تفاوت کمونیسم و مارکسیسم چیست و ریشه آن‌ها از کجاست؟

مکتب مارکسیسم و مکتب کمونیسم دو مکتب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند که باوجود ریشه و اصول مشابه‌شان تفاوت‌هایی نیز دارند. تفاوت کمونیسم و مارکسیسم را می‌توان در رویکرد جدیدی جستجو کرد که به‌وسیله‌ی کارل مارکس در ادامه‌ی نگرش‌های کمونیستی به وجود آمد.

تفاوت کمونیسم و مارکسیسم

کمونیسم و مارکسیسم چه تفاوت‌هایی دارند؟ کمونیسم و مارکسیسم برخلاف شباهت‌هایی که در ریشه و اصول خود دارند، واجد تفاوت‌هایی نیز هستند. نگرش‌های شبه‌کمونیستی را می‌توان از قرون گذشته و حتی در تفکرات فیلسوفان کلاسیکی همانند افلاطون (۴۲۷-۳۴۷ ق. م) پیگیری کرد. برخلاف آن، اصطلاح مارکسیسم که مستقیما از نام کارل مارکس فیلسوف قرن ۱۹ اخذ شده است، عمر کمتری داشته و در واقع نوعی کمونیسم جدید براساس نظریات مارکس و انگلس و مانیفست آن‌ها در سال ۱۸۴۸ است. این نوشته به‌دنبال آن است که با مروری بر تاریخچه و نظریات این دو مکتب به بررسی تفاوت‌های آن‌ها بپردازد.

 

ریشه‌شناسی و معنای کمونیسم و مارکسیسم

ریشه‌شناسی این دو کلمه به شرح زیر است:

کمونیسم

اصطلاح کمونیسم که از واژه لاتینی (Communis) به معنی مشترک گرفته شده است که اشاره به جامعه‌ای بی‌طبقه با نفی مالکیت خصوصی اقلیت بر ابزار تولید دارد. این اشتراک علاوه‌بر مالکیت همگانی مردم، به امور مشترک دیگری نیز از جمله برابری اجتماعی توجه می‌کند.

مارکسیسم

اصطلاح مارکسیسم از نام کارل هاینریش مارکس، فیلسوف و جامعه شناس آلمانی گرفته شده است. این مکتب که با انتشار مانیفست “کمونیست” از مارکس و انگلس آغاز شده و ریشه در عناصر فلسفه سیاسی هگل (فیلسوف آلمانی قرن ۱۸) دارد و به عنوان کمونیسمی جدید و اصطلاحا “کمونیسم کارگری” شناخته می‌شود.

بیشتر بخوانید: همه چیز درباره مکتب رئالیسم (واقع گرایی)

 

معرفی مختصر اندیشه کمونیسم

کمونیسم شامل انواع مکاتب فکری از جمله مارکسیسم، ترتئوئیسم، مائوئیسم، کمونیسم‌های غیرکارگری، کمونیسم آنارشیستی و گفتمان‌های انتقادی دیگری بوده که در برابر نظام‌های اقتصادی سرمایه‌داری قد علم کرده‌است.

در الگوی نظام‌های سرمایه‌داری، مردم جامعه به دو دسته‌ی بورژوا (سرمایه‌دار) و پرولتاریا (فقیر) تقسیم می‌شوند که با مالکیت اقلیت سرمایه‌دار بر ابزار تولید و استثمار طبقه فقیر یا کارگر همراه است.

مکتب کمونیسم که در واقع می‌توان آن را شاخه‌ای از نگرش کلی‌تر سوسیالیسم (اصالت جامعه) دانست، هدف اصلی خود را نفی مالکیت خصوصی ابزار تولید دانسته و قائل به مالکیت اشتراکی و همگانی ذیل قدرت طبقه کارگر یا همان پرولتاریا است.

این تفکر همچنین به‌برابری اجتماعی مردم جامعه اعتقاد داشته و با حمایت دولتی از “اقلیت” مخالفت می‌کند. اگرچه مخالفان کمونیسم این مکتب را یک ایدئولوژی می‌دانند، مدافعان این مکتب، اما آن را تنها نظام سیاسی بدون ایدئولوژی دانسته و آن را نتیجه ماتریالیسمی تاریخی می‌دانند. همچنین براساس این دیدگاه راه رهایی از جامعه سرمایه‌داری تنها با انقلاب کارگری ممکن است.

شاخه‌های عملی شده کمونیسم

  • از شاخه‌های کمونیسم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
  • کمونیسم اسلامی (مجاهدین خلق)
  • کمونیسم مسیحی (فیدل کاسترو در کوبا)
  • کمونیسم عربی (صدام حسین)

احزاب کمونیستی در برخی از کشور‌ها مثل شوروی و چین مدتی بر مسند قدرت نشسته‌اند، اما هیچ‌کدام از آن‌ها در تشکیل یک حکومت کامل، موفق نبوده‌اند.

 

معرفی مختصر اندیشه مارکسیسم

همانطور که اشاره شد، مارکسیسم (Marxism) مکتبی سیاسی و اجتماعی است که تحت تاثیر “کارل مارکس” و با رویکردی چپ از اندیشه‌های سیاسی “هگل” به وجود آمد. “انگلس” نیز در رشد و چارچوب‌مند شدن این تفکر از تاثیرگذارترین افراد است.

هدفی که مشخصا در دل این اندیشه مشاهده می‌شود، واژگونی نظام سرمایه‌داری از طریق انقلاب کارگران، لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، ایجاد جامعه‌ای بی‌طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه پایان ازخودبیگانگی انسان است. همانطور که اشاره شد اگرچه شاخه‌های دیگری از کمونیسم نیز به غیر از مارکسیسم وجود دارد، غالبا از مارکس به عنوان پدرکمونیسم یاد می‌کنند.

 

تصویر کارل مارکس

 

 

بیشتر بخوانید: مکتب اگزیستانسیالیسم؛ مفاهیم، انواع و نظریه پردازان

 

قسمتی از نظریات کارل مارکس

ادعای اصلی مارکسیسم که در مانیفست کمونیست مارکس و انگلس آمده را می‌توان این دانست که تاریخ تماما صحنه مبارزات طبقاتی دو قشر بورژوا و پرولتاریا بوده‌است. از نظر مارکس دوره‏‌های تاریخی عبارتند از:

  • کمون اولیه: در این جامعه بدون طبقه، هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است.
  • برده‏‌داری
  • فئودالیته
  • بورژوازی و سرمایه‏‌داری
  • سوسیالیسم
  • کمون ثانویه

مارکس که دولت‌ها را در جامعه سرمایه‌داری حافظ و مدافع حقوق اقلیت سرمایه‌دار و استثمار طبقه کارگر می‌داند، تنها راه رهایی از این فشار را انقلاب کارگران بر می‌شمارد.

 

مارکس و هگل 

مارکس مطابق نظر هگل، آزادی را فراتر از حذف محدودیت‌ها به‌شمار آورده و عملی با محتوای اخلاقی می‌داند. کمونیسم به مردم اجازه می‌دهد که هر کاری را که دوست دارند انجام دهند، اما در عین حال مردم را در شرایطی قرار می‌دهد که نیاز به به‌خدمت گرفتن هم‌نوعشان را احساس نمی‌کنند؛ در حالی که هگل اعتقاد دارد که با پرده برداشتن از این نوع زندگی اخلاقی به حیطه افکار انسان‌ها می‌رسیم، مارکس کمونیسم را نشأت گرفته از مادیات و به خصوص رشد ابزار‌های تولید می‌داند.

 

تصویر فردریش لنگلس

 

تفاوت‌های مکتب کمونیسم و مارکسیسم

همانطور که اشاره شد کمونیسم معنایی وسیع‌تر از مارکسیسم دارد. اندیشه‌های کمونیستی را می‌توان از قرون گذشته تا به امروز در طرح‌های نظری برای جامعه آرمانی (مدینه فاضله) مانند جمهوی افلاطون، آرمانشهر تامس مور، جامعه پیشنهادی فوریه و همچنین رابرت آون جست‌وجو کرد. در واقع می‌توان مارکسیسم را یکی از شاخه‌های کمونیسم یا کمونیسم جدید و علمی دانست.

خود مارکس کمونیسم خود را کمونیسم کارگری و متمایز از کمونیسم‌های قبل از خود می‌داند. اولین شاخصه کمونیسم کارگری یا مارکسیسم آن است که مارکس ادعا دارد برخلاف کمونیسم‌های قبلی یک تئوری علمی نهایی است. به معنای دیگر هرکدام از شاخه‌های قبلی تنها بخشی از این آرمان‌ها را مورد توجه قرار داده و تمامیت مورد نظر مارکس را به‌دنبال نداشته‌اند.

خدا در اعتقاد کمونیسم

مفهوم دین و خدا در نظر نگرش‌های شبه کمونیستی شکل‌های متفاوتی دارد. در مکاتب متعلق به قرون گذشته می‌توان اشکالی از این تصور را دید، اما اگر کمونیسم را در معنای مارکسیستی آن تفسیر کنیم مسئله متفاوت است. مارکس همانطور که مالکیت انسان را موجب تعلق انسان به غیر خود دانسته و آن را از خودبیگانگی اقتصادی برمی‌شمارد، مذهب و دین را موجب ازخودبیگانگی می‌داند. مارکس که تحت تاثیر نظرات “فوئرباخ” (پدر ماتریالیسم) خود را ماتریالیسم یا مادی‌انگار می‌داند، قائل به وجود خدا، روح و هرگونه موجود غیر مادی نیست و جهان را سراسر ماده می‌پندارد. البته او این اعتقاد را به جهت ضرورت نفی از خودبیگانگی، تحت عنوان اومانیسم (انسان گرایی) در فلسفه خود تبیین می‌کند.

 

داس و چکش در گوشه تصویر نماد جوامع کمونیستی است.

 

 

مروری مختصر بر سوسیالیسم

مکتب سوسیالیسم (Socialism) که آن را اصالت جامعه یا جامعه‌باوری می‌نامند، به هرگونه نظامی سیاسی یا اجتماعی گفته می‌شود که در آن “مالکیت خصوصی ابزار تولید” نفی شود یا مالکیتی اجتماعی/دولتی داشته باشد. این مکتب که نامش را از واژه فرانسوی social گرفته، به دنبال نوعی مساوات اجتماعی است. فرهنگ انگلیسی آکسفورد، سوسیالیسم را این گونه تعریف کرده است: “نظریه یا سیاستی که مالکیت یا نظرات کل اجتماع _ بر ابزار تولید سرمایه، زمین، دارایی و … ـ و اداره آن‌ها در جهت تأمین منافع همگانی را هدف خود قرار می‌دهد، یا از آن حمایت می‌کند. “

به‌معنای دیگر چه این مالکیت به نحو مستقیم به دست گروه‌های کارگری و چه به نحو غیرمستقیم اداره آن به دست دولت باشد، باید به‌دنبال حمایت از همه مردم اجتماع بوده و نفع همگانی را بیشینه کند.

این نگرش اساسا به دنبال برابری بیشتر انسان‌ها و ترفیع نقش قشر پرولتاریا در حکومت است و حقوق اجتماعی است. ریشه این تئوری که در مقابل کاپیتالیسم (سرمایه‌داری) به‌وجود آمده است را اگرچه می‌توان به صورت عمومی و گسترده، اول‌بار با ظهور رنسانس مشاهده کرد، باید در نظریات افلاطون و نظام اشتراکی او و از طرف دیگر در برخی آموزه‌های انجیل پیگیری کرد. طبق اعتقاد افلاطون، ثروت افراد متعلق به عموم است و باید به مصرف عمومی برسد و مشاغل افراد را دولت باید تعیین کند.

اصول کلی سوسیالیسم

از اصول کلی سوسیالیسم می‌توان به چند مورد اشاره کرد:

۱- اصالت جامعه
۲- برابری
۳- نفی مالکیت خصوصی
۴- فراملیتی برودن (جهانی بودن)
۵- اقتصاد دولتی مبتنی بر نفع همگانی

 

ریشه کمونیسم در دل سوسیالیسم

گستردگی سوسیالیسم به‌حدی است که می‌توان بسیاری از مکاتب سیاسی و اجتماعی متفاوت را به نحوی به آن منتسب کرد. چنانکه اشاره کردیم کمونیسم نیز به‌نحوی از شاخه‌های این مکتب فکری به حساب می‌آید که در اصول و ارزش‌ها تفاوت چندانی ندارد. همانطورکه اشاره شد براساس نظر لنین و مارکس، کمونیسم نوع پیشرفته و افراطی‌تری از این نگرش بوده که مطلقا هرگونه طبقه و مالکیتی را منکر است و در برخی تفاسیر اساسا خود دولت را هم به چالش می‌کشد. مجموعه حرکت‌های مرتبط با افکار اقتصادی که از آغاز دهه ۱۷۹۰ تا دهه‌های اول ۱۸۰۰ میلادی علیه اندیشه اقتصادی کلاسیک شکل گرفت، چارچوب اولیه مکتب سوسیالیسم و بعد از آن، مارکسیسم را تشکیل می‌دهد.

 

سخن آخر

کمونیسم و مارکسیسم مکاتبی فکری/ اجتماعی/ سیاسی هستند که امروزه هردو را با کارل مارکس و اندیشه‌های او می‌شناسند. از ارزش‌های این مکاتب می‌توان به اهمیت مالکیت همگانی و برابری اجتماعی و نفی طبقه‌ای بودن جامعه اشاره کرد. اگرچه این دو هر یک اصول بنیادین و ریشه‌ای مشابهی دارند، تفاوت‌هایی در موضوعات و دامنه گستردگی آن‌ها وجود دارد.

تفکرات شبه کمونیستی و اساسا سوسیالیستی از قرون ابتدایی تاریخ بشر تا به امروز وجود داشته و در قالب‌های مختلفی در برابر اندیشه‌های سرمایه‌محور ایستاده است. مارکسیسم، اما که نام خود را از کارل مارکس گرفته‌است مجموعه‌های اندیشه‌ی او، انگلس و مفسرانشان است که در صورتی علمی و به عنوان کمونیسم کارگری شناخته می‌شود. مارکس در جایگاه نظریه‌پرداز برجسته مکتب مارکسیسم، بسیار تحت تاثیر هگل – فیلسوف آلمانی- بوده‌، برای آشنایی بهتر با اندیشه‌های هگل، پیشنهاد می‌کنیم بیوگرافی ویلهم هگل فیلسوف آلمانی را نیز مطالعه کنید. شما نیز می‌توانید نظرات خود را در مورد این مکاتب با ما در قسمت “نظرات و پرسش‌ها” به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • سلام منکه نفهمیدم تفاوت کمونیسم و مارکسیسم چیه.کاش بیشتر مطلبو باز میکردین

    • علیرضا

      موافقم. متاسفانه من در سایت های دیگر هم جستجو کردم (حتی از Chat GPT پرسیدم) اما تفاوتی ندیدم فقط میگن اون تئوریه و این عملی اما توضیح خاصی نیست. فکر میکنم کسی نمیتونه پاسخ درستی بده. کاش مارکس زنده بود از خودش میپرسیدیم.

    • علیرضا تبار

      سوسیالیسم ازتکامل وتجمیع. مکاتب کمونیسم و مارکسیسم بهره جسته وشکل کاملتری به خود دداده واز ابعادی در زندگی امروزی موجه جلوه میکند ولی مطمئنأ برای جوامع دینی ناقص و مترودند چون درمبانی درتضادند

نظر خود را بنویسید