صادق هدایت یکی از پیشگامان داستان نویسی نوین فارسی ست که آثارش تاکنون به چند زبان زنده دنیا ترجمه شده است. بوف کور، زنده به گور و سگ ولگرد از بهترین آثار داستانی اوست.
ستاره | سرویس فرهنگ و هنر –صادق هدایت نویسنده و مترجم برجسته و صاحب سبک ایرانی و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان عصر حاضر است. سبک و سیاق هدایت در خلق فرم و محتوای خاص آثارش او را به یکی از پیشگامانِ روشنفکرِ ادبیات فارسی مبدل ساخته که فارغ از تفکرات نهیلیسمی، نقش مهمی بر ساختار داستان نویسی فارسی از خود بر جای گذاشته است. در این مطلب مروری کوتاه بر زندگی و آثار مهمی که از این نویسنده خلاق داستان نویسی نوین فارسی به یادگار مانده، خواهیم داشت.
زندگینامه صادق هدایت
صادق هدایت در ۲۸ بهمن ماه ۱۲۸۱ شمسی در تهران به دنیا آمد. او که از نوادگان رضا قلی خان هدایت، ادیب، شاعر، محقق و مورخ مشهور سده سیزده هجری بود، از همان کودکی استعداد ذاتی اش در ادبیات را به منصه ظهور رساند. اولین تلاش ادبی هدایت در ۱۲ سالگی و در قالب روزنامه دیواری «ندای اموات» در مدرسه شکل گرفت. سه سال بعد، با ورود به مدرسه فرانسوی ها، ادبیات جهان را شناخت و به متافیزیک علاقهمند شد. اولین مقاله اش در روزنامهای هفتگی به مدیریت نصرالله فلسفی به چاپ رسید.
تولد اولین کتاب هدایت هم به همان زمان تحصیل برمی گردد. کتاب کوچکی با موضوع مهربانی با حیوانات که تحت عنوان «انسان و حیوان» در سال ۱۳۰۳ به چاپ رسید. پس از آن اولین داستان کوتاهش را در مجله وفا با عنوان «زبان حال یک الاغ در وقت مرگ» منتشر کرد. «فواید گیاه خواری» کتابی که زائیدهی اشتیاق هدایت به گیاه خواری ست در ۱۳۰۶ در برلین به انتشار رسید. او معتقد بود: ” اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.”
او در بازگشت به تهران در ۱۳۰۹ و آشنایی با نویسندگان روشنفکری، چون بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد گروهی به نام ربعه را تشکیل داد که بعدها بزرگان دیگری، چون ناتل خانلری و نیما یوشیج هم به آنها اضافه شدند. همکاری دوستانه این گروه در سالهای بعد، به خلق آثار داستانی و پژوهشی بسیاری انجامید. دو مجموعه داستان «سه قطره خون» در ۱۳۱۱ و «سایه روشن» در ۱۳۱۲ و نیز کتاب طنز «وَغ وَغ ساهاب» و اثر پژوهشی «ترانههای خیام» در ۱۳۱۳ از جمله فعالیتهای پر بار هدایت در طی این سالهاست. معروفترین و مهمترین اثر صادق هدایت یعنی «بوف کور»، رمانی بود که در ۱۳۱۵ در هند و تنها در پنجاه نسخه منتشر کرد و در اختیار دوستانش قرار داد.
هدایت در معرفی نویسندگان بزرگی، چون «ژان پل سارتر» و «فرانتس کافکا» به ایرانیان سهم بزرگی دارد. او اولین کسی بود که داستانهایی از این دو را به فارسی ترجمه کرد و برخی – شاید به اشتباه – حتی هدایت را متاثر از اندیشههای کافکا میدانند. این امر بیشتر از آنجا ناشی میشود که روح یکسانی بر آثار این دو نویسنده – خصوصا در بوف کور – به چشم میخورد. یأس فلسفی، فضاسازیهای تلخ و تاریک، شخصیتهایی تنها و مفلوک و زخم خورده و محتوای انتقادی از جمله موارد مشابهی هستند که از دو تفکر متفاوت، تراوش شده و هردو با زبان ساده و بی پیرایه آنرا به رشته تحریر درآوردند.
سرانجام هدایت هم، چون نوشته هایش تلخ و تاریک بود. در سفری بی بازگشت به پاریس و پس از به آتش کشیدن بسیاری از نوشتههای چاپ نشده اش، دومین تلاشش برای خودکشی، در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ منجر به مرگ میشود و بدنش را در گورستان پرلاشز به خاک میسپارند. اما پس از مرگ، نامش پر آوازهتر و قلمِ اندیشه محورش، پر رنگتر از زمان حیاتش جلوه گر شد؛ به طوریکه حجم آثار تولید شده درباره صادق هدایت از تعداد نوشته هایش هم بیشتر به نظر میرسد. در ادامه به اختصار، پیرامون ده مورد از مهمترین و نام آشناترین آثار صادق هدایت برایتان خواهیم گفت.
معرفی بهترین آثار صادق هدایت در ادبیات داستانی
۱.بوف کور
رمان کوتاه بوف کور، مهمترین و مشهورترین اثر صادق هدایت، اولین رمان مدرن فارسی و از بهترین رمانهای قرن بیستم است که به زعم برخی از کارشناسان، درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران هم نامیده میشود. کتابی که در سال ۱۳۰۹ در پاریس نوشته و نسخه دست نویسش در ۱۳۱۵ در بمبئی هندوستان بصورت پلىکپى در ۵۰ نسخه منتشر شد. این کتاب که امروزه به زبانهای دیگر هم ترجمه شده، حکایت سورئال شخصی دردمند و منزوی است که در قصه با عنوان حرفه اش میشناسیمش: نقاش روی جلد قلمدان! نقاشی که تنها خالق یک نقش است تا زمانیکه به رویای داخل این نقش وارد میشود. دنیای تیره و تاری که هدایت لبالب از نمادهای مختلف و تعابیر فلسفی گوناگون روبروی نگاه مخاطب قرار میدهد، مثل اکثر آثارش، با همان جهان بینی خاص او به جهان هستی و مرگ روایت شده است. داستان به همین باشکوهی آغاز میشود:
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیشامدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است، ولی افسوس که تأثیر این گونه داروها موقت است و بجای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.
۲. زنده به گور
داستان کوتاه «زنده به گور» که به اعتقاد بسیاری از افراد شرح حال نویسنده را به تصویر کشیده، در ۱۳۰۸ نوشته شد و یک سال بعد هدایت آنرا به همراه هشت داستان دیگر در اولین مجموعه داستانی اش با همین نام منتشر کرد. داستان حال و روز جوانی منزوی و سرخورده با آشفتگیهای فکری و روحی را روایت میکند که در آرزوی مرگ به سر میبرد، اما مرگ هم از او روگردان است. پرداخت دقیق جزئیات در فضایی تلخ و اندوه بار، اما ملموس و تاثیرگذار، این اثر را در زمره بهترین و مشهورترین آثار هدایت قرار داده که به زبانهای دیگر هم ترجمه و منتشر شده است. در قسمتی از ابتدای این کتاب میخوانیم:
فکر میکنم میبینم برخی از تکههای بچگی به خوبی یادم میآید. مثل این است که دیروز بوده، میبینم با بچگیم آنقدرها فاصله ندارم. حالا سرتاسر زندگانی سیاه، پست و بیهوده خودم را میبینم. آیا آنوقت خوشوقت بودم؟ نه، چه اشتباه بزرگی! همه گمان میکنند بچه خوشبخت است. نه خوب یادم است. آن وقت بیشتر حساس بودم. آن وقت هم مقلد و آب زیرکاه بودم. شاید ظاهرا میخندیدم یا بازی میکردم. ولی در باطن کمترین زخم زبان یا کوچکترین پیشامد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا به خود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم. اصلا مرده شور این طبیعت مرا ببرد. حق به جانب آنهایی است که میگویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است. بعضیها خوش به دنیا میآیند و بعضیها ناخوش.
۳.سه قطره خون
این اثر که در مجموعه کتابی به همین نام، مشتمل بر یازده داستان کوتاه در ۱۳۱۱ منتشر شده، از آشناترین آثار هدایت در ادبیات داستانی است. اثری که با تکیه بر سبک روایی خاص نویسنده و خلق مضامین سمبولیک و بهره گیری از افسانه هایی چون داستان مرغ حق، به درونیات انسان سرک میکشد. راوی داستان شخصی است که بعد از یک سال بستری در تیمارستان، ظاهرا معالجه شده و اینک در روزهای آخر اقامتش به شرح حال سایر بیماران میپردازد. داستان اینگونه آغاز میشود:
دیروز بود که اطاقم را جدا کردند، آیا همانطوری که ناظم وعده داد من حالا بکلی معالجه شدهام و هفتهٔ دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا نا خوش بودهام؟ یکسال است، در تمام این مدت هرچه التماس میکردم کاغذ و قلم میخواستم به من نمیدادند. همیشه پیش خودم گمان میکردم هر ساعتی که قلم و کاغذ بدستم بیفتد چقدر چیزها که نخواهم نوشت…، ولی دیروز بدون اینکه خواسته باشم کاغذ و قلم را برایم آوردند. چیزی که آنقدر آرزو میکردم، چیزی که انتظارش را داشتم…! اما چه فایده… از دیروز تا حالا هرچه فکر میکنم چیزی ندارم که بنویسم. مثل اینست که کسی دست مرا میگیرد یا بازویم بیحس میشود. حالا که دقت میکنم مابین خطهای درهم و برهمی که روی کاغذ کشیدهام تنها چیزی که خوانده میشود اینست: سه قطره خون.
۴.مسخ
هدایت با ترجمه نوول «مسخ» مشهورترین اثر فرانتس کافکا، در ۱۳۲۹ باب آشنایی خواننده فارسی زبان را با این نویسنده شهیر آلمانی زبان فراهم کرد. هرچند پیش از او حسن قائمیان «گروه محکومین» را از کافکا ترجمه کرده و هدایت تنها پیشگفتار «پیام کافکا» را بر آن نوشت، اما ایرانیان کافکا را با این کتاب شناختند. مسخ که در فهرست مهمترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم قرار گرفته، داستان نمادینی از تنهایی و روزمرگی انسان مدرن در جهانی است که تنها به شکل ابزار به او نگاه میکند. ابزاری که همهی ارزشش به قدرت و کارایی آن وابسته است. «گرهگوار سامسا» زمانیکه وارد کابوس زندگی جدیدش میشود، رویای زندگی آسوده اطرافیانش هم تغییر میکند. هدایت با همان زبان ساده و روان کافکا گزارش این اتفاق سورئال را آغاز میکند:
یک روز صبح، همینکه گرهگوار سامسا از خواب آشفتهای پرید، در رختخواب خود به حشره تمامعیار عجیبی مبدل شده بود. به پشت خوابیده و تنش مانند زره سخت شده بود. سرش را که بلند کرد، ملتفت شد که شکم قهوهای گنبدمانندی دارد که رویش را رگههایی بهشکل کمان تقسیمبندی کرده است. لحاف که بهزحمت بالای شکمش بند شده بود، نزدیک بود بهکلی بیفتد و پاهای او که بهطرز رقتآوری برای تنهاش نازک مینمود، جلوی چشمش پیچ و تاب میخورد.
۵.سگ ولگرد
داستان کوتاه «سگ ولگرد» یکی از هشت داستان آخرین مجموعه داستانی صادق هدایت، در کتابی به همین نام در ۱۳۲۱ انتشار یافت. این داستان را اولین اثری از هدایت معرفی میکنند، که به زبانهای دیگر ترجمه شده است. اثری زیبا و سمبلیک، که در کنار یکی از دغدغههای همیشگی هدایت -حقوق حیوانات- با رویکردی فلسفی و اجتماعی، مهرطلبی و عشق و نوع دوستی را فارغ از تفاوتها، به مخاطب گوشزد میکند. چنانچه در چشمهای «پات» سگ گمشده داستان که در جستجوی صاحبش است، روحی انسانی میبیند. در بخشی از داستان آمده:
ولی چیزی که بیشتر پات را شکنجه میداد احتیاج او به نوازش بود. او مثل بچهای بود که همهاش توسری خورده و فحش شنیده، اما احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده. مخصوصاً با این زندگی جدید پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشمهای او این نوازش را گدایی میکردند و حاضر بود جان خود را بدهد درصورتی که یک نفر به او اظهار محبت بکند و با دست روی سرش بکشد.
۶.حاجی آقا
داستان بلند حاجی آقا، دومین اثر بلند و مشهور هدایت پس از بوف کور، طنزی انتقادی اجتماعی است که در ۱۳۲۴ در مجله سخن و با امضای هادی صداقت، منتشر شد. این داستان که از محبوبترین آثار هدایت به شمار میرود تا کنون به چند زبان زنده دنیا ترجمه شده است. هدایت در این اثر با بیان تحولات اجتماعی، بر نظام سرمایه داری طعنه میزند. در معرفی حاجی میخوانیم:
برای روز مبادا، حاجی به مذهب هم معتقد بود. اگر چه که خودش هم میگفت: کی از آن دنیا برگشته؟ اگر راست باشد! و مثل عقاید سیاسی اش به آن دنیا هم اعتقاد محکمی نداشت. مگر با پول نمیشد حج و نماز و روزه را خرید؟ پس هر کس پول داشت، دو دنیا را داشت! اما مذهب را برای دیگران لازم میدانست و در جامعه تقیه میکرد و به ظواهر میپرداخت. به همین علت در ماه محرم توی تکیهها و حسینیهها و مجالس روضه خوانی در صدر مجلس جا میگرفت. نذر کیومرث را هم سقایی کرده بود که خرج زیادی نداشته باشد و در دهه عاشورا، او را با لباس سیاه (که برایش کوتاه شده بود) و کشکول و پیشبند سفید توی جماعت میفرستاد که به رایگان آب به لبهای تشنه بدهد. هر وقت هم گذرش به مسجد میافتاد دست وضویی میگرفت و یک نماز محض رضای خدا میگذاشت.
داش آکل داستانی دیگر از مجموعه «سه قطره خون»، قصهی عشق و عیاری در شهر عشاق پارسی است. نمایش قهرمان اصیل ایرانی در بطن جامعهای که ضد قهرمانش، تنها با کم رنگ شدن اوست که جان میگیرد. اکسیر عشق دست نیافتنی مرجان، سنگ وجود لوطی را هم، نرم و شکننده میکند. داش آکلی که نویسنده در موردش چنین میگوید:
داش آکل را همه اهل شیراز دوست داشتند. چه او در همان حال که محله سر دزک را قرق میکرد، کاری به کار زنها و بچهها نداشت، بلکه برعکس با مردم به مهربانی رفتار میکرد و اگر اجلبرگشتهای با زنی شوخی میکرد یا به کسی زور میگفت، دیگر جان سلامت از دست داش آکل بهدر نمیبرد. اغلب دیده میشد که داش آکل از مردم دستگیری میکرد، بخشش مینمود و اگر دنگش میگرفت بار مردم را به خانهشان میرسانید.
۸.عروسک پشت پرده
عروسک پشت پرده عنوان داستان کوتاهی است که به همراه شش داستان دیگر در مجموعه «سایه روشن» در ۱۳۱۲ به چاپ رسیده است. داستان جوان محصلی آرام و تنها و خجالتی در پاریس که به قول هدایت یک فرد کاملا چاپی است و تنها برای درس خواندن به دنیا آمده، تا زمانیکه عاشق مجسمهی یک زن میشود. هدایت با به تصویر کشیدن پشت پرده این تفکر و به نوعی ناخودآگاه مهرداد، توهمات انسان از عشقی آرمانی را به چالش میکشد. در نگاه مهرداد به این عشق بی جان میخوانیم:
این مجسمه نبود، یک زن، نه بهتر از زن، یک فرشته بود که به او لبخند میزد. این دختر با او حرف نمیزد، مجبور نبود با او به حیله و دروغ اظهار عشق و علاقه بکند، مجبور نبود برایش دوندگی بکند، حسادت بورزد. همیشه خاموش، همیشه به یک حالت قشنگ. نه خوراک میخاست و نه پوشاک، نه بهانه میگرفت و نه ناخوش میشد و نه خرج داشت. همیشه راضی، همیشه خندان، ولی از همهٔ اینها مهمتر این بود که حرف نمیزد، اظهار عقیده نمیکرد و ترسی نداشت که اخلاقشان با هم جور درنیاید.
۹. آینه شکسته
آینه شکسته داستان کوتاهی از مجموعهی «سه قطره خون» هدایت، قصهی رمانتیک سادهای دارد که در بطن خرافه اسیر شده است. وابستگی عاطفی یک جوان ایرانی ساکن پاریس به دختر همسایه روبرویی و نمایش خرده فرهنگهایی سنتی که در متن تجدد هم بی رنگ نمیشود. شخصیت پردازی عمیق هدایت در روایتی روان و ساده از رابطهای کوتاه مدت، یکی از نکات بارز این داستانک است. در بخشی از داستان میخوانیم:
غصه همه آنها بپای مال من نمیرسد. همان طوریکه تصمیم گرفتـه ام روز یکشنبه از پاریس خارج خواهم شد. ترن ساعت شش و سی و پنج دقیقه را میگیرم و به کاله میروم، آخـرین شهری که تو از آنجا گذشتی، آنوقت آب آبی رنگ دریا را میبینم، این آب همه بدبختی هـا را مـیشـوید؛ و هـرلحظه رنگش عوض میشود، و با زمزمههای غمناک و افسونگر خودش روی ساحل شنی میخورد، کـف میکنـد. آن کفها را شنها مزمزه میکنند و فرو میدهند، و بعد همین موجهای دریا آخرین افکار مرا با خـودش خواهـد بـرد.
۱۰.مُحَلِّل
نگاه انتقادی و جامعه شناسانه هدایت در ترکیب با طنازی قلمش، داستان کوتاه محلل را خلق کرد. این داستانک که عضوی از کتاب «سه قطره خون» نویسنده است، در خلال روایت ماجرای یک مرد و محلّلش، چند بُعد از زندگی اجتماعی روزگار خویش را به بوته نقد میکشد. محلّل (حلال کننده) در فقه شخصی است که با ازدواج موقت، موانع بازگشت به همسر سه طلاقه را برمی دارد. در بخشی از این داستان هدایت زیرکانه اشارهای به مدارا با حیوانات هم دارد:
همین پریروز که عید قربان بود رفتم خانه یکی از اعیان که پیشتر معلم سرخانه بودم. بمن گفتند که بروم دعا برای گوسفند بخوانم، قصاب بی مروت حیوان زبان بسته را بلند کرد بزمین کوبید. داشت کاردش را تیز میکرد، حیوان تقلا کرد، از زیر پایش بلند شد. نمیدانم چه روی زمین بود، دیدم چشمش ترکیده ازش خون میریخت. دلم مالش رفت، ببهانه سردرد برگشتم، همه شب هی کله خون آلود گوسفند جلو چشمم میآمد. آنوقت از دهنم در رفت کفر گفتم، کفر خیال کردم … نه زبانم لال، در خوبی خدا که شکی نیست، اما این جانوران زبان بسته، گناه دارد. خدایا، پروردگارا، تو خودت بهتر میدانی، هر چه باشد انسان محل نسیان است.
سخن آخر
تاثیر صادق هدایت بر ساختار ادبیات مدرن فارسی بر هیچ کس پوشیده نیست، تا جاییکه او را یکی از پدران داستان نویسی نوین ایران معرفی میکنند. او را همچنین یکی از استادان طنز قرن بیستم مینامند. اما طنز هدایت، طنزی خشمگین و تلخ و گزنده است که در انتقاد به اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، به نوعی در همهی آثارش به چشم میخورد. از دیگر آثار مهم و مشهور هدایت، داستان بلند «علویه خانم» دو نمایشنامهی «پروین دختر ساسان» و «مازیار» داستانهای کوتاه «اسیر فرانسوی» «مادلن» «چنگال» «مردی که نفسش را کشت» و «تاریک خانه» را میتوان نام برد. اگر به خوانش داستانهای کوتاه علاقه مندید، مطلب پانزده داستان کوتاه جالب و خواندنی هم میتواند نظر شما جلب کند؛ و در پایان چشم انتظار نقطه نظرات شما پیرامون آثار برجستهی خالق بوف کور هستیم.