هخامنشیان یکی از اولین و البته بزرگترین حکومتهایی بودند که برای سالهای طولانی در ایران حکم فرمایی کردند. آثار به جای مانده از آن دوران و منابع تاریخی حاکی از شکوه و عظمت ایران باستان در زمان فرمانروایی هخامنشیان هستند. حمله اسکندر به ایران و عواقبی که در پی داشت در نهایت سبب سقوط این امپراتوری شد.
قدرت نظامی و مقبولیتی که حکومت هخامنشیان در میان مردم داشتند، چیزی نبود که با حمله ارتشی کوچک و یا جنگهای کوتاه از بین برود. حمله اسکندر به ایران در واقع مجموعهای از جنگهای سخت و طولانی بود که در طول ۱۳ سال (بین سال های ۳۳۳ تا ۳۳۶ پیش از میلاد مسیح) و به مرور باعث تضعیف حکومت هخامنشیان شد.
نقطه اشتراکی که میتوان در پایان بیشتر حکومتها مشاهده کرد، این است که تنها جنگ با متجاوزان دلیل افول و سقوط نبوده است. هخامنشیان در زمان حمله اسکندر مقدونی با موضوعات مختلفی همچون نابهسامانی در دربار، درگیر بودند. در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا از ابتدا با اسکندر مقدونی، دلایل حمله او به ایران باستان و نکات مهم دیگری در مورد حمله اسکندر به ایران آشنا شوید.
اسکندر مقدونی چه کسی بود؟
محققان به طور تقریبی سال تولد اسکندر را، ۳۵۶ قبل از میلاد مسیح میدانند. او در شهری به نام پلا که پایتخت مقدونیه بود، به دنیا آمد. مادر او، المپیاس یکی از همسران پادشاه مقدونیه بود. المپیاس در میان تمام همسران پادشاه، جایگاه ویژهای داشت و میتوان به دنیا آوردن اسکندر را دلیلی بر این موضوع دانست.
اسکندر از ابتدا تحت نظر اساتید و مربیان باتجربهای قرار گرفت و حتی برای چندین سال از آموزشهای ارسطو بهره برد. به طور کلی میتوان اسکندر مقدونی را فردی جنگجو، باهوش، تحصیل کرده و در نهایت بی رحم دانست. نام اسکندر تقریباً به گوش همه ما رسیده است و او را به عنوان حاکمی میشناسیم که یکی از بزرگترین امپراطوریهای باستانی را شکل داد.
در میان مردمان پارسی، به او لقبی دادند که برای همیشه او را از دید این مردمان منفور و رانده شده نشان میدهد. او در ایران باستان با نام اسکندر گجسته به معنی اسکندر ملعون شناخته میشد. خارج از مرزهای ایران اما این موضوع کاملاً متفاوت بود و به او لقب اسکندر کبیر را داده بودند.
پیش زمنیه حمله اسکندر به ایران
کمی از زمان حمله اسکندر به ایران به عقب میرویم تا وضعیت دربار هخامنشیان در آن زمان را بررسی کنیم. اردشیر سوم یکی از نام آشناترین پادشاهان هخامنشی بود که توانست حکومتشان را به شکوه اولیه خود بازگرداند و بسیاری از شورشهای داخلی و خارجی را کنترل کند.
در زمان این پادشاه بود که بار دیگر مصر به عنوان بخشی از ایران باستان شد. قدرت اردشیر سوم اما چندان دوامی نداشت و در سال ۳۳۸ پیش از میلاد مسیح توسط شخصی جاه طلب به نام باگواس ترور شد. تمام پسران اردشیر سوم که جانشینان برحق او بودند، تنها ارشک و بیسدانس از کشتار باگواس جان سالم به در بردند.
سرانجام ارشک با عنوان اردشیر چهارم به تخت نشست. او برای کنترل دربار و توازن قدرت اقدام به مسموم کردن باگواس کرد که به نتیجهای نرسید. باگواس در جواب او و برای انتقام جویی، ارشک و تمام خانوادهاش را مسموم کرد و بار دیگر دربار هخامنشی به تنش افتاد.
داریوش سوم پسر عموی پادشاه بود که جانشین او شد. به قدرت رسیدن داریوش سوم با دخالت باگواس بود و او در واقع مشروعیتی در این باره نداشت. در زمان حکومت این پادشاه بود که دربار با مشکلات مختلفی مواجه شد و نارضایتیها بالا گرفت.
علت حمله اسکندر به ایران
پدر اسکندر مقدونی که فلیپ دوم نام داشت در پی تشکیل اتحادیهای از کشورهای یونانی بود. در زمان اردشیر سوم، حکومت ایران شهری به نام پرینتوس را در مقابل مقدونیه پشتیبانی کرد. فلیپ دوم در پی این جریان از هخامنشیان درخواست غرامت کرد که توسط اردشیر چهارم رد شد. همین موضوع در واقع بهانهای شد تا فلیپ دوم لشکری ۱۰ هزار نفری را به سمت آسیا روانه کند.
با ترور فلیپ دوم، پسر او اسکندر مقدونی به تخت نشست. در آن زمان اسکندر تنها ۲۰ سال داشت. او سپاهی عظیم و قدرتمند را از پدر خود به ارث برده بود که در نهایت از آن برای کشورگشایی و خونریزی استفاده کرد. داریوش سوم که در همین زمان در حال سروسامان دادن به وضعیت داخلی کشور بود، در موضع ضعف شدیدی قرار گرفت.
حمله اسکندر به ایران در واقع با استفاده از همین ضعف و درگیری حکومت هخامنشی اتفاق افتاد. قدرت و هوش داریوش سوم به مراتب در مقابل اسکندر مقدونی کمتر بود و ضعف او در حکمرانی سبب سقوط این حکومت شد. حمله اسکندر در طی چندین سال، باعث شد شهرهای مهم ایران یکی پس از دیگری به تصرف او و سپاهیانش در بیایند. پایان این جنگ با تصرف شهر شوش اتفاق افتاد و در نهایت اسکندر مقدونی تمامی سرزمینهایی که پیش از آن تحت حکمرانی هخامنشیان بود را زیر سلطه خود گرفت.
اثرات حمله اسکندر به ایران
در انتهای حکمرانی هخامنشیان بر مستعمراتش، اوضاع داخلی در میان ایالتها در شرایط نامناسبی بود و فشار زیادی به مردم وارد میشد. مالیاتهای سنگین و فشار از سمت حکومت مرکزی باعث شده بود تا مردمانی که سپاه هخامنشی را تشکیل میدادند، اشتیاقی برای دفاع از آن نداشته باشند.
پس از حمله اسکندر، مردم با حکومت جدیدی روبرو بودند که مالیاتهای سنگین از آنها مطالبه نمیکند و همین موضوع باعث شد تا اسکندر و حکومتش تا حدی مقبولیت عمومی داشته باشند. اسکندر پس از حمله به ایران و تصرفش شروع به استفاده از ذحایر و منابع مالی جمع شده در زمان هخامنشیان کرد.
بخشی از این سرمایه به مقدونیه فرستاده شد تا جبران خسارتهای جنگ باشد و بخش بزرگی از آن در جهت ساخت و سازهای شهرهای جدید در ایران مورد استفاده قرار گرفت. اسکندر از سپاهیان و سرداران ایرانی استقبال میکرد و در ابتدا برخی از سمتهای بالا رده سپاهیان خود را به دست آنها سپرد. این کار او در ادامه با مخالفت سپاهیانش مواجه شد و او را مجبور به تجدید نظر کرد.
حمله اسکندر اثرات مخرب بسیاری برای شهرها و آثار به جای مانده از هخامنشیان داشت و مهمترین آنها را میتوان به آتش کشیدن تخت جمشید دانست. اسکندر پس از تصرف هر شهر و کنترل آن، دستور کشتار دسته جمعی و نابودی آن را میداد که باعث ناپدید شدن بسیاری از آنها شد.
تخت جمشید پیش از حمله اسکندر
در ابتدا پاسارگاد به عنوان مرکز حاکمیت هخامنشیان بود، اما در زمان داریوش اول او تصمیم به جابهجایی آن گرفت. در راستای همین موضوع او دستور ساخت شهری به نام پارسه یا پارسیان را داد که مجموعه کاخهای تخت جمشید هم در آن قرار داشتند. بین سالهای ۵۱۵ تا ۵۱۸ پیش از میلاد مسیح، ساخت شهر و تخت جمشید آغاز شد و در طی حکمرانی پادشاهان بعدی هم رونق بسیار خوبی گرفت.
تخت جمشید بر روی سکویی مسطح به وسعت ۱۲۵۰۰۰ متر مربع بنا شده بود. این سکو شامل کاخ شاهی، تالار مشاوره و تالار آپادانا بود. ساخت این بنا در زمان داریوش اول به اتمام نرسید و خشایار شاه پس از سازههای دیگری مانند دروازه تمام ملتها را به آن افزود.
تخت جمشید پیش از حمله اسکندر به ایران شامل تالارهای بزرگ و اشیا قیمتی و زینتی بسیاری بود. این بنا در واقع نمادی بود برای شکوه و عظمت امپراتوری هخامنشی که در نهایت توسط اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد.
حمله اسکندر، پایانی برای امپراتوری هخامنشیان
آتش زدن تخت جمشید یکی از بزرگترین اشتباهات اسکندر مقدونی بود که هیچ راه جبرانی را باقی نگذاشت. همراه با تخت جمشید آثار بسیاری از فرهنگ ایرانی و هخامنشی از زمان کوروش کبیر نابود شدند و از ثروتمندترین شهر جهان یعنی پارسه، چیزی جز تلی از خاک باقی نماند.
اتفاقی که در شهر پارسه و برای تخت جمشید افتاد در واقع انتقامی بود برای کینهای که از سالیان دور به جای مانده بود. خشایار شاه در زمان حمله به یونان، معبدی قدیمی به نام پارتُنن را در شهر آتن به آتش کشید. کینه به جای مانده از این اتفاق باعث شد تا اسکندر مقدونی از این موضوع استفاده کرده و برای انتقام، تخت جمشید را به آتش بکشد.
ایران و باقی سرزمینهای تحت سلطه هخامنشیان در زمان خود و بلکه در میان تمام امپراطوریهای باستانی، ثروتمندترین بودند. این برتری اما نتوانست در مقابل حمله اسکندر از آنها محافظت کند و در نهایت با سقوط آنها همه چیز به اتمام رسید.
صالح
جالب بود
محمد
خیلی مسقره بود بدردم نخورد ولی مجبور بودم بخونمش
مسقره ترین چیز تو دنیا بود