بیوگرافی نزار قبانی شاعر عشق و زیبایی و سیاست

نزار قبانی، شاعر، ناشر و دیپلماتی سوری بود که اشعاری بی نظیر در زمینه‌های مختلف عاشقانه، اجتماعی و سیاسی سروده است. تا جایی که بسیاری از منتقدان و صاحب نظران شعر عرب، آثار او را یکی از پدیده‌های شعر نو می‌دانند. این مطلب به بررسی سیر زندگی و آثار او می‌پردازد.

نزار قبانی

ستاره | سرویس چهره ها – نزار قبانی (زاده: ۲۱ مارس ۱۹۲۳- درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۹۸) یکی از شعرای نام آور جهان عرب است، شخصی که دکتر شفیعی کدکنی او را با عنوان پرنفوذترین شاعر عرب توصیف کرده است، اشعار او آکنده از مضامین انسانی، سیاسی و بیش از همه عاشقانه و در توصیف زن است؛ «و آیا زن چیزی به جز وطن است؟»

آنچه در ادامه می‌آید سیری کوتاه بر زندگی و برخی آثار این شاعر توانمند سوری است.

 

بیوگرافی نزار قبانی شاعر عشق و زیبایی و سیاست

 

بیوگرافی نزار قبانی؛ گذری بر زندگینامه شاعر سوری

تولد و تحصیلات نزار

نزار قبانی یکی از شاعران بزرگ جهان عرب بود که در ۲۱ مارس ۱۹۲۳ در دمشق در خانواده‌ای متوسط چشم به جهان گشود. پدرش فلسطینی الاصل و مادرش سوری بود. نزار، تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ملی علمی دمشق خواند و در هجده سالگی موفق به اخذ گواهی‌نامه اول رشته ادبی آن مدرسه شد. پس از آن در مدرسه التجهیز در رشته فلسفه درس خواند و به رغم میل باطنی، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته‌ی حقوق، در دانشگاه دمشق پی گرفت، اما روح لطیف و طبع شاعرانه نزار جوان، چیزی ورای این‌ها بود تا جایی که او، احوال خود در این سال‌ها را چنین توصیف می‌کند: «کتاب‌های قوانین رومی و بین‌المللی و اساسی و اقتصاد سیاسی، مانند دیوار‌هایی از سرب بر سینه‌ام قرار داشت. مواد قانون را به حافظه می‌سپردم مثل کسی که از ناگزیری قرصی را می‌بلعد. آنچه می‌خواندم مرا جذب نمی‌کرد. در خلال دروس، نخستین اشعارم را با مداد بر حاشیه کتاب‌های قانون می‌نوشتم؛ مثلا شعر «نهداک» را بر حاشیه کتاب شریعت نوشتم و در پایان سال که این درس را امتحان می‌دادم، نمره من از بدترین نمرات بود.»

 

بیوگرافی نزار قبانی شاعر عشق و زیبایی و سیاست

 

شعر و سیاست

با تفاصیلی که گذشت، تعجبی ندارد که نزار هیچ گاه حرفه وکالت را برنگزید و از آنجا که به زبان‌های فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی مسلط بود، ترجیح داد به عنوان نماینده دیپلماتیک سفارت سوریه فعالیت کند، وی به واسطه‌ی این شغل، به شهر‌ها و کشور‌های مختلفی مانند ترکیه، لبنان، انگلیس و اسپانیا سفر کرد و بیش از بیست سال در خدمت سفارت سوریه بود. همین سفر‌های متعدد بود که ذوق شاعرانه، وسعت دید و قوت اشعار او را دوچندان ساخت، تا جایی که خود او در کتاب داستان من و شعر، درباره‌ی این تجاربش می‌نویسد: «بیشتر اشعارم را به سفر مدیونم، اگر مانند میخ خیمه در خاک وطنم فرو مانده بودم، چهره شعرم به چه حالتی درمی‌آمد؟» و «از دمشق دور افتادم. زبان‌های دیگری آموختم؛ اما الفبای دمشقی‌ام چسبیده به انگشتان، گلو و جامه‌هایم. همان کودکی ماندم که آنچه در باغچه‌های دمشق از نعناع، نیلوفر و نسترن بود، هنوز در کیف دستی خود دارد. در هر مهمان‌خانه جهان که رفتم دمشق را با خود بردم و با او روی یک تخت خوابیدم.»

در نهایت نزار قبانی در سال ۱۹۶۶ به طور کامل از عرصه سیاست کناره گرفت و با انتشار اولین دفتر شعر نزار قبانی در همین سال، با نام «قالت لی السمراء» (آن زن سبزه به من گفت)، با استقبال گسترده مردم مواجه شد و این موضوع، او را به سرودن اشعار هرچه بیشتر تشویق کرد. اگرچه مضمون بیشتر اشعار او عاشقانه است، اما پس از شکست عرب ها، در ژوئن ۱۹۶۶ بود که وی با سرودن قصیده «یادداشتی بر دفتر شکست» در محافل ادبی و سیاسی جهان عرب غوغایی به وجود آورد.

بعضی سرودن این شعر را به فال نیک گرفتند و آن را مقدمه‌ای برای سرودن هر چه بیشتر اشعار سیاسی و اجتماعی او می‌دانستد. از سوی دیگر اشعار عاشقانه نزار هم بیشتر معطوف به موضوع زن و عشق بود، به تعبیری دیگر، عشق‌های زمینی، تا جایی که او را «شاعر زن و عشق» لقب داده‌اند.

برخی معتقدند که نفوذ فراوان این مضامین در اشعار عاشقانه‌ی او معلول دو حادثه بزرگ زندگی وی می‌باشد: اول خودکشی تنها خواهر نزار به خاطر عشقی نافرجام، این حادثه که در ۱۵ سالگی نزار رخ داد، تاثیری عمیق در روحیات شاعرانه وی برجای گذاشت؛ چرا که او شرایط اجتماعی جامعه را مسبب قتل خواهرش می‌دانست، وی در بخشی از دست نوشته هایش در مورد جهان عرب اینچنین می‌نویسد: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من می‌خواهم آن را آزاد کنم. من می‌خواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.».

اما موضوع دوم، کشته شدن بلقیس همسر دوم نزار و عشق او در جریان یک حادثه تروریستی بود.

 

ازدواج و همسران نزار قبانی

نزار قبانی دو بار ازدواج کرد. اولین همسر او زنی دمشقی از «آل بیهم» به نام «زهره» بود و حاصل این ازدواج، دو فرزند به نام‌های «توفیق» و «هدباء»؛ اما ازدواج آن‌ها دوام پیدا نکرد و آن‌ها در سال ۱۹۷۰ میلادی از یکدیگر جدا شدند.

«بلقیس الراوی» همسر دوم نزار بود و اهل عراق بود، حاصل این ازدواج نیز دو فرزند به نام‌های «زینب» و «عمر» بودند، نزار بلقیس را عاشقانه دوست داشت تا جایی که او مخاطب اغلب شعر‌های عاشقانه نزار است. اما عمر این رابطه هم چندان طولانی نبود و سرانجام بلقیس در سال ۱۹۸۱ در جریان بمب گذاری یک گروهک مخالف رژیم عراق، جلوی سفارت عراق در بیروت کشته شد. این شعر نزار را می‌توان از غمگین‌ترین شعرهای جهان دانست:

«بلقیس!
رفته بودی سر کوچه انار بگیری
دانه هایت را آوردند
آن‌ها بیروت را رها کردند
و آهویی را از پا در آوردند
از وقتی چشمهای تو بسته شد
دریا استعفا داد

بلقیس !
وقتی کیفت را از لای خرابه های بیروت در آوردند
فهمیدم با رنگین کمانی زندگی می‌کردم»

 

بیوگرافی نزار قبانی شاعر عشق و زیبایی و سیاست

نزار قبانی و همسرش بالقیس

 

مرگ بلقیس را باید نقطه عطف دیگری در زندگی نزار دانست، در پی این حادثه و در همان سال، نزار قصیده ای می‌سراید و در حالی که در این قصیده لطیف‌ترین احساسات شاعرانه خویش را برای خواننده بیان می‌کند، کشته شدن همسرش را بهانه ای برای محکوم کردن فتنه‌ها و تفرقه‌های موجود بین عرب‌ها قرار می‌دهد. آنجایی که می‌گوید:

«اگر آنان درخت زیتونی را از ربع قرن پیش آزاد کردند
یا میوه لیمویی را بازگرداندند
و پلیدی را از تاریخ محو نمودند
از قاتلان تو تشکر خواهم کرد ‌ای بلقیس،
اما آنان فلسطین را ترک کردند تا آهویی را بکشند…»

 

مرگ نزار قبانی

با کشته شدن بلقیس، نزار راهی سوئیس می‌شود. پس از چندی به فرانسه و سپس به لندن می‌رود و تا آخر عمر در آنجا می‌ماند، در این زمان دیگر شهرت نزار در سراسر جهان عرب زبانزد خاص و عام شده بود و کتاب‌های شعر او یکی پس از دیگری چاپ و ترجمه شده و مورد استقبال علاقمندان فراوان آن قرار می‌گرفت.

تا اینکه سرانجام نزار در آوریل ۱۹۹۸ در لندن، بر اثر عارضه ی قلبی، چشم از جهان فروبست. جسد نزار قبانی به دستور حافظ اسد رئیس جمهور وقت سوریه با احترام نظامی و تشریفات رسمی بر دوش هزاران نفر از دوستدارانش در دمشق، زادگاه او، به خاک سپرده شد.

 

بیوگرافی نزار قبانی، سیاستمداری شاعر

 

کتاب‌های ترجمه‌شده از نزار قبانی به زبان فارسی

  • ۱۳۸۴ – قصاید خشم برانگیز و دمشق (ترجمه: علی زمانی علویجه)
  • ۱۳۸۴ – باران یعنی تو برمی‌گردی (ترجمه: یغما گلرویی
  • ۱۳۸۴ – بیروت، عشق و باران (ترجمه رضا عامری)
  • ۱۳۸۶ – عشق پشت چراغ قرمز نمی‌ماند (ترجمه: مهدی سرحدی)
  • ۱۳۹۳ – نزار قبانی، عاشقانه سرای بی‌همتا (ترجمه:‌رضا طاهری)
  • ۱۳۵۶ – داستان من و شعر (ترجمه: غلامحسین یوسفی و یوسف بکار)
  • ۱۳۸۰ – بلقیس و عاشقانه‌های دیگر (ترجمه: موسی بیدج)
  • ۱۳۸۳ – در بندر آبی چشمانت (ترجمه: احمد پوری)
  • ۱۳۸۴ – تا سبز شوم از عشق (ترجمه: موسی اسوار)
  • ۱۳۸۸ – صد نامه‌ی عاشقانه  (ترجمه: رضا عامری)
  • ۱۳۹۲ – گنجشک‌ها ویزا نمی‌خواهند (ترجمه: انسیه سادات هاشمی
  • ۱۳۹۳ – ماهرانه بازی کردم؛ این هم کلیدهایم (ترجمه: انسیه سادات هاشمی )
  • ۱۳۹۴ – عشق ما روی آب راه می‌رود  (ترجمه: مجتبی پورمحسن و مهرناز زاوه)
  • ۱۳۹۷ – کوچ پنجره‌ها (آخرین دست نوشته‌های نزار قبانی به نام ابجدیة الیاسمین، ترجمه: حمید رحمانی)
  • ۱۳۹۷ – به بیروت با عشق (ترجمه: قاسم ساجدی)
  • ۱۳۹۸ – دوستت دارم امضای من است (شورانگیزترین ترانه‌های نزار قبانی – ترجمه: اصغر علی‌کرمی)

 

بیوگرافی نزار قبانی - زندگینامه نزار قبانی - اشعار نزار قبانی

 

جرعه ای شعر از اشعار نزار قبانی

اشعار نزار قبانی مانند اشعار جبران خلیل جبران به زبان های مختلفی ترجمه شده و مورد توجه ادب دوستان ملت های دنیا واقع شده  است. در ادامه بخشی از مهمترین آن ها را با هم می خوانیم. 

دوباره باران گرفت

باران معشوقه‌ی من است

به پیشوازش در مهتابی می‌ایستم

می‌گذارم صورتم را و

لباسهایم را بشوید

اسفنج وار

باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!

باران یعنی قرارهای خیس

باران یعنی تو برمی‌گردی

شعر بر می‌گردد…

 

پرتره نزار قبانی شاعر عشق، زن و سیاست

 

سخن آخر

در پایان این بیوگرافی، بی مناسبت نیست تا نگاهی داشته باشیم به زیباترین اشعار عاشقانه نزار قبانی، اشعاری ناب و تاثیرگذار که امروزه به بیشترین زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده اند. شما کدام شعر نزار را بیشتر دوست دارید و در ذهن شما ماندگار شده است؟ برای ما بنویسید… 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • محسن - تهران شریعتی کف خیابون ...

    ‏لأن كتفكِ كان بمثابةِ غيمةٍ
    أتّـكئُ عليـها أبـداً لـم أذبل،
    حتّى‌عندما صارت‌الأيام
    جَفافاً قِفاراً لم أذبل،
    لأن المطر لم يكن في السماء
    بل في أعماق قلبي …

    شانه‌هایت به سانِ ابری است،
    که وقتی بر آن‌ تکیه می‌کنم،
    هر گز پژمرده نمی‌شوم!
    اگر خشکسالی باشد،
    پژمرده نمی‌شوم، زیرا باران نه در آسمان،
    بلکه در اعماقِ قلبِ من است …♥️

    #نزار_قبانی🌿

  • به نظرم یکی از زیباترین عاشقانه های نزار قبانی اینه:

    این روز‌ها حرفه‌ای را دنبال می‌کنم
    حرفه‌ی درباره‌ی تو با زنان حرف زدن را
    لذت بی پایانی ست… تو را در مردمک چشم زنان می‌کارم
    در دهشت… در فضولی شان
    لذتی ماورای لذت‌ها
    آتش در پیراهن زیبارویان می‌فکنم
    و با شیطنتی شیطانی تفریح می‌کنم
    بر سوخته گر گرفته آنان
    چشمان زنان آینه‌های دهشت است
    چیزی که مطمئنم می‌سازد
    عشق ما عشقی استثنایی است…

نظر خود را بنویسید