ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – اغلب ضرب المثل های فارسی سرشار از حکمت و دانش هستند و در بسیاری از شرایط کاربرد دارند. ضرب المثل با یک گل بهار نمی شود یکی از این مثل های پر کاربرد است که در این مطلب معنی و حکایت آن را می خوانید.
معنی ضرب المثل با یک گل بهار نمی شود
معنای نزدیک:
تنها با وجود یک گل نمی توان به آمدن فصل بهار دلخوش بود و رسیدن بهار با وجود انبوهی از گل ها و گیاهان معنی خواهد داشت.
معنای دور:
۱. تنها با وجود یک شخص خوب و درستکار، دنیا درست و مثل گلستان نمی شود، و برای ساختن دنیا و یا جامعه ای خوبتر، نیاز به تعداد زیادی افراد مثبت در جامعه هست.
این ضرب المثل در مواقع کم و محدود بودن شرایط ایده آل برای ساختن و ایجاد یک جامعه، سازمان، و یا مجموعه مورد نظر گفته می شود.
ضرب المثل با یک گل بهار نمی شود همچنین به این امر اشاره داره که برای انجام هر کاری تنها اینکه یک نفر کار خود را درست و بجا انجام دهد، کافی نیست و باید همه، هر یک با توجه به سهم خود، بهترین عملکرد را داشته باشیم تا به هدفمان که داشتن جامعه ای ایده آل است برسیم.
با دیدن اولین نتیجهی خوب یا بد یک کار نباید از آن دست بکشیم و یا دیگران را به این کار تشویق کنیم. باید صبر کنیم تا نتیجهی نهایی را ببینیم.
۲. آدم با دیدن یک ویژگی و شرایط خوب، و یا یک اتفاق خوشایند، نباید کاملا دلخوش و خوشبین باشد چرا که هر لجظه ممکن است این شرایط ایده آل از بین برود. همچنان که ممکن است گل نوشکفته بهاری با کوچکترین تغییر شرایط مانند سرما، وزش باد، و … از بین برود بنابراین نباید خیلی به آن دلخوش بود و باید منتظر شرایط بهتر بیشتر و منطقی تری بود تا بتوان شکوفا شدن بقیه گل ها را نیز دید.
به محض دیدن بهبود کم شرایط و شنیدن یک خبر خوب، نمی توان انتظار داشت همه چیز طبق خواست ما پیش برود.
۳. نمیتوان تنها به داشتن یک ویژگی خوب به خود مغرور شد بلکه باید ویژگی های خوب خود را افزایش دهیم تا بتوانیم به وجود خود افتخار کنیم.
ضرب المثل مشابه فارسی: یک دست صدا ندارد.
حکایت و داستان ضرب المثل با یک گل بهار نمی شود
جوانی بود که به او ثروت زبادی به ارث رسیده بود، اما او با نادانی و بیفکری و دوستان نابابی که دورش را گرفته بودند تمام ثروتش را از دست داد و هیچچیز برای آینده و زندگیاش ذخیره نکرد.
دوستانش هم که فقط رفقای دوران خوشی و ثروت او بودند وقتی دیدند بی پول شده ترکش کردند. مرد جوان، تنها و بیکس و فقیر، خودش ماند و خودش.
کم کم کار به جایی رسید که به جز بالاپوشی که در فصل زمستان با خودش آن را گرم میکرد چیز دیگری نداشت. یک روز که گرسنگی به او فشار آورده بود و به دنبال یک لقمه نان خشک میگشت تا با آن سیر شود، در حین جستوجو دید که در کنار جاده بوتهای به گل نشسته و روی درختی نیز پرستویی لانه کرده است.
جوانک نادان با این خیال که دیگر زمستان سپری شده و بهار سر رسیده و دیگر نیازی به بالاپوش خود ندارد، آن را به چند سکه ناقابل فروخت و با پول لباسش برای خودش غذای گرمی تهیه کرد و بعد از مدتها دلی از عزا درآورد.
اما بعد از یکی دو روز سرمای شدید و یخبندان آغاز شد. او که از شدت سرما میلرزید و بر بخت بدش لعنت میفرستاد خودش را سرزنش کرد که «چرا با دیدن یک بوته گل و یک پرنده، فکر کردی زمستان و سرما تمام شده است؟ با یک گل که بهار نمی شود و زمستان به این زودی نمی رود.»
با دیدن اولین نتیجهی خوبی یا بدی یک کار نباید از آن دست بکشیم و یا دیگران را به آن تشویق کنیم. باید صبر کنیم تا نتیجهی نهایی را ببینیم
معادل انگلیسی ضرب المثل با یک گل بهار نمی شود
One swallow doesn’t make summer meaning
[آمدن] یک پرستو به معنی رسیدن تابستان نیست.