شاید واقعه عاشورا مدت زمان زیادی طول نکشید، اما تا همیشه میتوان از تمام لحظههای آن درسی از ایثار، آزادگی، ایمان، صبر و شهامت آموخت. واقعهای تاثیرگذار که شاعران بسیاری را نیز واداشته تا علاوه بر سرودن شعر زیبا در مدح امام حسین، در مورد این واقعه، آنچه حس کرده یا آنچه آموختهاند را در غالب اشعار سوزناک محرم یا شعر شام غریبان بیان کنند. از این واقعه حتی در شعر شهادت حضرت زینب نیز سخن به میان آمده است. در ادامه مجموعه ای از شعر محرم را گردآوری کرده ایم.
شعر محرم
ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش
بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل
بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
ای آفــتــاب، زخــم تنــت را شــمــاره نیست
در کهکشان جسم تو غیر از ستــاره نیست
مــارا بــه زخــم هـای تنت، از سپــهر چشم
غیر از سـتاره ریختن ای مـــاه، چاره نیست
ای آســمــان چــگــونـه تورادل زغم نسوخت
درســوگ مـهـــر،گردلت ازسنگ خاره نیست
محــمـل ببســت ســوی عراق ازحجازوگفت
“درکــــارخیرحاجت هیـچ استخــــاره نیست”
جــان راسـپــرد دســت خدا، ناخـدای عشق
جــزوصــل یــــــار، بحر وفا را کنــــــاره نیست
صــــــــائم عــروس بـــاور و انـــــدیشهی تورا
غیــر از ولــای خون خدا، طوق و یاره نیست
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد…
بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد…
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد …
ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود
ابری که روی صورت من را گرفت و بعد
انگار صدای مادری دلخسته می رسید
آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تمامیِّ کودکان
ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد
هر کس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاه علمدار لشگرت
آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم بلند ⇒
ای خلیلانه رفته از عرفات
ای کلیمانه خوانده تا میقات
ای ذبیح گذشته از زمزم
تشنه کامِ ذبیح، پای فرات
ای مسیحای رفته بر سرِ دار
ای اشارت شونده در تورات
یوسفِ چاکْ چاک پیراهن
بویت از مصر رفته تا شامات
خطّ جامت گذشته از بغداد
خطّت از خون نوشت آن خطّاط
ای بلاکش ترین بلا گردان
عاشقان صورت تواَند و تو ذات
اشهد انت شاهدن و شهید
اشهد انّ قد اقمت صلات
ای دم اولت مُفرحِ ذات
ای دم آخرت ممدّ حیات
کلّ انفاس هالکن جز تو
تو به پایان نمی رسی هیهات
⚑⚑⚑⚑
⇐ گلچین شعر محرم ⇒
یک جهان روضه و یک ماه محرم داری
آه، آقای غریبم چقدر غم داری
تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه ات
باز هم روضه ی نا خوانده به عالم داری
این همه زائر دلسوخته ی خاکت را
از ازل داشته ای تا به ابد هم داری
روضه خوان هات زیادند، یکیشان قرآن
مطلع فجر خدا سوره مریم داری
درد دل کن که نماند به دلت چون پدرت
خواهرت هست کنارت، تو که مَحرم داری
بهترین نوحه ما هست «غریب مادر»
صاحب روضه بگو، بهتر از این دم داری؟
تا که نومید نگردد ز درت محتاجی
تو هم انگشت هم انگشتر خاتم داری
وقت تدفین تو ای شعر غریبی، پسرت
دید در وزن تنت چند هجا کم داری
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
دل مردان خدا راست ز تو نور حیات
یا قتیل العبرات
شده محکم ز مناجات تو ارکان صلات
یا قتیل العبرات
بابی انت و امی گل گلزار رسول
راحت جان بتول
مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات
یا قتیل العبرات
ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق
ای قرار دل عشق
چون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجات
یا قتیل العبرات
⚑⚑⚑⚑
محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست
محرّم آمد و خمخانه ی ازل وا شد
وضو ز باده گرفتم، زدم به ساغر دست
حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که:هان حسینم و تنهاترین علم بر دست
حسین آمده تا شرح شقشقیّه کند
حسین آمده با خطبه ی پدر در دست
(چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر، دست؟ )
چو ذوالفقار علی چرخ می زند، بی تاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر دست؟
ز خیمه گاه می آید چو گرد باد عطش
حسین را بنگر پاره ی جگر در دست!
چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا!
چه حال بود به ما داد روز محشر دست!
بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خواب گر دهدم دیدن پیمبر، دست
نشسته ام به تماشای زیر و رو شدنم
به لحظه ای که برد شمر، سوی خنجر، دست
به خویش می نگرم با دو چشم خون آلود
نگاه کردم و در نهر شد شناور، دست
به رود علقمه بنگر که می زند بر سر
به دستگیریِمان موج شد سراسر دست!
نمی توانم بر روی عشق، بندم چشم
نمی توانم بردارم از برادر ، دست
تو هر دو چشم من! از هر دو چشم، چشم بپوش
ز هر دو دست، برادر! بشوی دیگر، دست
به پای دست تو سر می دهند، سرداران
به احترام تو با چشم شد برابر، دست!
به یاد دست تو ای روشنای چشم حسین!
چقدر شام غریبان زدیم بر سر، دست
تو را فروتنی از اسب بر زمین انداخت
نمی رسید وگرنه به آن صنوبر، دست
قنوت، پر زدن دستهای مشتاق است
به احترام ابوالفضل می کشد، پر، دست!
مگر تو دست بگیری که دستگیر تویی
به آستان شفاعت نمی رسد هر دست!
اگر چه پیش قدت شد قصیده ام کوتاه
به اشتیاق تو شد، سطر سطر دفتر، دست
حدیث دست تو را هیچ کس نخواهد گفت
مگر به روز قیامت رود به منبر، دست
عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است
یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است
از عرش تابه فرش تمام فرشتگان
فریاد می زنند که ماه محّرم است
هفت آسمـان پُر است ز گرد عزای تو
چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است
کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز
شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است
بعد از گذشت این همه سال از شهادتت
گلزار دین هنوز ز خون تو خُـّرم است
تا با خبر شوند همه عالم از غمت
یادآور غم تو رسول مکّرم است
تا فیضی از فضیلت غم های تو برند
خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است
هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم
تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است
از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند
فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است
ازحُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر
زهرا سیاهپــوش عزایت دمادم است
چون محتشم «وفائی »غمگین به گریه گفت
«باز این شورش است که در خلق عالم است»
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم طولانی و بلند ⇒
دوباره ماه محرم دوباره بوی حسین (ع)
دوباره نوشش می از سر سبوی حسین (ع)
دوباره ماه تاثر دوباره ماه عزا
دوباره سینه زدن در میان کوی حسین( ع)
دوباره شهر بپوشد به تن لباس سیاه
رواج هیئت و مسجد ز آبروی حسین (ع)
دوباره ذکر حسین بر لبان پیر وجوان
دوباره نغمه “هل من”رسد زسوی حسین (ع)
دوباره یاد شهیدان کربلا کردن
دوباره خوی گرفتن به خلق وخوی حسین (ع)
دوباره لطف خدائی برای شخص زهیر
ونیک عاقبتی بعد گفتگوی حسین (ع)
دوباره حر پشیمان به محضر مولا
عوض نمودن دنیا به تار موی حسین (ع)
دوباره قاسم واکبر، عمویشان عباس
فدای حق شده در جنگ با عدوی حسین (ع)
دوباره علقمه وقتلگاه شاه شهید
دوباره ناله زینب به جستجوی حسین (ع)
گرفتنش به بغل جسم بی سر مولا
دوباره بوسه زدن بر رگ گلوی حسین (ع)
دوباره شام غریبان به خیمه ها آتش
زنان دربدر وخواهر نکوی حسین (ع)
دوباره یاد اسارت برای آل ا…
ویاد سنگ پرانی به راس و روی حسین (ع)
دلم گرفته خدایا زماتم مولا
نما تو قسمت من زائری به کوی حسین (ع)
شعر کوتاه محرم
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
خبر آمد ز مهی بوی خدا میآید
ماه داغ دل ما غرق نوا میآید
دل ببازید عزیزان که زمان الم است
ماه اشک و الم و کرب و بلا میآیدژ
⚑⚑⚑⚑
پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است
گفتم: که چیست محرم؟
باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است
⚑⚑⚑⚑
بر سینهی من نوشته بین الحرمین
نصف قلبم با ابالفضل، نصف دیگر با حسین
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست
خورشید گلی از چمن حنجر توست
شب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینهی دستِ بهارآور توست
⚑⚑⚑⚑
اى که دلها همهی از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنهات از خاطرهها
هر کـه را مىنگرم از غم تو غمگین است
با مجموعه جدید و زیبا از شعر درباره امام حسین (ع) همراه ستاره باشید.
باز محرم رسید، این من و گریههایم
رفع عطش میکند، فرات اشکهایم
باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده
کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
دیباچهی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آمادهی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین
ایام عزا و غصه آغاز شود
⚑⚑⚑⚑
بنالای دل! بنال که اربعین شد
که لرزان از غمش عرش برین شد
بنالای دل! نوای نینوا را
گلستان کرده زینب کربلا را
بـنالای دل! نوای غم رسیده
فلک، چون زیـنب کـبری ندیده
⚑⚑⚑⚑
کربلا دارالنعیم زینب است
کعبه خود تحت حریم زینب است
عمر زینب فخر مولا بود و بس
او به زهرا المثنی بود و بس
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
⚑⚑⚑⚑
در محرّم، مردمان خود را دگرگون میکنند
از زمین آه و فغان را زیب گردون میکنند
گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا
جویبار دیده را از گریه جیحون میکنند
شعر نوکری امام حسین از جان و دل عاشقان و دلباختگان آن حضرت بیرون آمده و بر دل همه دوستداران حق و حقیقت خواهد نشست.
برای باغبان یاس آفریدند
علی را أشجع الناس آفریدند
وفا داری و مردی و شجاعت
یکی کردند و عباس آفریدند
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
حلال جمیع مشکلات است حسین
شوینده لوح سیئات است حسین
ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا
آنجا که سفینهالنجات است حسین
⚑⚑⚑⚑
این که خود تشنه، ولی جرعهای از آب نخورد
تا ابد در نظر عشق، معما آمد!
دست و مشک و علم افتاد، ولیکن سقا
سربلند است در آن لحظه که زهرا آمد …
⚑⚑⚑⚑
باز در خاطرهها، یاد توای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگیات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است
⚑⚑⚑⚑
یا حسین کو علم عباست؟
دیده ارجمند عباست
دست از تن، قلم عباست
جان فدای قدم عباست
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
آبروی حسین به کهکشان میارزد
یک موی حسین بر دو جهان میارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن میارزد
ارباب صدای قدمت میآید
هنگامه اوج ماتمت میآید
ما در تب داغ و غم تو میسوزیم
هفت روز دگر محرمت میآید
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
در کلاس عاشقی عباس غوغا میکند
در دل هر عاشقی عباس مأوا میکند
هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین
ثبت نامش را فقط عباس امضا میکند
⚑⚑⚑⚑
الا ای عاشقان دیگر، غم عالم نمایان شد
دگر غمها ز داغ او، برایم سهل و آسان شد
ز چشمم اشک میریزد، ز قلبم خون عاشورا
سبوی عین و شین و قاف، به روی دست مستان شد
⚑⚑⚑⚑
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشتهی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
هر جا که میروم ز غمت دیده پر نم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
عمری گریستم که موظف به گریهام
گر نُه فلک به گریه شود باز هم کم است
⚑⚑⚑⚑
ای اهل حرم منتظر یار نمانید
چشمان بـه ره مشک علمدار نمانید
با خون جگر دیده بـه رخساره بشویید
دلبسته بـه دیدار دگربار نمانید
⚑⚑⚑⚑
عالم همه محو گل رخسار حسین است
ذرات جهان درعجب از کار حسین است
دانی که چرا خانهی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدای تو عزادار حسین است
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
شعر نو برای محرم
محرم
وقتی اولین ماه شد
میدانست
اولینها را رسالتی
بر دوش است.
اما نمیدانست
روزی تا آخر زمان
یادآور یک حماسه
یک قیام خونین
“انقلاب حسین (ع) “
خواهد شد
سیاوش رودکلی
⚑⚑⚑⚑
باز باران با ترانه
میخورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزهها را
…
علی اصغر کوهکن
⚑⚑⚑⚑
⇐ شعر محرم ⇒
ساقی و دست جدا
پرچم افراز خدا
روی ساحل شده لب تشنه رها
ساقی آب آور
بی کس و بی یاور ای خدایا تـو ببین
پاره تن از سر زین بر زمین افتاده عباسم
دست و بازوی جدا
شده صدپاره رها این دلاورزاده عباسم
⚑⚑⚑⚑
دل مـن در تب و تاب
کـه نمی قطره آب روی لب ننهاده عباسم
یل شیر افکن مـن
سر بـه زیر افکن مـن تشنه لب جان داده عباسم
سخن آخر
اگر شما نیز اشعار زیبا و کوتاه و بلند در مورد محرم و عاشورا (شعر محرم) در ذهن دارید، میتوانید آن را با ما و سایر مخاطبان عاشورایی ستاره در میان بگذارید.
نرگس
واقعا عالی بودن از کسی که این شعرا رو نوشته تشکر میکنم و از کسی که این شعرارو تو سایت قرار داده ممنونم مرسی واقعا
بدون نام
عالییییی.
زهرا
بسیار عالی
پرنیا
عالیه شعر هاش
کاربر
گفتم اسیر عشق حسینم علاج چیست گفتا مگوی مگوی که این درد بی دواست