
ستاره | سرویس مذهبی – رواج باطل در جامعه در گرو این است که با لعابى از حق عرضه شود زیرا هیچگاه باطل، عریان و پیراسته از هر نوع حق، نمى تواند در جامعه اثرگذار باشد؛ امیرمؤمنان علی (ع) میفرمایند: «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ، انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ. وَلکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هـذَا ضِغْثٌ، وَمِنْ هذَا ضِغْثٌ، فَیُمْزَجَانِ! فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ، وَیَنْجُو «الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنَى»* [۲] اگر باطل با حق آمیخته نمى شد، حق بر خواهان آن پوشیده نمى گشت، و اگر حق از اشتباه با باطل جدا مى شد (و فقط حق خالص در میان بود) زبان بدگویان از آن بریده مى گردید؛ ولى قسمتی از حق و قسمتی از باطل گرفته و به هم آمیخته مى شود؛ آنگاه شیطان بر دوستان خود مسلط مى شود، و در مقابل، کسانى که لطف خدا شامل حال آنان گردیده است نجات مى یابند. دیدگاههای وهابیون درباره زیارت اهل قبور و بوسیدن ضریح معصومین ریشه در همین موضوع دارد.
وهابىگرى در لباس مبارزه با خرافات
سلام على نجدِ و مَنْ حلّ فى نجد | وان کانَ تسلیمى على البُعد لایُجْد |
درود من بر نجد و آنکه در نجد به سر مى برد | هر چند درود من از این راه دور چندان سود نمى بخشد |
ولى آنگاه که از واقعیت این خیزش که در حقیقت نوعى فتنهگرى بود آگاه گشت و این که این فتنهگر در لباس توحید در صدد تکفیر مسلمانان و غارت اموال آنهاست، قصیده اى در نقد این کردار او سرود که نخستین بیت آن، این است:
رجعتُ عن القول الذى قلتُ فى النجد | و قد صّح عنه خلافُ الذىِ عِنْدِى |
من از گفتار خود درباره آن مرد نجدى باز گشتم | زیرا آنچه که فهمیدم بر خلاف آن است که قبلا مى اندیشیدم |
توحید در عبادت، اصل مشترک در شرائع الهى
«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» [۳]
«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً» [۴]
این آیه حاکى از آن است که همهی شرایع ابراهیمى بر تثبیت همین اصل مبعوث شده اند و به قول فردوسى:
همه بندگانیم و یزدان یکى است | پرستش جز او را سزاوار نیست |
بنابراین در اصل ضابطه (پرستش از آنِ خداست) جاى سخن نیست، سخن در مواردى مانند بوسیدن ضریح معصومین یعنی پیامبران و اولیاء است که آیا این نوع اعمال، تکریم آنهاست و یا پرستش آنها؟ جدا سازى این نوع اعمال از پرستش در گرو این است که عبادت به صورت کامل و روشن تعریف شود.
تعریف عبادت و پرستش
۱- خضوع و اظهار کوچکى به وسیله یکى از اعضا، البته خضوع یک امر قلبى است، اما مظهر آن رکوع و سجود یا اشاره به سر و … است.
۲- اعتقاد خاص انسان درباره آن کس که در مقابل او خضوع مى کند.
مثلا نماز؛ عبادت و پرستش خداست. الفاظى که بر زبان جارى مى کنیم یا سجده و یا رکوعى که انجام مى دهیم همگى پایه نخست را تشکیل مى دهد، ولى انگیزه ما براى این نوع خضوعها این است که او را آفریدگار انسان و جهان و مدبر آن دو مى دانیم؛ بنابراین هر جا که این دو پایه وجود داشته باشد مجموع آن عمل پرستش محسوب مى شود.
البته در کتابهاى لغت «عبادت»، به گونهای وسیع تفسیر شده است؛ میگویند عبادت از عَبَدَ به معناى خَضَعَ است؛ [۵] این نوع تفسیر، تفسیر به اعم است و لغت نویسان معمولاً موارد به کارگیرى لفظ را بیان مى کنند، خواه معنى حقیقى باشد یا معنى مجازى و در پی حد تعیین کردن مفهوم به صورت جامع و مانع نیستند.
بیشتر بدانید: آیا استفاده از مهر در سجده شرک محسوب می شود؟
انگیزهی خداپرستان
۱- خضوع مى کنند؛
۲- اعتقاد به برترى خدا و این که سرنوشت انسان در دست اوست.
مسلمانان معتقدند که حیات و ممات در دست خداست؛ در هر جاى دنیا وقتى از یک نمازگزار بپرسند که چرا خدا را مى پرستى؟ مى گوید:، چون همه چیز من دست اوست، باید او را بپرستم؛ البته عارفان که گروه خاصى هستند علاوه بر این انگیزه، انگیزه دیگرى در درون آنها است که فعلاً براى ما مطرح نیست.
انگیزهی بت پرستان
بیشتر بخوانید: چگونه بینش آلوده به شرک را درمان کنیم؟
جواز بوسیدن ضریح معصومین با تکیه بر رفتار پیامبران
«فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً» [۹]
آیا مى توان رفتار این دو پیامبر الهى – یوسف صدیق که توصیه به مالیدن پیراهن بر چشمان پدرش نموده و یعقوب که آن را انجام داده است – را شرک به خدا و حرام دانست؟ آن هم داستانى که از زبان قرآن مجید نقل شده است؟

بوسیدن ضریح معصومین به معنای تکریم و احترام آنان
البته باید توجه داشت که سجده کردن بعضى از عوام در برابر این قبور مقدّس، تعبیراتى که بوى الوهیّت نسبت به آنان مى دهد، گره زدن چیزى به ضریح آنان و مانند اینها، از امور ناشایست و مشکلآفرین است و چهره یک کار مثبت و بسیار سازنده، یعنی زیارت را دگرگون مىسازد، و بهانه به دست دیگران مىدهد تا مردم را از برکات زیارت محروم سازند. [۱۱]
منابع:
۲- نهج البلاغه، خطبه ۵۰، *انبیاء، آیه ۱۰۱،
۳- نحل، آیه ۳۶.
۴- آل عمران، آیه ۶۴،
۵- صحاح اللغة، مادهی «عبد»
۶- مریم، آیه ۸۱، یس، آیه ۷۴، بقره، آیه ۱۶۵،
۷- آشنایى با عقاید وهابیان، جعفر سبحانی، ص. ۴۴ (با تصرف)
۸- یوسف، آیه ۹۳