معرفی کتاب در باب حکمت زندگی اثر آرتور شوپنهاور

کتاب در باب حکمت زندگی نوشته آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی است. این کتاب با اینکه فلسفی است، بسیار کاربردی بوده و مخاطب را برای رسیدن به زندگی سعادتمند راهنمایی می‌کند.

کتاب در باب حکمت زندگی

به نظرتان کتابی درباره زندگی نوشته فیلسوفی بدبین و منفی‌گرا چگونه محتوایی دارد؟ «آرتور شوپنهاور» جهانی را که در آن زندگی می‌کرد، بدترین جهان ممکن می‌دانست و سیاه بودن فلسفه شوپنهاور زبانزد عام و خاص است. با این وجود او هرگز یک فیلسوف ناامید نبود و در برابر مشکلات مقاومت را بهترین راه می‌دانست. «در باب حکمت زندگی» از معروف‌ترین آثار اوست که مخاطب را از یأس فلسفی و ناامیدی خارج می‌کند، او را از سردرگمی نجات می‌دهد و کمک می‌کند به زندگی سعادتمند دست بیابد. ادامه مطلب را بخوانید تا با کتاب در باب حکمت زندگی و جزئیات آن بیشتر آشنا شوید.

 

عکس روی جلد کتاب در باب حکمت زندگی نوشته آرتور شوپنهاور فارسی آلمانی انگلیسی

 

 

عکس کتاب در باب حکمت زندگی نوشته آرتور شوپنهاور

 

بررسی فنی کتاب در باب حکمت زندگی

آرتور شوپنهاور در سال ۱۸۵۱ یعنی ۹ سال قبل از مرگش، مجموعه‌ای از دیگاه‌های فلسفی خود و حاصل پژوهش‌هایش را در کتابی به نام «ملحقات و متممات» منتشر کرد. این کتاب شامل شش مقاله و رساله می‌شود که افکار نویسنده را پیرامون مسائل مختلف بطور روش‌مند منظم ساخته است.

وجه مشترک مقالات اینست که برای توضیح و تبیین کتاب اصلی شوپنهاور «جهان چونان اراده و تصور» نوشته شده‌اند. آخرین فصل از کتاب ملحقات و متممات، سخنان گزین در باب حکمت زندگی (به آلمانی Aphorismen Zur Lebensweisheit) نام دارد. این فصل نقص‌های مشهود در زندگی انسان را بیان می‌کند و نیز اشتباهاتی که تبدیل به رفتارهای اجتماعی متداول شده‌اند.

لحن کتاب مثل بقیه آثار شوپنهاور روان و ساده است، در عین حال محتوای غنی فلسفی دارد، به‌گونه‌ای که حجم انبوه از اطلاعات را در صفحاتی به‌نسبت کم ارائه می‌دهد.

در باب حکمت زندگی نخستین‌بار در تیرماه سال ۱۳۸۸ به همت انتشارات نیلوفر، با ترجمه‌ محمد مبشری و در ۲۸۰ صفحه به بازار کتاب ایران آمد. ترجمه فارسی این کتاب خوش‌خوان و همه‌فهم بوده و در شش فصل «تقسیم‌بندی موضوع/ درباره آنچه هستیم/ درباره آنچه داریم/ درباره آنچه می‌نماییم/ اندرزها و اصول راهنمای عمل/ درباره تفاوت‌های سنین گوناگون» تدوین شده است.

فصل اول کتاب (صص ۱۹-۳۰) موضوع بحث را به سه مشخصه اساسی تقسیم‌بندی می‌کند. فصل‌های دوم (صص ۳۱-۶۲)، سوم (صص ۶۳-۷۲) و چهارم (صص ۷۳-۱۴۴)، به ترتیب هرکدام یکی از آن سه مشخصه را تبیین می‌نمایند. فصل اندرز‌ها و اصول راهنمای عمل (صص ۱۴۵-۲۴۶) شامل توضیحات اضافی و روشن شدن ابهامات بوده و فصل آخر (صص ۲۴۷-۲۷۵) باقیمانده حرف‌های شوپنهاور درباره سعادتمندی در زندگی با توجه به موقعیت سنی هستند. صفحات آخر کتاب به فهرست نام‌ها اختصاص دارد.

کتاب در باب حکمت زندگی ترجمه مبشری در تابستان ۱۳۹۸ به چاپ یازدهم رسید و با قیمت پشت جلد ۲۸,۰۰۰ تومان عرضه شد.

 

عکس روی جلد و پشت جلد کتاب در باب حکمت زندگی انتشارات نیلوفر

 

بررسی محتوای کتاب در باب حکمت زندگی

شوپنهاور در آغاز کتاب می‌نویسد آنچه سرنوشت انسان را رقم می‌زند، از سه مشخصه اساسی «آنچه هستیم»، «آنچه داریم» و «آنچه می‌نماییم» ناشی می‌شود و البته تمام سعادت انسان در «آنچه هستیم» قرار دارد. به این معنا که چه در شرایط خوب و چه در سختی‌های زندگی، اینکه با چه چیزی روبرو می‌شویم یا بر ما چه می‌گذرد، مهم نیست بلکه مهم این است که رویدادها را چگونه احساس می‌کنیم. برای مثال وقتی با یک رویداد روبرو می‌شویم، اگر مستقل از ما باشد آن را به‌آسانی تحمل می‌کنیم اما اگر خودمان سبب آن بوده‌باشیم تحمل آن دشوار است و این مسئله نشان می‌دهد که سرنوشت ممکن است تغییر کند اما تغییر شخصیت ممکن نیست.

شوپنهاور عقیده دارد انسان باید شخصیتش را بر پایه خودش بسازد و درون خود را غنی کند. انسانی که از لحاظ درونی غنی باشد، دیگران را تهی می‌یابد و چیزهایی که افراد عادی را ارضا می‌کند برای او سطحی و پوچ است. انتخاب چنین فردی تنهایی و دوری از جمع است، چراکه اگر انسان از نظر ذهنی غنی باشد و آرامش و فراغت داشته باشد؛ زندگی آرام، باقناعت و بدون درگیری خواهد داشت.

شوپنهاور در فصل «درباره آنچه داریم» بر فلسفه اپیکور تکیه کرده و نیازهای انسان را تقسیم‌بندی ‎می‌کند. او می‌گوید انسانِ نیازمند، به جمع‌آوری ثروت می‌اندیشد چون فکر می‌کند نیازهایش با ثروت بر طرف می‌شود. در صورتی‌که برای زندگی سعادتمند باید به داشته‌‌هایش به چشم حفاظ در برابر بلایای طبیعی و نه بعنوان وسیله مهیا ساختن لذات نگاه کند.

موضوع فصل «درباره آنچه می‌نماییم» جایگاه انسان در نظر دیگران و دیدگاه افراد دیگر درباره شخص است. به باور شوپنهاور، آنچه هستیم بیشتر از آنچه می‌نماییم موجب سعادتمان می‌شود اما ضعف خاصی در سرشت انسان وجود دارد که باعث می‌شود همه ما بدون استثنا برای نظر دیگران در مورد خود، اهمیت بیش از اندازه قائل باشیم؛ در‌حالی‌که تصور آنها در سعادتمند بودن ما اثری ندارد.

نویسنده فصل «اندرزها و اصول راهنمای عمل» را به چهار بخش «اندرزهای عمومی»، «اندرزهایی در خصوص رابطه ما با خویش»، «رابطه ما با دیگران» و «رابطه ما با زندگی و سرنوشت» تقسیم می‌کند و در هر کدام به ابراز نظریات فلسفی‌اش می‌پردازد.

شوپنهاور در فصل انتهایی «درباره تفاوت‌های سنین گوناگون» می‌نویسد تفاوت اساسی میان جوانی و پیری این است که در جوانی زندگی را و در پیری مرگ را پیش رو داریم. سپس می‌پرسد که کدام یک دشوارتر است و آیا بهتر نیست که آدمی زندگی را پشت سر گذاشته باشد تا اینکه در پیش رو داشته باشد؟ اگر در زمان خود به زندگی فکر کرده باشیم مزیت مرگ و زندگی برایمان به یک اندازه خواهد شد.

شاید دوست داشته باشید: واقعیت زندگی چیست؟

 

 

عکس آرتور شوپنهاور در کودکی جوانی و پیری

 

درباره نویسنده کتاب

آرتور شوپنهاور ۲۲ فوریه ۱۷۸۸ در شهر دانزیگ پادشاهی پروس، گدانسک لهستان امروزی، از پدری بازرگان و مادری نویسنده به‌دنیا آمد. شوپنهاور را در ۹ سالگی به دوستی در فرانسه سپردند تا زبان فرانسه را آموزش ببیند. سپس در سال ۱۸۰۳ والدینش او را به انگلستان بردند و سه ماه در مدرسه‌ای شبانه‌روزی ثبت‌نام کردند تا زبان انگلیسی را فرا بگیرد. آرتور ۱۷ سال داشت که پدرش خودکشی کرد. رابطه‌اش با مادرش تقریباً همیشه تیره و تار بود.

در سال ۱۸۰۹ درحالی‌که قبلاً تحصیل در رشته پزشکی و رشته علوم طبیعی را ناتمام رها کرده بود، به فلسفه علاقه‌مند شد. در سال ۱۸۱۳ نوشتن رساله‌ دکتری‌اش با موضوع «ریشه‌های چهارگانه‌ اصل سبب کافی» را آغاز کرد و در سال ۱۸۱۹ آن را به پایان برد. در سال ۱۸۲۲ بعنوان استاد فلسفه در دانشگاه برلین استخدام شد. چون از هگل متنفر بود، ساعات تدریسش را با ساعات کلاس درس هگل در یک زمان قرار داد. دانشجویان از کلاس‌های درس شوپنهاور استقبال نکردند. پس از دو ترم کار تدریس در دانشگاه را رها کرد و دلیل موفق نبودنش را هگل اعلام کرد.

شوپنهاور که ارث و میراث زیادی برایش باقی مانده بود، بدون نیاز به شغل آکادمیک در رفاه کامل به مطالعه و نگارش کتب فلسفی پرداخت. در دنیای فلسفه تنها برای کانت احترام قائل بود و پس از آشنا شدن با عقاید بودا به دین بودایی متمایل شده بود. در اتاق کارش دو مجسمه‌ برنزی یکی از کانت و دیگری از بودا وجود داشت. این فیلسوف سال‌ها در برلین زندگی می‌کرد تا اینکه در سال ۱۸۳۱ وبا در این شهر فراگیر شد. او از ترس به‌خطر افتادن سلامتی‌اش به فرانکفورت رفت و تا پایان عمر در همان شهر زندگی کرد.

سبک زندگی آرتور شوپنهاور با بسیاری از فیلسوفان آلمان متفاوت بود. شوپنهاور به کسی اعتماد نمی‌کرد و در اتاق خوابش سلاحی پنهان کرده بود. او ازدواج را مسئولیتی احمقانه می‌دانست و هرگز ازدواج نکرد. به آرایشگاه نمی‌رفت، چون می‌ترسید که آرایشگر گلویش را با تیغ ریش‌تراشی ببرد. شوپنهاور همیشه با ناشران آثارش دعوا داشت و آنان را متهم می‌کرد که در نشر آثار او کوشش کافی را انجام نمی‌دهند. از فیلسوفان آلمان و بخصوص هگل و فیشته متنفر بود و هروقت می‌توانست به آنها بد و بیراه می‌گفت. دوستان کمی داشت و در سال‌های پایانی زندگی، سرگرم شدن با سگش را به معاشرت با انسان‌ها ترجیح می‌داد.

روز ۲۱ سپتامبر ۱۸۶۰ بطور ناگهانی موقع خوردن صبحانه از دنیا رفت درحالی‌که از نظر ظاهری سالم به نظر می‌رسید.

مهم‌ترین آثار شوپنهاور کتاب‌های «درباره‌ ریشه‌های چهارگانه‌ اصل سبب کافی» (۱۸۱۳)، «درباره‌ دیدن و رنگ‌ها» (۱۸۱۶)، «جهان چونان اراده و تصور» (جلد اول ۱۸۱۹) و (جلد دوم ۱۸۴۷)، «درباره‌ اراده در طبیعت» (۱۸۳۶) و «دو مسئله‌ اساسی فلسفه‌ اخلاق» (۱۸۴۱) هستند.

فلسفه شوپنهاور فلسفه ممتاز هنر و فلسفه ترجیح داده شده هنرمندان تلقی می‌شود. این فلسفه بر اندیشمندان بسیاری تأثیر گذاشت و در افکار و عقاید آنها نفوذ کرد. لئو تولستوی نویسنده جنگ و صلح عقیده داشت:«شوپنهاور نابغه‌ترین انسان‌هاست»(سال ۱۸۶۹ در نامه به آفاناسی فل). از افرادی که تحت تأثیر شوپنهاور قرار گرفتند می‌توان به آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، کارل گوستاو یونگ، خورخه لوئیس بورخس، ساموئل بکت، موریس مترلینک، فردریش نیچه، کارل پوپر، مارسل پروست، ژان پل سارتر، لئو تولستوی، ریشارد واگنر، لودویگ ویتگنشتاین، دیوید هربرت لارنس، توماس مان، توماس هاردی، هرمان هسه، اروین شرودینگر، ایوان تورگنیف و لئون تروتسکی اشاره کرد.

 

شاید دوست داشته باشید: تفاوت علم و فلسفه چیست؟ ۹ تفاوت اساسی در مفهوم و تعریف

 

عکس نوشته کتاب در باب حکمت زندگی نوشته آرتور شوپنهاور

 

برش‌های خواندنی از متن کتاب

غرور دائماً مورد سرزنش و تقبیح قرار می‌گیرد اما گمان می‌کنم این کار را کسانی می‌کنند که خود دلیلی برای مغرور بودن ندارند. اگر بی‌شرمی و حماقت اکثر انسان‌ها را در نظر بگیریم، به این نتیجه می‌رسیم که کسی که دارای هرگونه برتری است، باید تفاوت خود و دیگران را مدنظر داشته باشد تا دیگران آن را به کلی فراموش نکنند. زیرا اگر چنین کسی از روی پاکی و خوش قلبی، امتیازات خود را نادیده بگیرد و با آنان طوری بیامیزد که گویی در ردیف آنهاست، باور می‌کنند و با او مانند هم‌سنخ خویش رفتار می‌کنند.

 
★★★★★★
 

می‌بینم که بسیاری از مردم، سخت‌کوش چون مورچگان، از صبح تا شب در پی افزودن ثروت خویش‌اند. این‌ها چیزی فراتر از افق تنگی که ابزار رسیدن به این هدف را در بر می‌گیرد، نمی‌شناسند.
ذهنشان خالی است و در نتیجه پذیرای هیچ چیز دیگری نیست. این‌‌ها به عالی‌ترین لذت‌ها که لذت‌های ذهنی است دسترسی ندارند و بیهوده می‌کوشند تا لذت‌های فرّارِ حسی را که مستلزم وقت کم، اما پول زیاد است و آن را گاهی بر خود روا می‌دارند، جانشین آن لذت‌‌های دیگر کنند و سرانجام، اگر بخت یاری آنان را کند، حاصل زندگی‌شان این خواهد بود، که تَل بزرگی از پول را، یا برای افزودن، یا برای به باد دادن، به وارثین خود واگذارند. بنابراین، چنین زندگانی‌ای که با قیافه‌ای جدی و حالتی حاکی از اهمیت سپری شده باشد به همان اندازه ابلهانه است که زندگانی کسانی که نمادش کلاه زنگوله‌دار است [دلقکان].

 
★★★★★★
 

طالع‌بینی نمونه‌ای است عالی برای توهم‌گرایی اسفبار انسان‌ها، که همه‌چیز را فقط در ارتباط با خود می‌بینند و از هر مطلبی باز مستقیماً به خود باز می‌گردند. هدف طالع‌بینی این است که حرکت اجرام بزرگ آسمانی را به فردیت حقیر انسان مربوط کند و ستارگان دنباله‌دار را به کلنجارها و رذالت‌های روی زمین نسبت دهد.

 
★★★★★★
 

اگر انسان جوان زودتر از موقع، امور دنیوی را درک کند، در این امور اهلیت داشته و آماده وارد شدن به روابط دنیوی باشد، هم از لحاظ اخلاقی، هم از حیث فکری، نشانه بدی است، زیرا از فرومایگی حکایت می‌کند. برعکس، رفتار غریبه، ناپخته و اشتباه، نشانگر ذاتی شریف است.

 
★★★★★★

تا زمانی که فرجام واقعه‌ای خطرناک نامعلوم است، تا وقتی که هنوز این امکان هست که ورق برگردد که عاقبت کار نیکو شود، نباید به نومیدی اندیشید، بلکه فقط به مقاومت، چنانکه وقتی لکه‌ای آبی در آسمان ابری می‌بینیم، نباید از بهبود هوا ناامید شویم. باید چنان رفتار کرد که اگر جهان نیز بر سر ما ویران شود، ما متزلزل نخواهیم گشت.

 
★★★★★★
 

می‌توان زندگی را با قطعه‌ای پارچه گلدوزی شده مقایسه کرد که هرکس در نیمه اول عمر خود روی آن را می‌بیند، اما در نیمه دوم پشت آن را. آنچه در نیمه دوم می‌بیند آنقدرها زیبا نیست، اما بیشتر آموزنده است، زیرا او را قادر می‌سازد که ببیند چگونه نخ‌ها به یکدیگر متصل شده‌اند.

 

 

عکس نوشته کتاب در باب حکمت زندگی نوشته آرتور شوپنهاور

 

جملات فلسفی زیبا از کتاب در باب حکمت زندگی

حماقت بزرگی است که آدمی به منظور برنده شده در بیرون، در درون ببازد.

★★★★★★

امساک در خوردن، سلامت بدن را تضمین می‌کند و امساک در معاشرت، سلامت روان را.

★★★★★★

لابرویر می‌گوید:‌ همه مشکلات ما ناشی از این است که نمی‌توانیم تنها باشیم.

★★★★★★

زندگی آدمی مانند بازی تخته نرد است: اگر تاس چنان‌که مایلیم ننشیند، ناچاریم با عددی که برحسب تصادف آمده است چنان هنرمندانه بازی کنیم تا نتیجه بهتر شود.

★★★★★★

زندگی مانند بازی شطرنج است: ما نقشه‌ای می‌ریزیم، اما اجرای آن مشروط به حرکت‌هایی است که رقیب به دلخواه می‌کند. این رقیب در زندگی، «سرنوشت» است.

★★★★★★

معاشرت با جمع صد فرد نادان، مانند معاشرت با یک فرد عاقل نیست. 

★★★★★★

غالب مردم بالاترین ارزش را برای نظر دیگران قائل‌اند و دغدغه آن‌ها بیشتر نظر دیگران است تا آنچه در فکر خودشان می‌گذرد.‏

★★★★★★

آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد، از بیرون کمتر طلب می‌کند.

★★★★★★

انسان‌های وحشی یکدیگر را می‌خورند و انسان‌های متمدن، یکدیگر را فریب می‌دهند.

★★★★★★

هرکس که تنهایی را دوست نمی‌دارد، دوستدار آزادی هم نیست، زیرا فقط در تنهایی آزادیم.

 

بیشتر بخوانید: جملات زیبا از بزرگان؛ آموزنده ترین سخنان

 

عکس نوشته کتاب در باب حکمت زندگی نوشته آرتور شوپنهاور

 

سخن پایانی

در باب حکمت زندگی کتابی سهل ممتنع است و در عین حال که متن شفاف و منسجم دارد و به آسانی خوانده می‌شود، برای دریافت محتوای فلسفی آن نیاز است که عمیق، به دقت و چندین مرتبه مطالعه شود. این هنر شوپنهاور بوده که مسائلی پیچیده را به زبانی ساده بیان کرده است.

مطالعه کتاب در باب حکمت زندگی به همه کسانی توصیه می‌شود که به وسعت نگاهشان در این جهان و پرهیز از زندگی سطحی اهمیت می‌دهند.

دیدگاه شما چیست؟ با ما همراه باشید و از طریق ارسال نظر بنویسید کتاب در باب حکمت زندگی را خوانده‌اید یا قصد مطالعه آن را دارید؟ اگر این کتاب را خوانده‌اید، آیا هنوز شوپنهاور را بدبین می‌دانید یا آنکه واقع‌بین بودن او را قبول دارید؟ و اگر قصد مطالعه در باب حکمت زندگی را دارید، آیا این مطلب برایتان مفید بود و شما را به مطالعه تشویق و ترغیب کرد؟

چنانچه به مطالعات فلسفی و جملات قصار علاقه‌مند هستید، از مطلب جملات ناب فلسفی از بزرگان فلسفه بازدید کنید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • محمد مهدی کازرونی

    درود و عرض ادب
    سپاس از مطالب تهیه و تدوین شده. بسیار مفید و خلاصه کتاب به بهترین نحوه صورت گرفته است.
    همیشه مانا باشید

نظر خود را بنویسید