ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – دیباچه گلستان سعدی را که با عبارت مشهور منت خدای را عز و جل آغاز میشود باید از زیباترین نمونه های نثر مسجّع در ادبیات پارسی دانست. اولین درس کتاب فارسی دوازدهم نیز برگزیده ای از این نثر است. در این مطلب معنی درس شکر نعمت با ذکر معنی واژگان و آرایه های ادبی این درس را سطر به سطر میخوانید.
معنی درس شکر نعمت
آرایه ها: قربت، نعمت: سجع متوازی (رشته انسانی) / طاعتش موجب قربت است: تلمیح به آیه شریفه «واسجد و اقترب» / مزید: افزونی، زیادی / و به شکر اندرش مزید نعمت: تلمیح به آیه شریفه «لئن شکرتم لازیدنکم» / حیات، ذات: سجع
~★~★~★~
از توانایی و قدرت هیچکس برنمیآید که از خداوند آنقدر که شایسته است سپاسگزاری کند.
معنی واژگان: از عهده بر آمدن: توانایی کاری را داشتن، از پس کاری برآمدن
آرایه ها: دست، زبان: تناسب / دست: مجاز از کردار / زبان: مجاز از گفتار / برآید، درآید: جناس ناهمسان / از دست و زبان کسی بر آمدن: کنایه از توانایی داشتن / پرسش انکاری / وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (رشته انسانی)
~★~★~★~
ای خاندان داوود. سپاس به جای آرید، اندکی از بندگان من سپاسگزارند.
معنی واژگان: –
آرایه ها: تضمین به آیه 63 سوره سبأ
~★~★~★~
همان بهتر که انسان به خاطر گناه و کوتاهی اش از خداوند پوزش بخواهد. وگرنه هیچ کس نمیتواند آنگونه که درخور خداوند است از او سپاس گزاری کند.
معنی واژگان: به: بهتر / تقصیر: کوتاهی، گناه / عذر: پوزش / ورنه: وگرنه / به جای آوردن: ادا کردن، انجام دادن
آرایه ها: وزن: درگاه: مجاز از خدا/ مفتعلن مفتعلن فاعلن (رشته انسانی)
~★~★~★~
باران رحمت بی شمار خداوند همه را فراگرفته و سفره نعمتهای بی مضایقه او همه جا گسترده است.
معنی واژگان: خوان: سفره، سفره فراخ و گشاده / بی دریغ: بی مضایقه
آرایه ها: باران رحمت: اضافه تشبیهی / خوان نعمت: اضافه تشبیهی / رسیده، کشیده: سجع پایانی قرینهها و ترصیع هم دارد (تمام واژهها در قرینه دو به دو با هم سجع دارد) / تلمیح به آیه: ربّکم ذو رحمه واسعه / باران رحمت بی حسابش همه را رسیده: کنایه از بخشندگی یزدان / خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده: کنایه از بخشندگی یزدان
~★~★~★~
آبروی بندگان را با وجود گناه آشکار نمیریزد و روزی ایشان را به خاطر لغزش زشت قطع نمیکند.
معنی واژگان: دریدن: پاره کردن (بن ماضی: درید، بن مضارع: در) / فاحش: آشکار، واضح / وظیفه: وجه معاش، مقرری / منکر: زشت، ناپسند / روزی: رزق
آرایه ها: پرده ناموس: اضافه تشبیهی / پرده دریدن: کنایه از رسوا کردن، فاش کردن راز / ندرد، نبرد: سجع / پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد: اشاره به ستارالعیوبی خداوند / وظیفه روزی به خطای منکر نبرد: صفت رزّاقیت یزدان، هو الرزّاق
~★~★~★~
به باد صبا که مانند فراش است گفته تا سبزه و چمن را بگستراند و به ابر بهاری که مانند دایه است گفته تا گیاهان را که همچون دختران اند در زمین پرورش دهد.
معنی واژگان: فراش: فرش گستر، گسترنده فرش / دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر میدهد یا از او پرستاری میکند / بنات: ج بنت، دختر / را: حرف اضافه «به» / نبات: گیاه، رستنی / مهد: گهواره
آرایه ها: فراش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین هر چهار مورد اضافه تشبیهی / فرش زمرّدین: استعاره از سبزه و چمن / فراش، فرش، بگسترد: مراعات نظیر / فراش، فرش: هم ریشگی / باد صبا، ابر بهار، نبات، زمین: تناسب / دایه، بنات، مهد، بپرورد: تناسب / کل عبارت آرایه تشخیص دارد./ بگسترد، بپرورد، سجع / مهد زمین: الم نجعل الارض مهادا (تلمیح)
~★~★~★~
خداوند درختان را پربرگ کرده است و برگهایشان مانند قبای سبز رنگ است و شاخهها با آمدن فصل بهار پر از شکوفه شده اند و شکوفههایشان مانند کلاه است.
معنی واژگان: خلعت: جامگی / قبا: جامه، جامهای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند / ورق: برگ / شاخ: شاخه / قدوم: آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن
آرایه ها: جانبخشی در سراسر عبارت /قبای سبز ورق، اطفال شاخ، کلاه شکوفه، اضافه تشبیهی هستند. / اطفال شاخ را: «را» فک اضافه «بر سر اطفال شاخ» / قدوم موسم ربیع: تشخیص / موسم: فصل، هنگام، زمان / ربیع: بهار / خلعت نوروزی، موسم ربیع: مراعات نظیر/ شاخ، درخت، ورق، شکوفه، نوروز، ربیع: مراعات نظیر/ بر: پهلو/ نوروز، خلعت، قبا: مراعات نظیر / اطفال، کلاه، سر: مراعات نظیر / بر، سر: جناس / گرفته، نهاده: سجع
~★~★~★~
افشره مو با نیروی ایزدی شیرینی برگزیده شده است و تخم خرمایی با پرورش خداوند خرمابن بلندی گشته است.
معنی واژگان: عصاره: افشره، شیره / تاک: انگوربن، درخت انگور، رز
آرایه ها: فایق، باسق: سجع / شده، گشته: سجع / عصاره تاک، شهد، فایق: تناسب/ شهد: عسل / فایق: برتر، برگزیده (در اینجا «ناب») / شهد فایق: عسل ناب / نخل: خرمابن / باسق: بلند / نخل باسق: «والنخل باسقات» / تخم خرما، نخل باسق: مراعات نظیر، اشاره به صفت قادر بودن خداوند
~★~★~★~
ابر، باد، ماه، خورشید و آسمان در تکاپویند تا تو روزیت را به دست آوری و با ناآگاهی زندگی ات را نگذرانی. همه پدیدهها به تو خدمت میکنند و از تو فرمانبرداری میکنند. منصفانه نیست که تو از خداوند فرمان نبری.
معنی واژگان: غفلت: ناآگاهی، نادانی / از بهر: برای / سرگشته: حیران، هاج و واج
آرایه ها: ابر و باد و مه و خورشید و فلک: تناسب، مجاز از همه جهان / در کار بودن: کنایه از در تکاپو / نان: مجاز از روزی / به کف آوردن: به دست آوردن، کنایه / تشخیص / تلمیح به آیه شریفه: «و سخرلکم الشمس و القمر دائبین» / کف: مجاز از دست / تو، فرمان: واژه آرایی / فرمان بردار، فرمان نبری: هم ریشگی (رشته انسانی)/ وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رشته انسانی)
~★~★~★~
در حدیث آمده است از بزرگ موجودات، باعث افتخار هستی، رحمت جهانیان و برگزیده آدمیان و به جای مانده و پایان بخش زمان محمد مصطفا (پایان بخش نبوت)؛
معنی واژگان: خبر: حدیث / سرور: بزرگ، آقا / کاینات: همه موجودات جهان/ مفخر: آن چه بدان فخر کنند / سرور، مفخر: سجع / صفوت: برگزیده / تتمّه: باقی مانده؛ تتمه دور زمان: مایه تمامی و کمال گردش روزگار، مایه تمامی و کمال دور زمان رسالت
آرایه ها: رحمت عالمیان: تلمیح به آیه شریفه: « و ما أرسلناک إلّا رحمه للعالمین» / رحمت، صفوت: سجع / عالمیان، آدمیان: سجع
~★~★~★~
به سبب کمالش به بلندی رسید، با روی زیبای خودش تیرگیها را زدود، همه خوی و رفتارش نکوست، بر او و خاندانش درود باد.
معنی واژگان: –
آرایه ها: [آوردن نظم عربی و فارسی در میان نثر. [این بیت و بیت بعدی، جملههای معترضه هستند در ستایش پیامبر، قبل از ذکر حدیث پیامبر]
~★~★~★~
مردمی که همچون تو پشتیبانی دارند اندوه و غمی ندارند. همانگونه که هر کس کشتیبان او نوح باشد از موج دریا نمی هراسد.
معنی واژگان: باک: ترس / بحر: دریا (همآوا؛ بهر: بهره) / را: حرف اضافه «برای»
آرایه ها: دیوار امّت: اضافه تشبیهی / بحر: تلمیح به ماجرای حضرت نوح (ع) / نوح، بحر، کشتیبان: تناسب / پرسش انکاری / پشتیبان، کشتیبان: جناس
~★~★~★~
[حدیث:] هر گاه یکی از بندگان گنهکار بدبخت، دستش را به امید برآورده شدن به درگاه خداوند برافرازد، خداوند به او توجه نمیکند. بنده دوباره او را میخواند. خداوند دوباره روی برمی گرداند. بنده بار دیگر با زاری خداوند را صدا میزند. خداوند میفرماید: ای فرشتگان از بنده ام شرمنده شدم. او به جز من کسی را ندارد؛ پس او را آمرزیدم. دعایش را برآوردم و امیدش را ناامید نکردم که از دعا و زاری بنده ام شرم دارم.
معنی واژگان: انابت: توبه، بازگشت به خدا، پشیمانی / جلّ و علا: بزرگ و والا است / دست انابت: اضافه اقترانی / ایزد: خداوند / بازش، بار دیگرش: «ش: مفعول»، جهش ضمیر / خواندن: صدا کردن / اعراض: روی برگرداندن از چیزی، روی گردانی، انصراف / تضرّع: زاری، التماس / سبحانه و تعالی: پاک و والاست خداوند / دعوت: دعا / برآوردم: برآورده کردم
آرایه ها: پریشان روزگار: کنایه از بدبخت / انابت، اجابت: جناس / باز، بار: جناس / تضمین به حدیث قدسی: «یا ملائکتی ……….»/ به سجعهای نزدیک به هم «تضمین المزدوج» میگویند (رشته انسانی).
~★~★~★~
بزرگواری و لطف خداوندگار را ببین که گناه را بنده کرده است و خداوند شرمسار است.
معنی واژگان: کرم: بخشش / او: مرجع ضمیر خداوندگار / شرمسار: شرمنده
آرایه ها: خداوندگار، بنده: مراعات نظیر / کرم، لطف: تناسب / شرمسار: شرمنده / واج آرایی«ن» / تلمیح به حدیث «یا ملائکتی قد استحییتُ من عبدی …..»
~★~★~★~
اعتکاف کنندگان در کعبه بزرگی اش اعتراف دارند که در عبادت او کوتاهی کرده اند و میگویند که: حق بندگی تو را ادا نکرده ایم و وصف کنندگان زیور زیبایی اش سرگشته اند که تو را آنگونه که شایستهای نشناخته ایم.
معنی واژگان: عاکف: اعتکاف کننده، کسانی که در مدت معین در مسجد بمانند و به عبادت پردازند؛ مسجدنشین / جلال: / تقصیر: / معترف: / واصف: وصف کننده / حلیه: زیور، زینت / جمال: زیبایی / تحیّر: سرگشتگی / منسوب: نسبت داده شده (منصوب: نصب شده)
آرایه ها: کعبه جلال، حلیه جمال: اضافه تشبیهی / سجع / عاکف، کعبه، عبادت: تناسب / جلال، جمال: تناسب، جناس / ما عبدناک حق عبادتک، ما عرفناک حق معرفتک: تضمین
~★~★~★~
اگر کسی وصف خداوند را از من بخواهد، نمیتوانم سخنی بگویم؛ زیرا من عاشق هستم و خداوند بی نشان است. عاشقان به دست معشوقشان کشته میشوند و از کشته صدایی شنیده نمیشود.
معنی واژگان: مرجع او: خداوند / بیدل: عاشق (در اینجا خود سعدی) / بی نشان: منظور خداوند بی نشان است / پرسش انکاری: چه بازگوید = نمیتواند بگوید /
آرایه ها: تلمیح به حدیث «إنّ الله لا یوصف و لا یدرک»: (خداوند غیر قابل توصیف و غیر قابل درک است.) / بیت دوم تلمیح به حدیث «من عرف الله کلّ لسانه» کسی که خدا را شناخت، زبانش کند می شود و نمی تواند چیزی بگوید. / کشتگان: تکرار، واژه آرایی / عاشق، معشوق: هم ریشگی (رشته انسانی)
~★~★~★~
یکی از عارفان که در حال مراقبت بود و در کشف حقایق عرفانی غرق شده بود آن گاه که از این این حالت بازگشت، یکی از دوستانش از روی شادی و خودمانی شدن به او گفت: از این حالت عرفانی که بودی، به ما چه سوغاتی پیشکش میکنی؟
معنی واژگان: صاحبدلان: عارف، دل آگاه / جیب: گریبان، یقه / مکاشفت: کشف کردن و آشکار ساختن، در اصطلاح عرفانی پی بردن به حقایق است/ مستغرق: غرق شده/ معاملت: اعمال عبادی، احکام و عبادات شرعی، در متن درس مقصود همان کار مراقبت و مکاشفت است / بازآمد: بازگشت / انبساط: حالتی که در آن احساس بیگانگی و ملاحظه و رودربایستی نباشد؛ خودمانی شدن / «را» در ما را: حرف اضافه =«برای ما» / تحفه: هدیه، ارمغان / کرامت کردن: عطا کردن، بخشیدن
آرایه ها: سر به جیب فروبردن: کنایه از گوشه نشینی / جیب مراقبت: اضافه اقترانی / بحر مکاشفت: اضافه تشبیهی / بوستان: استعاره از معرفت الهی یا همان حالت خوش عرفانی که عارف داشته / بحر، مستغرق: تناسب / مراقبت، مکاشفت، معاملت، کرامت: سجع
~★~★~★~
گفتم به یاد داشتم که هنگامی که به درخت گل میرسم، به عنوان هدیه برای دوستانم دامنم را از گل پر کنم. چون به بوستان حقایق رسیدم بوی گل چنان مرا مست کرد که سرگشته و بی خود شدم.
معنی واژگان: : بوی گلم: جهش ضمیر / هدیه اصحاب را: را به معنای«برای» حرف اضافه / اصحاب: ج صحابه، یاران
آرایه ها: درخت گل: استعاره از معارف و حقایق الهی، مشاهده جمال حق، حالت عرفانی حاصل از مراقبه و مکاشفه / درخت: بوته / درخت گل، بوی گل: تناسب / بوی گل: استعاره از جلوه جمال حق / دامن از دست رفتن: کنایه از اختیار از دست دادن، از خود بی خود شدن، در اینجا فنای کامل / بوی گلم چنان مست کرد: استعاره مکنیه/ مست، دست: جناس / واج آرایی « س».
~★~★~★~
ای مرغ سحر، عشق و عاشقی را از پروانه یاد بگیر؛ زیرا پروانه سوخته جان درگذشت؛ اما سخنی نگفت. (کنایه از اینکه عاشق راستین جانش را برای دلبرش میدهد و هیچ سخن و اعتراضی نمیکند.) این ادعا کنندگان هیچ آگاهی از خدا و عرفان ندارند؛ زیرا هر کس در راه عرفان به مقصود راستینش برسد، هیچ گاه سخنی نمیگوید.
معنی واژگان: کان: که آن / شد: رفت، نابود شد / را: فک اضافه (جان آن سوخته) / آواز: صدا / طلب: خواست، اولین وادی عرفان / مدعی: ادعا کنند، لاف زننده
آرایه ها: ای مرغ: جانبخشی / مرغ سحر: بلبل نماد عاشق ظاهری / پروانه: نماد عاشق راستین / جان، عشق، مرغ، سحر، پروانه: تناسب / مرغ و پروانه: تشخیص / خبر: واژه آرایی / تلمیح به حدیث: «مَن عرف الله کلّ لسانه» (هر که خدا را شناخت زبانش کند شد.)
همراهان عزیز؛ برای درک بهتر نثر مسجه، پیشنهاد میکنیم مقاله سجع در ادبیات چگونه آرایه ای است و چه ویژگیهایی دارد؟ را در ستاره بخوانید. نظرات و پرسشهای خود را با کارشناسان ستاره در میان بگذارید و در کوتاهترین زمان منتظر پاسخ باشید.