حوادث شب عاشورا در مقاتل امام حسین (ع)

حوادث شب عاشورا در مقاتل شامل اتمام‌ حجت امام حسین (ع) با یارانش، دعوت حضرت زینب (س) و سایر اهل‌بیت به صبر و تغییر موضع خیمه‌ها می‌شود. امام (ع) و تمام یارانش تمام این شب را به عبادت مشغول بودند.

ستاره | سرویس مذهبی – همه روز‌ها عاشورا و همه زمین‌ها کربلاست. می‌دانستید امام حسین (ع) در شب عاشورا شعری را درباره بی‌ارزش بودن زمین زمزمه می‌کرده است؟ در این شب امام حسین بیعتش را از یارانش برداشت و به اهل‌بیتش توصیه کرد که صبر و شکیبایی‌شان را از دست ندهند. در این مقاله با استفاده از مقاتل امام حسین (ع) حوادث شب عاشورا را بازگو کرده‌ایم.

 

حوادث شب عاشورا در مقاتل

به طور خلاصه در این شب امام حسین (ع) با یارانشان اتمام حجت کردند. برای شناسایی منطقه جنگی از خیمه‌ها بیرون زدند. حضرت علی اکبر و تعدادی برای دستیابی به آب جهت وضو به سپاه دشمن حمله کردند. خواهر بزرگوارشان را به صبر دعوت کردند و در خواب رویای جدشان حضرت رسول اکرم را دیدند.

 

حوادث شب عاشورا در مقاتل
حوادث شب عاشورا در مقاتل

 

اتمام‌ حجت امام حسین (ع) با یارانش

در کتاب ارشاد شیخ مفید (جلد ۳ صفحات ۹۳ تا ۹۵) از امام سجاد (ع) نقل شده است که فرمود: نزدیک غروب بود که عمر بن سعد برگشت. امام حسین (ع) یارانش را جمع کرد و من در حالی که بیمار بودم، نزدیک رفتم و شنیدم که به آن‌ها گفت:

«خدای تبارک و تعالی را با برترین ستایش‌ها می‌ستایم و در حال راحتی و سختی، سپاس می‌گویم. خداوندا، تو را حمد می‌کنم که ما را با نبوت گرامی داشتی و با قرآن آشنا کردی و در دین فقیه گرداندی و برای ما گوش و چشم و قلب قرار دادی و ما را از مشرکان قرار ندادی. اما بعد، من یارانی برتر و نیکوکارتر از یاران خود و اهل‌بیتی بهتر و همراه‌تر از اهل‌بیت خود نمی‌شناسم. خدا از سوی من به همگی‌شان پاداش خیر دهد.
آگاه باشید! من یقین دارم که آنچه امروز از این دشمنان دیدیم، فردا عملی خواهند کرد؛ لذا من برای شما تدبیری اندیشیده‌ام؛ همگی شما آزاد و رها هستید که بروید و پیمانی از من به عهده ندارید. این شب شما را فرا گرفته است، آن را مرکب خویش سازید و هر یک از مردان شما، دست مردی از اهل‌بیت مرا بگیرد، سپس در صحرا‌ها و شهر‌های خود پراکنده شوید تا خداوند گشایش دهد؛ زیرا این قوم، آن‌ها من را می‌خواهند و اگر مرا بکشند، شاید که از غیر من دست بردارند.»

سخنان امام (ع) به اینجا که رسید برادران و پسران و برادرزاده‌ها و دو پسر عبدالله بن جعفر گفتند: «چرا این کار را بکنیم؟ برای آن که پس از تو زنده بمانیم؟! خدا هرگز آن را نصیب ما نکند.» عباس بن علی (ع) این سخنان را آغاز کرد و دیگران به تکرارش پرداختند.
حسین (ع) گفت: «ای پسران عقیل! کشته شدن مسلم برای شما کافی است. بروید که من به شما اجازه دادم.» آن‌ها گفتند: «مردم چه می‌گویند؟ می‌گویند ما سید و سرور و پسر عمو‌های خود را که بهترین عمو‌ها هستند، رها کردیم، نه تیری با آن‌ها پرتاب کردیم و نه نیزه‌ای در کنارشان زدیم و نه شمشیری در راهشان کشیدیم و نمی‌دانیم چه کردند! نه، به خدا قسم که این کار را نمی‌کنیم. بلکه جان و مال و عیال خود را فدای تو می‌کنیم و در کنار تو می‌جنگیم تا هر چیزی به تو می‌رسد به ما هم برسد. خدا زندگی پس از تو را زشت و نابود کند!»
سپس مسلم بن عوسجه اسدی برخاست و گفت: «ما تو را تنها بگذاریم؟! پیش خدا، در ادای حق تو چه عذری بیاوریم؟! نه، به خدا قسم (هرگز نمی‌روم) تا زمانی که نیزه‌ام را در سینه‌هایشان بشکنم و تا زمانی که دسته شمشیرم را در دست دارم، با شمشیرم آن‌ها را درو کنم و باز هم از تو جدا نشوم و اگر سلاحی برایم باقی نماند تا به‌وسیله آن با آن‌ها بجنگم، با سنگ به آنان حمله می‌کنم و از تو دفاع می‌کنم تا با تو کشته شوم.»
بعد سعد بن عبدالله حنفی برخاست و گفت: «به خدا قسم تو را تنها نمی‌گذارم تا خدا بداند که در غیاب رسول‌الله، از تو حفاظت کردیم. به خدا قسم اگر بدانم که کشته می‌شوم، دوباره زنده می‌شوم و زنده زنده سوزانده می‌شوم و سوخته‌ام پراکنده می‌شود و این کار هفتاد بار با من انجام شود، از تو جدا نمی‌شوم تا در پیشگاه تو جان دهم و چرا چنین نکنم، در حالی که این تنها یک کشته شدن است و پس از آن کرامتی پایان‌ناپذیر خواهد بود؟!»
و زهیر بن قین گفت: «به خدا قسم من دوست دارم کشته شوم و زنده شوم، دوباره کشته شوم (و زنده شوم) و این کشته شدن‌ها هزار بار تکرار شود و خداوند با این کشته شدن‌ها بلا را از جان تو و از جان جوانان اهل‌بیت تو دور کند.»
امام حسین (ع) یارانش را دعا کرد و جایگاهشان در بهشت را به آن‌ها نشان داد.

 

دعوت حضرت زینب (س) به صبر

در کتاب ارشاد شیخ مفید (جلد ۲ صفحه ۹۷) آمده است که امام سجاد (ع) فرمود: من شب عاشورا نشسته بودم و عمه‌ام نزد من بود و از من پرستارى می‌کرد، در آن هنگام پدرم به خیمه خود رفت و جون (یا جوین) غلام ابوذر غفاری در کنار ایشان سرگرم اصلاح شمشیر آن حضرت بود و پدرم این اشعار را (که حاکى از بی‌اعتباری دنیاست) خواند:
یا دهر اف لک من خلیل‌
ای روزگار، اف بر تو باد
کم لک بالاشراق و الاصیل
که صبحگاهان و شامگاهان
من صاحب او طالب قتیل
بسیاری از یاران و هواخواهان را می‌کشی
والدهر لا یقنع بالبدیل
و حقیقتاً که دهر با دادن جایگزین قانع نمی‌شود
و انما الامر الى الجلیل
اما فرجام کار تنها به دست خدای جلیل است
و کل حى سالک سبیل
و هر زنده‌ای رهرو این راه.

 

امام حسین این اشعار را دو یا سه بار خواند، من این شعر‌ها را شنیدم و مقصود امام را فهمیدم، گریه گلویم را گرفت، اما خود را نگه داشتم و خاموش شدم و دانستم که بلا نازل شده است. اما عمه‌ام زینب (س) تا آن اشعار را شنید و مقصود امام (ع) را دریافت، نتوانست ‏جلوی خوش را بگیرد، گریه‌کنان بی‌تابانه به حضور امام دوید و گفت:
«وای بر من! کاش مرده بودم. امروز گویی مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسین از دنیا رفته‌اند!‌ ای جانشین گذشته و‌ ای پناه بازمانده».
امام به او نگریست و فرمود: خواهر جان! شیطان صبر را از تو نگیرد»…
زینب (س) گفت: «وای بر من! آیا به ظلم و زور کشته می‌شوی؟! این بیشتر دلم را خون می‌کند و برایم سخت‌تر است.» سپس به صورتش لطمه زد و گریبان چاک کرد و بی‌هوش بر زمین افتاد. امام (ع) برخاست و به صورتش آب پاشید و به او فرمود: «خواهرجان! از خدا بترس و به یاری خدا صبر کن و بدان که اهل زمین می‌میرند و آسمانیان باقی نمی‌مانند و همه اشیا نابود می‌شوند، جز ذات خداوندی که زمین را به قدرت خود آفرید و مردم را برخواهد انگیخت و آن‌ها باز می‌گردند و او یگانه بی‌همتاست. پدرم بهتر از من بود. مادرم نیز بهتر از من بود. برادرم بهتر از من بود. من و آن‌ها و هر مسلمانی، باید رسول خدا را اسوه و الگوی خود بگیریم.» و با این سخنان دلداری‌اش داد و به او فرمود: «خواهرجان! من تو را قسم می‌دهم و به قسمم پایبند باش؛ به خاطر من گریبان چاک نکن و صورتت را خراش نده و هنگامی که کشته شدم، ندای آه و واویلا سر نده!»

 

شناسایی میدان جنگ

امام حسین (ع) در شب عاشورا از خیمه خود بیرون آمد و برای شناسایی بلندی‌ها و گودال‌های اطراف به سمت بیابان رفت.

 

قوت قلب اصحاب به بانوان حرم

حبیب بن مظاهر با چند تن از اصحاب امام (ع) به کنار خیمه‌ها آمد و گفت:
«اى گروه بانوان و حرم‌های رسول خدا (ص) این شمشیرهاى جوانمردان شماست که سوگند یاد کرده‌اند در غلاف نکنند مگر اینکه گردن دشمنان را بزنند و این نیزه‌های جوانان شماست که قسم خورده‌اند به زمین نیفکنند مگر اینکه به سینه‌های دشمن فرو کنند.»

 

تأمین آب برای وضو و غسل

در کتاب نفس المهموم صفحه ۱۱۷ آمده است: امام حسین (ع) در شب عاشورا حضرت علی‌اکبر (ع) را به همراه ۳۰ سواره و ۲۰ پیاده برای آوردن آب به سمت فرات روانه می‌کند و آن‌ها بعد از درگیری با سپاه کوفیان آب را برای غسل و وضو و رفع تشنگی اهل‌بیت به خیمه رساندند.

 

تغییر موضع خیمه‌ها

امام حسین (ع) به یارانش دستور داد تا خیمه‌ها را به هم نزدیک کنند و خیمه مردان را در جلوی خیمه زنان قرار دهند و بعضی از طناب‌ها را به هم وصل کنند و خودشان در میان آن‌ها قرار بگیرند و فقط راه مقابله با دشمن را باز بگذارند. همچنین در پشت خیمه‌ها گودالی کندند و در آن هیزم و نی ریختند و آتش زدند تا دشمن نتواند از آن سمت به خیمه‌ها تعرض کند. (نفس المهموم صفحه ۱۱۷)

 

خواب امام حسین (ع) در شب عاشورا

در مقتل نفس المهموم صفحه ۱۱۹ آمده است: نزدیکی‌های سحر شب عاشورا امام حسین (ع) به خواب کوتاهی رفت و وقتی بیدار شد به یارانش گفت: در خواب دیدم، سگ‌هایی به سمت من آمدند تا مرا بدرند، در میان آن‌ها سگى دورنگ دیدم که از همه بر من سخت‌تر بود و گمان دارم کشنده من از میان دشمن، مردى مبتلا به پیسى (برص) است.
باز در عالم خواب رسول خدا (ص) را با جمعى از اصحاب دیدم که فرمود: «اى پسرک من، تو شهید آل محمد هستى و اهل آسمان‌ها از آمدن تو شادى می‌کنند و امشب افطار تو در نزد من باشد. تأخیر نکن، این فرشته‌ای است که از آسمان فرود آمده تا خون تو را بگیرد و در شیشه سبزى نگه دارد». این خواب نشان می‌دهد که اجل نزدیک است و بدون شک هنگام کوچ کردن فرا رسیده است.»

 

تنظیم سپاه

امام حسین (ع) بعد از نماز صبح سپاه خود را که شامل ۳۲ نفر سواره و ۴۰ نفر پیاده بود دسته‌بندی کرد و فرماندهی سپاهش را به زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر سپرد.
 
مقاتل کتبی هستند که لحظه به لحظه وقوع عاشورا در آن‌ها بیان شده است. کاربران گرامی‌ می‌توانند نحوه شهادت امام حسین (ع) از روی مقتل را در ستاره مطالعه نمایند.
 
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید