همه ما درباره وجود مرگ میدانیم، اما اکثرا خودمان را از مرگ مستثنی میبینیم و به اینکه روزی خوهیم مرد کمتر باور داریم. کتاب سه شنبه ها با موری، کتابی است که بعد از خواندنش حتما دیدگاهمان به مرگ و زندگی تغییر میکند و معنای واقعی زندگی را متوجه میشویم.
در ادامه به معرفی، نقد و بررسی کتاب سه شنبه ها با موری میپردازیم؛
معرفی اجمالی کتاب
کتاب سه شنبه ها با موری نوشته میچ آلبوم، سرشار از درسهایی درباره نحوه زندگی کردن، پستی و بلندیهای زندگی، عاشق شدن و از دست دادن عشق است، بهترین آموختههای کسی که زندگی را درک کرده و آموزههایی که از آن برداشت کرده را را در اختیار ما قرار میدهد.
این کتاب اولین بار در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. داستان کتاب واقعی است و موری شوارتز استاد میچ آلبوم در دانشگاه بودهاست، اما پس از فارغ التحصیلی، آنها ارتباطشان را از دست دادند. پانزده سال بعد آلبوم، موری را که در آخرین مراحل زندگی خود قرار دارد، دوباره پیدا میکند. این رمان، خاطرات میچ آلبوم بر اساس بازتاب زندگی مردی در حال مرگ، پروفسور موری شوارتز، استاد جامعهشناسی است.
در سال ۱۹۹۴ موری مبتلا به اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) تشخیص داده شد، این بیماری یک بیماری سیستم عصبی است که درمانی ندارد و بدن انسان را ناتوان میکند و از حرکت وبازمیدارد، از پاها شروع میشود و به آرامی به سمت بالا حرکت میکند تا اینکه کل بدن فلج شود. پزشکان معتقد بودند که موری میتواند حداکثر تا دو سال زنده بماند. او به جای اینکه برای سلامتی خود ناله کند تصمیم گرفت مرگش را پروژه نهایی خود قرار دهد و از آن یک کتاب درسی انسانی دربیاورد.
موری نقش خود را به عنوان یک معلم در زندگی میچ از سر میگیرد، اگرچه این بار درسهایی که به آلبوم میدهد ماهیت آکادمیک ندارند، بلکه بیشتر درباره خود زندگی هستند. آنها هر سه شنبه با هم ملاقات میکنند و موری تجربیات خود و آموختههایش را به آلبوم یاد میدهد. کتاب سه شنبه ها با موری در سال ۲۰۰۰ توسط نیویورک تایمز به عنوان پرفروشترین کتاب غیرداستانی معرفی شد.
کتاب سه شنبه ها با موری، به همان اندازه در مورد مرگ صحبت میکند که در مورد زندگی، نه بیشتر. زیرا به هر حال ماهیت زندگی در خود مرگ نهفته است. در برخی لحظات، ممکن است به نظر برسد که کتاب بیش از حد موعظه میکند، اما این احساس زود گذر است چراکه کتاب کوتاه، مملو از حکایات شگفت انگیز، طنز ملایم و نکات معنوی است.
این کتاب در کنار طنز لطیفش، فضای غمگینی دارد. ممکن است در بعضی از لحظات احساسات شما را برانگیخته کند و یا به گریه بیفتید. به همین دلیل مطمئنا تا مدتها بعد از خواندنش به آن فکر خواهید کرد.
نویسنده در کتاب سه شنبه ها با موری در مورد تعاملات یک پیرمرد با زندگی صحبت میکند. شما در خلال کتاب متوجه میشوید که یک فرد مسن، به اندازه جوانتر ها قضاوت نمیکند، در گذشته نمیماند، میبخشد و محبت میکند.
درباره میچ آلبوم نویسنده کتاب
میچ آلبوم که با داستانها و مضامین الهام بخشاش شناخته میشود، در ۱۹۵۸ در نیوجرسی، ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. آلبوم در زمینههای مختلف به شهرت زیادی دست یافت، او هم به عنوان نویسنده و روزنامه نگار پرفروش شناخته شده است و به هم عنوان موسیقی دان، نمایشنامه نویس مورد قدردانی قرار گرفته است.
زمانی که آلبوم در زمینه موسیقی در نیویورک کار میکرد، به روزنامه نگاری علاقه پیدا کرد. برای دنبال کردن این علاقه جدید او شروع به نوشتن برای یک روزنامه هفتگی کرد. این تجربه به آلبوم کمک کرد تا در دانشگاه کلمبیا برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد روزنامه نگاری پذیرش شود. آلبوم برای کمک به پرداخت شهریه خود، علاوه بر پیانو نوازی شبانه، با یک مجله ورزشی به صورت پاره وقت کار میکرد.
کار با مجله ورزشی علاقه او را به نویسندگی ورزشی برانگیخت و پس از فارغ التحصیلی با کار آزاد در نشریات ورزشی ادامه داد. آلبوم در سال ۱۹۸۵ برنده جایزه سردبیر ورزشی آسوشیتد پرس شد، بر اساس این دستاورد او به عنوان ستون نویس اصلی ورزشی در هیئت مدیره مطبوعات آزاد دیترویت انتخاب شد و به سرعت در بین خوانندگان ورزشی خود محبوبیت پیدا کرد. در سال ۱۹۸۹ به او یک ستون هفتگی غیرورزشی اختصاص داده شد که به زندگی و ارزشهای آمریکایی میپرداخت. آلبوم هفت بار برنده جایزه بهترین نویسندگی شد، هیچ نویسنده دیگری تا به حال این افتخار را نداشت که حتی دو بار این جایزه را دریافت کند.
در سال ۱۹۹۵ آلبوم از طریق یکی از دوستانش شنید که استاد جامعه شناسی او، موری شوارتز، که در دوران دانشگاه با او آشنایی بسیار نزدیکی داشت، به یک بیماری کشنده مبتلا شده است. آلبوم که بخاطر عدم ارتباط با استادش احساس گناه میکرد، از آن به بعد اغلب به دیدن او میرفت و این دیدارها آنقدر منظم شد که کتاب سه شنبه ها با موری نتیجه آن شد.
آلبوم علاوه بر کتاب سه شنبه ها با موری، آثار دیگری مانند: “در بهشت، پنج نفر منتظر شما هستند”، “کمی ایمان داشته باش”، “ارباب زمان” از خود برجای گذاشته است.
بهترین ترجمه کتاب سه شنبه ها با موری
کتاب سه شنبه ها با موری تا کنون به ۴۵ زبان دنیا ترجمه شده است. خوشبختانه به زبان فارسی نیز نخستین بار در سال ۱۳۷۸ ترجمه شد، بعد از آن توسط مترجمان زیادی به فارسی برگردانده شده و به انتشار رسیده است که از جمله آنها میتوان به ترجمه محمد دانایی و انتشارات جیحون، ترجمه مهدی قراچه داغی و انتشارات البرز، شهرزاد ضیایی و انتشارات شمشاد، ترجمه رضا زارع و انتشارات باران خرد و ترجمه ماندانا قهرمانلو و انتشارات قطره اشاره کرد.
در این میان مطابق با نظر خوانندگان، ترجمه ماندانا قهرمانلو از نشر قطره بهترین نسخه ارزیابی شدهاست.
سرفصلهای کتاب
میچ آلبوم در کتاب سه شنبه ها با موری، هر دیدار با موری را به فصل متفاوتی تقسیم بندی کرده است، در ادامه به سرفصلهای کتاب میپردازیم؛
- برنامه درس
- دانشجو
- کلاس درس
- حضور
- سهشنبهی اول: درباره دنیا حرف میزنیم
- سهشنبهی دوم: دربارهی تأسف برای خودم حرف میزنم
- سهشنبهی سوم: دربارهی تأسف حرف میزنم
- استاد
- سهشنبهی چهارم (از) دربارهی مرگ حرف میزنیم
- سهشنبهی پنجم دربارهی خانواده حرف میزنیم
- سهشنبهی ششم دربارهی احساسات حرف میزنیم
- سهشنبهی هفتم دربارهی ترس از پیر شدن حرف میزنیم
قسمتهایی از متن کتاب
این کتاب پر از نکات عمیق و دگرگون کننده درباره زندگی است، در ادامه به مروری بر جملات کتاب سه شنبه های موری میپردازیم؛
- بگذار امروز را با این نظریه شروع کنیم: همه میدانند که خواهند مرد، اما آن را باور ندارند.
- اما راه بهتری هم وجود دارد. باور کردن مرگ و آماده کردن خودت برای آن، در هر لحظه. این بهتر است. روشی که به حق میتواند، تو را در طول زندگیات کاملاً درگیر زیستن بکند.
- میچ، فرهنگ ما تو را تشویق نمیکند به این مقولات فکر کنی، مگر اینکه وقت مردنت رسیده باشد. بهشدت درگیر مسائلی از قبیل شغل، خانواده، کسب درآمد بهاندازهی کافی، پرداخت بدهی، خرید اتومبیل جدید، تعمیر رادیاتور شوفاژ و غیره هستیم. درگیر میلیونها کار جزئی بیمقدار هستیم تا روزگارمان بگذرد. در این شرایط چگونه عادت کنیم که عقب بایستیم، به زندگیمان نگاه کنیم و بپرسیم که آیا زندگی یعنی همین؟ همهاش همین است؟ آیا همهی آن چیزی است که من می خواهم؟ گمشدهای در این میان وجود ندارد؟
- شاید مرگ بزرگترین متعادل کننده و برزگترین همسان کننده باشد، همان پدیده ای که در نهایت افراد غریبه و بیگانه از هم را وادار میکند قطره اشکی برای همدیگر بریزند.
- خیلیها با زندگی عاری از آن طرف آن طرف میروند. انگار در عالم بین خواب و بیداری سیر میکنند، حتی زمان هایی که به زعپ خود مشغول انجام کارهای مهم هستند. به آن دلیل است که آنها را اشتباه انتخاب کردند. که آن چه میتواند به زندگی تو معنی و مفهوم بدهد، وقفه خودت در راه دوست داشتن و عشق به دیگران است، وقف به خود به جمعیت اطراف، وقف خودت به خلق پدیده هایی که به تو انگیزه و مفهوم بدهد.
- اگر میخواهی برای آدمهای طبقه بالا پز بدهی زحمت نکش. آنها همیشه به نظر حقارت نگاهت میکنند. اگر هم میخواهی برای زیر دست هایت پز بدهی باز هم زحمت نکش چون فقط حسودی شان را تحریک میکنی. این نوع شخصیت کاذب تو را به جایی نمیرساند. فقط قلب باز است که به تو اجازه میدهد در چشم همه یک جور باشی.
- انگار هر کسی یک جور عجله دارد. مردم در زندگیشان معنی و مفهوم پیدا نکرده اند، پس بیست و چهار ساعته به دنبال آن میدوند. اتومبیل جدید، خانه ی جدید، شغل جدید. و متوجه میشوند که این چیزها هم بی معنی و خالی هستند. و دوباره میدوند و میدوند.
کلام آخر
همه انسانها فرصت این را ندارند که قبل از مرگ، یک بار مرگ را تجربه کنند تا آنگاه بتوانند معنای واقعی زندگی را درک کنند. کتاب سه شنبه ها با موری، فرصت این را به شما می دهد تا دنیا را از دید کسی که این تجربه را داشته است نگاه کنید و از درسهای او بیاموزید.