اگر به فوتبال علاقهمند هستید و حتی از شنیدن اخبار فوتبال هم به وجد میآیید، کتاب پیراهن های همیشه را از دست ندهید. این کتاب تک نگاریهای شاعرانه و عاشقانه حمیدرضا صدر درباره فوتبال است که با همان هیجان و شور همیشگی وجودش نوشته است.
در ادامه به مرروی بر خلاصه کتاب پیراهن های همیشه میپردازیم؛
معرفی اجمالی کتاب
کتاب پیراهنهای همیشه، مجموعهای است از خاطرات و تک نگاریهای حمیدرضا صدر که در قالب هفتاد و یک جستار نوشته شده است. در این کتاب حمیدرضا صدر خاطرات مربوط به بازیکنان مهم و تاثیرگذار تاریخ فوتبال را بدون هیچ تحلیل و بررسی در کنار یکدیگر جمع آوری کرده و مجموعهای شگفتانگیز از نوستالژیهایی را پدید آورده است که هر عاشق فوتبالی را به وجد میآورد. نویسنده از بازیکنانی نوشته است که یا تیم ملی کشورشان را به قلهی افتخار رساندهاند یا در باشگاهی خارجی آنقدر تأثیرگذار بودهاند که طرفداران باشگاه او را از خودشان میدانستند؛ از ریکاردو زامورا تا فرانتس بکن لائر، از پله تا مارادونا و از کریستیانو رونالدو تا لیونل مسی.
حمیدرضا صدر خاطرات فوتبالی را با همان لحن پرشور و هیجان انگیزی که از او سراغ داریم از زبان عاشقی سینهچاک با سبکی شاعرانه به رشته تحریر درآورده است. در کتاب پیراهن های همیشه، از میان بازیکنان ایرانی فقط نام دو بازیکن؛ همایون بهزادی و ناصر حجازی به چشم میخورد. دوبازیکنی که طی سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷، که ایران آقای آسیا بود، در دو باشگاه محبوب درخشیدند.
در کتاب پیراهن های همیشه، به نوعی تفاوت فرهنگها هم به چشم میآیند، فرهنگی که هنوز در فوتبال ایران جای خالیاش احساس میشود. حقیقت انکارناپذیری که در این کتاب به آن اشاره شده است، اهمیت حضور تماشاگران در ورزشگاه است. مثل فیلمی که بدون تماشاچی هیچ هویت و ارزشی ندارد، فوتبال بدون تماشاگر نیز اصلا شباهتی به مسابقه ندارد. این کتاب مجموعهای از تکنگاریهایی است که یک تماشاگر تیزبین و جزئینگر فوتبال، با ظرافت تمام ثبت کرده تا یاد و خاطره لحظات به یاد ماندنیاش برای همیشه ماندگار شود.
صدر در این کتاب از اهمیت پیراهنها در فوتبال میگوید. از شمارههایی که روی پیراهنها چاپ میشوند و گاهی بازیکنان تا پایان عمر فوتبالیشان آنها را با خود دارند و احتمالا نام این کتاب هم به این اهمیت اشاره دارد. در کتاب پیراهن های همیشه، از شماره یک پیراهن دروازهبانِ اول و شماره ۱۰ کاپیتان یا ستارهی تیم، از بعضی از بازیکنان که اعداد خاص خود را دارند، از هماهنگی و تضاد رنگ پیراهنهای دوتیم با تیم داوران، و پیراهنهایی که تبدیل به منبع درآمد باشگاه میشود سخن میگوید.
در متن پشت جلد کتاب میخوانیم: توپ به جستوجویش آمده، به رویش لبخند زده، بر پایش نشسته. توپ به بازیکن نیاز داشته و بازیکن به توپ. آنها رقصکنان جلو رفتهاند و جلو… زمان سپری شده و توپ بیوفا، دل از بازیکن کنده و بازیکن را تنهاترین تنهای دنیا کرده. بازیکن کفشها را درآورده، آب دهانش را قورت داده و گوشهایش را گرفته تا نفرین «تمام شدهای، تمام» را نشود…
درباره حمیدرضا صدر نویسنده کتاب
سید حمیدرضا صدر در ۱۳۳۵ در مشهد چشم به جهان گشود و در ۲۵ تیر ۱۴۰۰ بعد از درگیری با سرطان درگذشت. او نویسنده، منتقد سینما و تفسیرگر فوتبال بود. البته بیشتر مردم او را به کارشناسی و تحلیلهای فوتبالی میشناسند اما او او منتقد سینما هم بود. صدر در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران تا مقطع فوق لیسانس درس خواند و بعد از به انگستان رفت و در رشته برنامهریزی شهری در دانشگاه لیدز دکتری گرفت.
حمیدرضا صدر نویسنده ثابت مجله فیلم بود و با نشریات زن روز، هفت، مجله سروش، تهران امروزوبگاه گل و تعدادی نشریه ورزشی همکاری داشت. او در برنامههای زنده فوتبال در شبکه سوم سیما حضور داشت، وهمچنین در برنامه آن سوی نیمکت در شبکه ورزش به عنوان کارشناس شرکت میکرد.
از آثار حمیدرضا صدر میتوان به “درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران (۱۳۸۰–۱۲۸۰)”، “پسری روی سکوها: وقایعنگاری چهار دههای فوتبال ایرانی”، “نیمکت داغ: از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو”، “تو در قاهره خواهی مرد”، “سیصد و بیست و پنج”، “پیراهنهای همیشه مردان فوتبال: تکنگاریها روزی روزگاری فوتبال”، “ز قیطریه تا اورنج کانتی” اشاره کرد.
سرفصلهای کتاب پیراهن های همیشه
حمیدرضا صدر هر فصل از کتاب پیراهن های همیشه را به یک بازیکن اختصاص داده است. در ادامه به مروری بر سرفصلهای این کتاب میپردازیم؛
- جوزپه مئاتزا: برگ مرده
- آلفردو دی استفانو: نخستین کهشکان واقعی
- فرانس پوشکاش: ساتچو پانزا
- بابی چارلتون: شطرنج مرگ و زندگی
- پله: تا آسمان هفتم
- فرانتس بکن بائر: از دل ویرانههای مونیخ
- گرد مولر: حس هفتم
- یوهان کرایف: هرگز آن لالهها را بوییدهای
- همایون بهزادی: راحت شدی همایون خان، راحت
- ناصر حجازی: نگاهتان میکنیم آقای حجازی
- پائولو مالدینی: پیوسته راه برو کاپیتان، پیوسته
- دیگو مارادونا: آخرین شورشی
- روماریو: نگران نباش مربی عزیزم
- اریک کانتونا: من کانتونا هستم، شما کی هستین؟
- روبرتو باجو: بعدازظهر داغ در پاسادنا
- رائول: نسخه اول، نسخه دوم
- آلساندرو دل پیرو: نامهای به آلساندرو
- جان تری: چه ستایش کنید، چه نکنید…
- رونالدو نازاریو: بازمیگشتی، همیشه بازمیگشتی
- روبرتو کارلوس: گلوله
- لوئیس فیگو: شب خوک زده
- الیور کان: هم وظیفهی بردن، هم گناه باختن
- زینالدین زیدان: آن چیست که صبحها چهارپا دارد، ظهرها دوپا، شبها سه پا؟
- خاویر زانتی: همه را شرمسار کردی ال کاپیتانو
- دیوید بکام: پسر خوشچهرهی خوشپوش
- استیون جرارد: ساعت دو و سیودو دقیقهی بعدازظهر
- پائولو دی کانیو: خروسجنگی
- جیان لوئیجی بوفون: دستها
- فابیو کاناوارو: پسر کوتوله
- کارلس پویول: موبی دیک
- ژاوی: همه در اکنون زندگی کردند و تو در آینده
- آندرهس اینیستا: مردی از لامانچا
- کاکا: برزخ ستاره بودن و نبودن
- آندره آ پیرلو: همان معمار، همان رهبر ارکستر
- کریستیانو رونالدو: پسر
- لیونل مسی: خاموش، خیلی خاموش
- نیمار: دانای علم حکمت
قسمتهایی از متن کتاب
کتاب پیراهن های همیشه، پر از خاطرات هیجان انگیز و نوستالژی است که با خواندن آنها پرت میشویم به لحظات طلایی گذشته، در ادامه قسمتهایی از این لحظات را مرور میکنیم؛
-
تیم ملی انگلیس در جام جهانی ۱۹۹۸ حذف شده . برابر آرژانتین ، دشمن خونی اش حذف شده . پس از آن که مایکل اوون گل زیبایش را زده حذف شده . پس از آنکه دیوید بکام آن لگد همچون نوازش را به دیگو سیمونه زده و اخراج شده حذف شده. پس از هفتاد و پنج دقیقه بازی ده نفره برابر آرژانتینیهای جنگجو حذف شده . طی ضربههای پنالتی. بازهم ضرب های پنالتی. ضربههای لعنتی، بکام لعنتی، دیوید لعنتی.
-
پس از آن، همه در انگلیس عزا گرفتند و اشک ریختند. دشنام دادند و نفرین کردند. شمشیرهای شان را از نیام کشیدند. چاقو و قمهها و قلمهایشان را برای سلاخی بکام ، برای توهین به دیوید ، برای له کردن پسر خوش چهره خوش پوش ، ردیف به ردیف . شهر به شهر ، روزنامه به روزنامه ، مقاله به مقاله ، سطر به سطر ، کلمه به کلمه ، کشیشی در ناتینگهام موعظه کرد « خداوند همه را می بخشد حتی دیوید بکام را.
-
لیورپول در برهههای آغازین بازیهایش معرکه کارکرده. طی بیست دقیقهی اول چهار گل به آرسنال زده و دو گل به سیتی. ولی نه آن روز نه برابر چلسی. چلسی نه آرسنال بوده و نه سیتی. چلسی تیمی بوده از آن مورینیو و مورینیو راز و رمز دفاع به مردانش برای این نبرد را یاد داده. توپ هفتاد درصد اوقات در اختیار لیورپولیها بوده. ولی بازی بدون گل پیش رفته. اشلی کول توپ را از روی خط دروازهی چلسی دفع کرده. توپ با شوت سوارز به دست برانیسلاو ایوانوویچ خورده و مارتین اتکینسن سوتش را به صد! درنیاورده. بازی بدون گل جلو رفته و جلوتر. همهی بازیکنان چلسی به دفاع روی آوردهاند.
-
اسپانیاییها میگفتند «فقط دو دروازهبان وجود داشته: ریکاردو زامورا روی زمین و پترِ مقدس در بهشت.» زامورا همان بازیکنی بوده که دروازهاش را چنان مهروموم کرده که جایزهٔ بهترین دروازهبان اسپانیا در هر فصل را به نامش مزیّن کردهاند: جایزهٔ زامورا. زامورا هم برای بارسلونا بازی کرده و هم برای رئال مادرید، هم برای تیمملی کاتالونیا و هم برای تیمملی اسپانیا. زامورا انقلابی نبوده. در توفان جنگ داخلی اسپانیا، بیمی از نه گفتن به چپیها و جمهوریخواهان به دل راه نداده. برابرشان ایستاده و تا آستانهٔ اعدام پیش رفته. جمهوریخواهان و کمونیستها نفرت انقلابیشان را از زامورا پنهان نکردهاند؛ زامورا که هم از چپها نفرت داشته و هم از جداییطلبها. زامورا که در بارسلونا به دنیا آمده و برای بارسلونا و اسپانیول بازی کرده و با پیراهن رئال هم چشمها را خیره کرده.
کلام آخر
فوتبال همیشه یک قصهی متفاوت است. برای بعضیها بی معنی است اما نقش به سزایی در زندگی کسانی که دوستش نقش دارند، ایفا میکند. آدمهای عاشق فوتبال سالها با خاطرات درج شده در کتاب پیراهن های همیشه زندگی کردهاند، از امتحانشان جا ماندهاند، قید تفریح را زدهاند، مرخصی گرفتهاند و شلوغیهای زیادی را تحمل کردهاند. با این کتاب می توان فوتبال را مرور کرد، همه آنچه از یادتان رفته است.