درد و دل غم‌انگیز مرضیه ابراهیمی؛ قربانی اسیدپاشی‌های اصفهان

مرضیه ابراهیمی، از قربانیان اسیدپاشی‌های سال ۹۳ در اصفهان، با انتشار پستی در صفحه شخصی اینستاگرام خود درباره نگاه‌ها و برخورد مردم با او پس از مساله‌ای که چهار سال پیش برایش بوجود آمده، صحبت‌های ناراحت کننده و در عین حال تامل برانگیزی را عنوان کرده است.

ستاره | سرویس چهره‌ها – در مهرماه سال ۹۳ بود که اسیدپاشی‌های پیاپی به صورت دختران و زنان جوان در سطح شهر اصفهان، فضای این شهر را به شدت ناامن کرد. حادثه‌ای که هیچگاه عامل یا عاملانش مشخص نشده و کسی جز قربانیانش قربانی نشدند!

درد و دل غم‌انگیز مرضیه ابراهیمی؛ قربانی اسیدپاشی‌های اصفهان


مرضیه ابراهیمی نوشته:

«من هر روز تمام مدت این ٤سال رو با خودم مرور میکنم از همون شب اول تا همین الان…
موضوعی که الان میخوام راجع بهش بنویسم برخوردِ بعضی از آدمهاست که از همون شبِ اول تا همین الان باهاش درگیرم…
درگیرِ خوب و درگیرِ بد… روز‌هایی بود من حال خوبی نداشتم سوزش و عمل سرِجای خودش … نگاهِ ادم‌ها و سوالهاشون باعث شده بودسخت بخندم… اینو الان بگم که برای من کاملا عادی بود سوال پرسیدنِ ادم‌ها … هنوز هم با خودم میگم حق دارن بپرسند و بدونند…، اما یه سوال‌هایی …
یه نگاه‌هایی …
هرگز برام عادی نبود …
نیست و نخواهد بود…
تمام کسانی که با من به گونه‌ای در ارتباطند میدونن من با تمامِ وجود به تقریبا تمام سوالات جواب میدم با روی خوش… یک سری سوالاتِ تکراری رو من شاید هر روز جواب بدم و با لبخند و روی خوش توضیح میدم مثلا روند درمان… بیناییِ چشم چپ… پیگیری پرونده … پیدا شدن اسید پاش….
اما متوجهِ یک سری از سوال‌ها نشدم …
هرگز…
زنی که از من پرسیدهمسرت کنارت مونده؟
زنی که پرسید چطوری با همسرت در ارتباطی؟
زنی که گفت: همسرت کنارت مینِشینه؟
زنی که به خواهرم گفت: همسرِ مرضیه جدا میشه ازش…
زنی که گفت: از اینجا برو بیرون مَردم صورتتو میبینن حالشون بد میشه…
و…
(توجه داشته باشیدکه واژه‌ی زن چند بار تکرار شده) #زن ستیزی

تقریبا مَرد‌ها سوالاتشون این مُدلی نبود… سه سالِ پیش با شنیدن این سوال‌ها در تمامِ وجودِ خودم میشکَستَم و در تنهاییِ خودم اَشک میریختم و بار‌ها از همسرم خواستم که بِره و عُمرشو پای من نذاره…
بِمانَد که چقدر صبورانه تحمل کرد منو…
و مدام یک جمله برام تکراری بود
مرضیه من همینجوری دوستِت دارم

امروز با تمامِ غرور میگم من تمامِ صورتم رو دوست دارم … تمامِ زخم‌ها …
امروز همسرِ من کنار منه و من مثل هر زنی برای او لَوَندی میکنم …
و
همین امروز زنِ مهربانی بود که گفت: نمیخوای اَبروتو تاتو بزنی؟
من با تمامِ وجود و لبخندِ رو لب، گفتم نه خودم رو همینجوری که هست دوست دارم… زندگی به همین سادگیست…
وقتی خودت، خودت رو دوست داشته باشی، دیگران هم تورو دوست خواهند داشت… یه خواهش میتونم داشته باشم
بیایم از الان شروع کنیم
سوالِ شخصی نپُرسیم.»

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید