معنی حکایت طراران (روان خوانی) با معنی کلمات و آرایه‌ها

معنی حکایت طراران (درس شانزدهم کتاب درسی فارسی پایه دهم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی و حرفه ای) را به همراه معنی لغات، آرایه های ادبی و پیام های آن، در این مطلب بخوانید.

معنی حکایت طراران (روان خوانی) با معنی کلمات و آرایه‌ها

صفحاتی از کتاب ادبیات فارسی پایه دهم (درس شانزدهم کتاب درسی فارسی پایه دهم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی و حرفه ای) به حکایت «طراران» لطایف‌ الطوایف فخرالدین علی صفی اختصاص دارد. داستان سه طرار که با هم شرط می‌کنند بز و خر و جامۀ مردی ساده‌لوح را بدزدند. در ادامه معنی حکایت طراران (روان خوانی) به همراه معنی کلمات و آرایه‌های ادبی را خواهیم داشت؛ همراه ما باشید.

 

معنی حکایت طراران (روان خوانی)
روان خوانی و معنی حکایت طراران

 

معنی حکایت طراران ادبیات پایه دهم

چنین گویند که مردی به بغداد آمد و بر درازگوش نشسته بود و بزُی را رشته در گردن کرده و جَلاجل در گردن او محکم بسته، از پس وی می دوید. سه طرّار نشسته بودند. یکی گفت: من بروم و آن بز را از مرد بدزدم. دیگری گفت: این سهل است، من خر او را بیاورم. پس آن یکی بر عقب مرد روان شد. دیگری گفت: این سهل است، من جامه های او را بیاورم.

معنی لغات:

  • درازگوش: خر
  • رشته: طناب
  • جَلاجل: جمع جلجل، زنگ، زنگوله
  • از پس: از پشت، عقب
  • طرار: دزد
  • سهل: آسان
  • روان شد: روانه شد

 

آرایه های ادبی:

کنایه: «رشته در گردن کردن » بستن

پیام متن: دزدان به فکر ربودن اموال مرد ساده دل هستند و هر کدام ادعا می کند که می تواند بخشی از دارایی های او را بدزدد.

 

پس یکی بر عقب او روان شد. چنان که موضع خالی یافت، جلاجل از گردن بز باز کرد و بر دنبال خر بست. خر دُنب را می جنبانید و آواز جلاجل به گوش مرد می رسید و گمان م یبرد که بز، برقرار است.

معنی لغات: 

  • جامه:‌ تن پوش
  • روان شد: روانه شد
  • موضع: جا، محل قرار گرفتن چیزی
  • دنبال: دم
  • جنبانیدن: تکان دادن
  • آواز: صدا
  • بر قرار است: پا برجا است

 

آرایه های ادبی:

جناس ناقص: بز و باز

پیام متن: دزدیدن بز

 

آن دیگر بر سر کوچۀ تنگ، استاده بود. چون آن مرد برسید، گفت: طُرفه مردما ناند مردمان این دیار، جلاجل بر گردن خر بندند و او بر دنبِ خر بسته است. آن مرد درنگریست، بز را ندید. فریاد کرد که بز را که دید؟

طرّار دیگر گفت: من مردی را دیدم که بزی داشت و در این کوچه فرو شد. آن مرد گفت: ای خواجه، لطف کن و این خر را نگاه دار تا من بز را بطلبم. طرّار گفت: بر خود منتّ دارم و من مؤذّن این مسجدم و زود باز آی. آن مرد به طرف کوی فرو رفت. طرّار خر را برد.

 

معنی لغات: 

  • استاده: ایستاده
  • طرفه: شگفت آور، عجیب
  • دیار: سرزمین
  • جَلاجل: جمع جلجل، زنگ، زنگوله
  • دنب: دم
  • درنگریست: توجه کرد، نگاه کرد
  • فروشدن: داخل شد
  • خواجه: آقا
  • طلبیدن: طلب کردن
  • منت: سپاس، شکر
  • منّت داشتن: احسان کسی را پذیرفتن و سپاسگزار او بودن
  • مؤذّن: اذان گو
  • بازآمدن: بازگشتن

 

آرایه های ادبی:

در عبارت «بز را ندید. فریاد کرد که بز را که دید؟ » سه آرایه وجود دارد. تضاد: «ندید » و «دید »
جناس تام: که (حرف اضافه) و که (چه کسی)
تکرار: بز را

پیام متن: ساده لوح بودن مرد غریبه و دزدیده شدن خر

 

آن طرّار دیگر بیامد که گفته بود که: «من جامۀ او را بیارم ». از اتفّاق، بر سر راه، چاهی بود. طرّار بر سر آن چاه بنشست؛ چنان که آن مرد برسید و طلب خر و بز می کرد، طرّار فریاد برآورد و اضطراب می نمود.

آن مرد او را گفت: ای خواجه، تو را چه رسیده است؟! خر و بزِ من برد هاند و تو فریاد می کنی؟! طرّار، گفت: صندوقچه ای پرُ زر از دست من در این چاه افتاد و من در این چاه نمی توانم شد. ده دینار تو را دهم، اگر تو این صندوقچۀ من از اینجا برآوری. پس آن مرد، جامه و دستار برکشید و بدان چاه فروشد. طرّار، جامه و دستار برگرفت و برد.

معنی لغات: 

  • کوی: کوچه بزرگ، برزن
  • فرو رفت: پایین رفت
  • از اتفاق: اتفاقا / اضطراب: نگرانی، پریشانی
  • نمودن: نشان دادن
  • خواجه: آقا
  • را در «تو را چه رسیده»: حرف اضافه به معنای «به»
  • زر: طلا / شدن: رفتن
  • دینار: سکه طلا
  • برآوردن: بالا آوردن
  • جامه: تن پوش
  • دستار: عمامه، سربند
  • فروشدن: داخل شدن
  • برگرفت: برداشت

 

پیام متن: باز هم سادگی مرد غریبه، کار دستش داد؛ لباسش را هم دزدیدند.

 

پس آن مرد در چاه فریاد می کرد که در این چاه هیچ نیست و هیچ کس جواب نداد. آن مرد را ملال گرفت. چون به بالا آمد، جامه و طرّار باز ندید. چوبی برگرفت و بر هم می زد. مردمان گفتند: چرا چنین می کنی؟ مگر دیوانه شدی؟

گفت: نه، پاس خود می دارم که مبادا مرا نیز بدزدند.

معنی لغات: 

  • ملال: رنج و اندوه، خستگی
  • را: مفعولی
  • گرفت: چیره شد، فراگرفت
  • مگر: واژه پرسش
  • پاس: نگهبانی، نگهداری

 

پیام متن: شدت ناامنی و دزدی در شهر

 

سخن آخر

امیدواریم از مطلب معنی حکایت طراران نهایت استفاده را برده باشید. شما می توانید معنی درس کلاس نقاشی با آرایه های ادبی و مفهوم و معنی گنج حکمت یک گام فراتر با آرایه ها و پیام درس را نیز در ستاره بخوانید.

همچنین در آخر فراموش نکنید سوالات و نظرات خود را در پایین همین مطلب با ما در میان بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید