معرفی کتاب مثل ها و قصه هایشان اثر مصطفی رحماندوست

کتاب مثل ها و قصه هایشان اثر مصطفی رحماندوست که از انتشارات محراب قلم منتشر شده است، مجموعه داستانی برای کودکان بین ۷ تا ۱۴ سال است که در هر داستان یک یا دو ضرب المثل ایرانی معرفی می‌شود.

معرفی کتاب مثل ها و قصه هایشان

امروزه شاید یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های والدین استفاده بیش از حد کودکان و نوجوانانشان از تلفن‌های همراه هوشمند و یا تبلت‌ها است. متاسفانه با وجود بازی‌های ویدیویی و کامپیوتری کمتر کودکی می‌تواند دل از آن‌ها بکند و توجهش به چیز دیگری جلب شود. فرزندان ما نیاز دارند تا علاوه بر سرگرم شدن از لحاظ ذهنی نیز رشد کنند و ذهن و روحشان نیازمند تغذیه است و والدین وظیفه دارند که تلاش خود را در راستای کتاب‌خوان کردن فرزند خود انجام دهد چرا که کتاب خواندن یکی از مهم ترین منابع تغذیه روح فرزندانمان است.

در ادامه به معرفی کتاب مثل ها و قصه هایشان، کتاب مناسب “گروه سنی ج” (کلاس‌های چهارم، پنجم و ششم) و “گروه سنی د” (کلاس‌های هفتم، هشتم و نهم) می‌پردازیم؛

 

معرفی کتاب مثل ها و قصه هایشان
معرفی کتاب مثل ها و قصه هایشان

 

معرفی اجمالی کتاب

کتاب مثل ها و قصه هایشان اثر مصطفی رحماندوست و تصویرگری رودابه خائف، مجموعه کتابی است که به چهار بخش بهار، تابستان، پائیز و زمستان تقسیم بندی شده و هر ماه یک کتاب اختصاصی دارد. برای مثال کتاب ماه مرداد ۳۱ داستان دارد که برای هر شب یک قصه در نظر گرفته شده است. شما می توانید با تهیه پک کامل این مجموعه برای هر شب فرزندتان یک داستان متفاوت داشته باشید.

رحماندوست در کتاب مثل ها وقصه هایشان تلاش کرده است تا در هر قصه یک یا دو ضرب المثل ایرانی معرفی کند و از آن‌ها در بطن داستان استفاده کرده است. در واقع او ریشه اصلی ضرب المثل‌های اصیل ایرانی را به زبان کودکانه و شیرین بیان کرده و هیچ یک از داستان‌ها پرداخته ذهن نویسنده نیست. بیان کردن این قصه‌ها با این روش از چند جهت برای فرزندانمان سودمند است، زیرا هم آن ها را سرگرم می‌کند، هم ضرب المثل‌ها را به خوبی می‌آموزند و هم اینکه به هویت ایرانی‌شان پی می‌برند. 

ضرب‌المثل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در ادبیات ملت‌ها بسیار جایگاه ویژه‌ای دارند. زیرا هنگامی که ریشه‌های آن‌ها را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم که تا چه حد به هویت یک ملت مربوط هستند و با آن گره خورده‌اند. مثل‌ها برخاسته از ارزش‌های یک جامعه است و یقینا والدین وظیفه دارند که فرزندان خود را با این ارزش‌ها و حکمت‌ها آشنا کنند. کتاب مثل ها و قصه هایشان مجموعه‌ای است که می‌تواند برای همه، از کودک تا بزرگسال جذاب باشد و نکته‌ای برای یادگیری ارائه دهد.

هنگامی که فرزندانمان چنین داستان‌های ارزشمندی بخوانند یا ما برای آن ها تعریف کنیم، کم کم به آن‌ها آموزه‌هایی از فرهنگ و تمدن، آداب و رسوم، نوع زندگی و باورهای مردم ایران می‌دهیم که هم خوراک و تغذیه خوبی برای روحشان است و هم به تجربیاتشان اضافه می‌کند.

مجموعه کتاب مثل‌ ها و قصه‌ هایشان به صورت صوتی نیز موجود است. گوینده‌های کتاب مصطفی رحماندوست و گویندگان سرشناسی مثل مریم نشیبا، بهرام شاه‌محمدلو و احترام برومند هستند. کتاب صوتی را می‌توانید هنگامی که در ماشین نشسته‌اید و یا هنگامی که در خانه با فرزندانتان هستید به صورت خانوادگی گوش کنید و درباره آن گفتگو کنید. 

 

مصطفی رحماندوست نویسنده کتاب مثل ها و قصه هایشان
مصطفی رحماندوست نویسنده کتاب مثل ها و قصه هایشان

 

درباره مصطفی رحماندوست نویسنده کتاب

مصطفی رحماندوست، مترجم، نویسنده و شاعر برجسته ایرانی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، در سال ۱۳۲۹ در همدان متولد شد. او پس از گرفتن مدرک کارشناسی خود در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، به عنوان كارشناس كتاب‌های خطی در كتابخانه مجلس مشغول به كار شد. مصطفی رحماندوست بیش از ۱۱۶ اثر به صورت مجموعه داستان و مجموعه شعر برای كودكان و نوجوانان منتشر شده است. او را بیشتر به شاعر “صد دانه یاقوت” می‌شناسند.

«۲ پر ۲ پر ۴ پر»، «آسمان هم خندید»، «ترانه های نوازش»، «بازی شیرین است»، «درسی برای گنجشک»، «توپ در تاریکی»، «بچه ها را دوست دارم»، «مرغ قشنگ تپلی»، «پرنده گفت: به!به!»، «صدای ساز می آید»، «صلح»، «پنج تا انگشت بودند که ……»، «مرغ افتاد و مرد،خروس غصه خورد»، «زیبا تر از بهار»، «غول کوچولو آمده! بترس لولو آمده»، «رنگ و وارنگ از همه رنگ»، «سفره شام»، «پرستار صبح شد»، «نسیم نانوا»، «خوش به حال ماهی ها»، «قصه گویی، اهمیت و راه و رسم آن»،‌ «کتاب مثل ها و قصه هایشان» از دیگر آثار ارزشمند او است.

رحماندوست مدتی مدیر مركز نشریات كانون پرورش فكری كودكان نوجوانان بود و تابه حال به عنوان مدیربرنامه‌ كودك‌ سیما، سردبیر نشریه‌ پویه‌، مدیر مسئول نشریات رشد، مدیر كل دفتر مجامع و فعالیت‌های فرهنگی، سردبیر رشد دانش‌آموز، سردبیرسروش‌ كودكان و داور جشنواره بین المللی فیلم های كودكان و نوجوانان( اصفهان) به کودکان و نوجوانان فعالیت نموده است.

 

معرفی کتاب برای کودکان
معرفی کتاب برای کودکان

 

قسمت‌هایی از متن کتاب مثل ها و قصه هایشان

مصطفی رحماندوست در مجموعه کتاب مثل ها و قصه هایشان، با بیان ضرب المثل های اصیل ایرانی باب گفتگو را میان والدین و فرزندان باز کرده است. این کتاب‌ها به شما کمک می‌کند علاوه بر اینکه برای هر ۳۶۵ روز یک سالتان داستانی داشته باشید، بتوانید با فرزند خود گفتگوی موثری نیز انجام دهید. در ادامه قسمت‌هایی از متن کتاب قصه‌های فروردین را مرور می‌کنیم؛

  • یکی بود، یکی نبود، روزی آدم فهمیده و دنیا دیده‌ای با پسرش راه افتاد تا به سفر دور و درازی برود. آن‌ها وسیله ای نداشتند. این بود که پیاده سفرشان را شروع کردند. هنوز مقدار زیادی از محل زندگیشان دور نشده بودند که در جاده، نعل اسبی پیدا کردند. مرد به پسرش گفت: « نعل را بردار، شاید در طول سفر به دردمان بخورد. » پسر گفت: « ما که اسب نداریم. این نعل به چه دردمان می‌خورد؟ » و راه افتاد و رفت.

  • اما پدر با خودش گفت: « لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است. » و خم شد و نعل را از روی زمین برداشت و به پسر هم چیزی نگفت. آن دو در سر راه خود به روستایی آباد رسیدند. پدر به کارگاه نعلبندی رفت. نعل را به نعلبند فروخت و با پول آن کمی گیلاس خرید. آن را توی پارچه‌ای پیچید و در کوله بارش گذاشت. پسر که رفته بود استراحت بکند، متوجه کارهای پدر نشد. 

  • پدر گفت: « تو حاضر نشدی برای برداشتن نعلی که ممکن بود به دردمان بخورد خم شوی و آن را از روی زمین برداری. اما برای برداشتن گیلاس، هفت بار روی زمین خم شدی. من این گیلاس‌ها را با پولی که از فروش همان نعل کهنه به دست آوردم، خریدم. حالا حتماً فهمیده ای هرچیز که خوار آید، یک روز به کار آید. » از آن به بعد، وقتی کسی به چیز کم ارزشی برمی خورد که ممکن است بعدها به کارش بیاید، می‌گوید: « هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید. » بعد هم آن را برمی‌دارد.

قسمت‌هایی از متن کتاب قصه‌های مرداد از مجموعه کتاب مثل ها و قصه هایشان؛

  • یکی بود، یکی نبود. مرد فقیر و بیچاره‌ای بود که توی خانه‌اش چیزی نداشت. صبح تا عصر کار می‌کرد و نان بخور و نمیری به دست می‌آورد. غذایی می‌خورد و شب که می‌شد، می‌گرفت و می‌خوابید تا خستگی درکند و برای کارهای فردایش قدرت داشته باشد. وقتی شب‌ها می‌خوابید، آن قدر خسته بود که اگر توپ هم کنار گوشش در می‌کردند، متوجه نمی‌شد.

  • یک شب که مرد فقیر مثل همه‌ی شب‌ها خسته و کوفته گرفت و خوابید، دزدی پاورچین و پاورچین به خانه‌اش نزدیک شد. دور و برش را خوب نگاه کرد و وقتی مطمئن شد که کسی توی کوچه‌های محله نیست، در خانه‌ی او را باز کرد و وارد شد. دزدی که به خانه‌ی مرد فقیر رفته بود، دزدی بود که تازه به آن شهر آمده بود و نمی‌دانست کدام خانه، خانه‌ی افراد ثروتمند است و کدام خانه، خانه‌ی افراد فقیر. او تصمیم گرفته بود که در شب ورودش به خانه‌ای دستبرد بزند و مال و اموال کسی را بدزدد.

  • از بدی شانسش، خانه‌ی مرد فقیر قسمتش شده بود. دزد با احتیاط حیاط خانه را جست و جو کرد. از این می‌ترسید که در دل تاریکی شب، پایش به چیزی بخورد و سر و صدا راه بیندازد و صاحب خانه بیدار شود. او که نمی‌خواست همان شب اول گرفتار داروغه و قاضی و زندان بشود، تمام قدم‌هایش را حساب شده برمی‌داشت.

  • توی حیاط، چیز به دردبخوری نبود. دزد با خود گفت: «حالا باید بروم توی خانه. کاش می‌دانستم توی خانه چند نفر خوابیده‌اند. کاش می‌دانستم چند نفرشان مردند و چند نفرشان زن یا بچه. این طور نمی‌شود. از این به بعد باید اول زاغ سیاه خانه‌ای را چوب بزنم و بعد با نقشه‌ی درست و حسابی وارد خانه بشوم.»

     

کلام آخر

مجموعه کتاب مثل ها و قصه هایشان، بسیار اثر ارزشمندی است که می‌بایست برای فرزندتان تهیه کنید و مطالعه کنید. در دنیای امروزی یکی از مهم‌ترین وظایف پدر و مادرها آگاهی بخشی به فرزندانشان است و یکی از بهترین راه‌های آگاهی دادن به بچه‌ها، از طریق قصه‌ها و داستان‌هاست. همچنین شما می‌توانید با استفاده از مطالب در دسترس‌تر مثل قصه شب برای کودکان با موضوعات جذاب، هر شب برای کودکان دلبندتان داستانی تعریف کنید و از هم نشینی با فرزندتان لذت ببرید. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید