بررسی آرایه ها و معنی گنج حکمت آفتاب جمال حق

معنی گنج حکمت آفتاب جمال حق اشاره به رحمت خداوند دارد. در این مطلب معنی کلی، معنی کلمات و آرایه‌های مربوط به حکایت آورده شده است.

گنج حکمت آفتاب جمال حق

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – گنج حکمت آفتاب جمال حق یکی از حکایاتی است که در کتاب فیه ما فیه نقل شده است. فیه ما فیه کتابی است به نثر فارسی اثر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی  با موضوع نقد و تفسیر عرفانی و شامل یادداشت‌هایی است که در طول سی سال از سخنان مولانا در مجالس فراهم آمده‌است. این سخنان توسط مریدان مولانا نوشته می‌شده‌است. نثر این کتاب ساده و روان است و درون‌مایه‌ای از مطالب عرفانی دینی و اخلاقی دارد. با معنی حکایت آفتاب جمال حق از این کتاب همراه ما باشید.

 

معنی حکایت آفتاب جمال حق (گنج حکمت) - فارسی دهم
معنی گنج حکمت آفتاب جمال حق

 

گنج حکمت آفتاب جمال حق

پادشاهی به درویشی گفت که مرا آن لحظه که تورا به درگاه حق، تجلّی و قرب باشد، یاد کن.
گفت که: «چون من در آن حضرت رسم و تابِ آفتاب آن جمال بر من زند، مرا از خود یاد نیاید؛ از تو چون یاد کنم؟! امّا چون حق تعالی بنده‌ای را گُزید و مستغرق خود گردانید، هر که دامن او را بگیرد و از او حاجت طلبد، بی آنک آن بزرگ، حق یاد کند و عرضه دهد، حق، آن را برآرد.»

 

معنی گنج آفتاب جمال حق

معنی: پادشاهی به درویشی (در اینجا که کسی از جایگاه معنوی برخوردار است) گفت در زمانی که به عبادت می‌پردازی و به خدا نزدیک می‌شوی یادی از ما کن. درویش گفت لحظه‌ای که انسان به خدا نزدیک می‌شود غرق در امواج معنوی پروردگار می‌شود و حتی خودش را نیز فراموش می‌کند چه برسد به دیگران. ولی زمانی که خداوند به بنده‌ای چنین ارج و قربی عطا می‌کند هر کس از آن بنده طلب و حاجتی بخواهد، بی آنکه نامی از او برده شود، خدواند مورد عنایت قرار می‌دهد.

 

معنی کلمات و آرایه‌‌ها

درویش: تهیدست و صوفی

پادشاه، درویش: تضاد

تو را: «را»ی دارندگی

تجلی: جلوه گری

قرب: نزدیکی

حضرت: بارگاه

تاب: تابش، فروغ

جمال: زیبایی، منظور خداوند است

زد: تابید

مرا از خود یاد نیاید: من خودم را نیز فراموش می کنم

چون: چگونه

از تو چون … کنم: پرسش انکاری

چون: هنگامی که

چون نخست و دوم: جناس

گزیدن: انتخاب کردن (بن ماضی: گزید، بن مضارع: گزین)

مستغرق: غرق شده

دامن کسی را گرفتن: کنایه از متوسل شدن

مرجع «او»: بنده ای که مستغرق حق شده

عرضه دادن: ارائه دادن

برآوردن: اجابت کردن (بن ماضی: برآورد، بن مضارع: برآور)

 

از اینکه با مفهوم و معنی حکایت آفتاب جمال حق همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب برای ما ارسال نمایید.

شما می توانید مطلب قطره ای از اقیانوس عمیق اشعار مولانا جلال الدین رومی را نیز در ستاره بخوانید.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید