم ذهن را با چالش‌های جدید و اطلاعات عمومی فراوان آشنا نماید. اگر شما علاقه مند به حل جدول هستید و نیاز به معادل کلمه چهره در جدول دارید همراه ما باشید.

 

چهره در جدول

 

معادل کلمه چهره در جدول

چهره در جدول دو حرفی

  • رخ
  • رو
  • خد

 

چهره در جدول سه حرفی

  • لقا
  • وجه

 

چهره در جدول چهار حرفی

  • صورت
  • عذار
  • سیما
  • ‌عارض

 

چهره در جدول پنج حرفی

  • قیافه

 

چهره در جدول شش حرفی

  • رخساره

 

انواع چهره در جدول متقاطع

چهره نما در جدول: آینه

خوش چهره در جدول: قشنگ

چهره شطرنجی در جدول: رخ

حالت چهره در جدول: میمیک

چهره پردازی در جدول: صورتگری – گریم

چهره پرداز در جدول: صورتگر – گریمور

فلز چهره در جدول: روی

زیبا چهره در جدول: خوبرو

 

چهره در فرهنگ‌های زبان فارسی

فرهنگ معین: (چِ رِ) (اِ.) روی، صورت.

لغت نامه دهخدا: [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ) صورت و روی آدمی باشد. (برهان ). روی. (آنندراج ). صورت و روی آدمی راگویند. (از انجمن آرا). رخ. روی. صورت. سیما. (ناظم الاطباء). رو. دیدار. رخسار. عارض. مُحَیّ̍ا. وجه. چهر. سیما. لقاء. طلعت.

فرهنگ فارسی هوشیار: (اسم) روی صورت.

فرهنگ پهلوی: روی، رخ، صورت

 

ترجمه چهره در زبان‌های دیگر

انگلیسی: Aspect, Face, Complexion

آلمانی: Gesicht

فرانسوی: la face

ترکی: çehre

عربی: قط

 

چهره در سینما

چهره فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی سیروس الوند است. این فیلم در سال ۱۳۷۴ و با بازی ابوالفضل پورعرب و عاطفه رضوی ساخته شد.

 

چهره در شعر شاعران کهن

آراسته گشته ست ز تو چهره خوبی
چون چهره ٔ دوشیزه بیکرنگ به گلنار

خسروی

بدیدند بر چهره شاه ماه
خروشی برآمد ز درگاه شاه

فردوسی

مردی که سلاحی بکشد چهره آن مرد
بر دیده من خوبتر از صد بت مشکوی

فرخی

مرغ اندر آبگیر و برو قطره های آب
چون چهره نشسته برو قطره های خوی

منوچهری

روی بستان را چون چهره دلبندان
از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید

ناصرخسرو

در کف خواجه چون همی ماند
کش سخن در و چهره زر باشد

مسعود سعد

و (ترکان ) چنین خون ریز و خوب چهر (از آنند) و ترک را پسران بودند چون توتل و چگل… (مجمل التواریخ والقصص ص ۱۰۰ س ۱۳). و اوصاف چهره ٔ هر یک برشمردی. (کلیله و دمنه). سپاس و ستایش مر خدای را جل جلاله که آثار قدرت او بر چهره ٔ روز روشن تابان است. (کلیله و دمنه). چون نقاب خاک از چهره بگشاد (دانه)… معلوم گردد که چیست. (کلیله و دمنه).

یکی دبّه درافکندی بزیر پای اشترمان
یکی بر چهره مالیدی مهار ماده ما را

عمعق بخاری

گر نبایدت چهره چون گل زرد
گرد افراط اکل و شرب مگرد

سنائی

این بگرید چو دیده وامق
وآن بخنددچو چهره عذرا

ادیب صابر

 

چهره واژه ای است که ریشه تاریخی دارد. از جمله کلمات پارسی است که در بیشتر اشعار و نثرهای شاعران و ادیبان کهن ایرانی جا خوش کرده است. اگر شما در هنگام حل جدول متقاطع یا غیر متقاطع با معادل دیگری از چهره مواجه شدید آن را در قسمت نظرات برای ما ارسال نمایید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید