ستاره | سرویس مذهبی - روز دوم محرم سال ۶۱ هجری قمری، روزی بود که کاروان امام حسین علیهالسلام به کربلا رسید. پس از این روز، کار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه کوفه تنگتر و بر تعداد آنان افزوده میشد. سپاه حرّ طبق دستور عبیداللّه بن زیاد سپاه امام را به سوی منطقه خشک و بی حاصل به نام کربلا هدایت کرد.
ورود کاروان اباعبداللّه (ع) به کربلا

نامه ابن زیاد به امام حسین(ع)
سپاه حرّ نیز در ناحیه دیگری در مقابل امام اردو زدند. در این روز حر بن یزید ریاحی ضمن نامههایی عبیداللّه بن زیاد را از ورود امام علیه السلام به كربلا آگاه نمود. عبیدالله بن زیاد نامهای بدین مضمون برای حضرت نوشت: «اما بعد؛ ای حسین! به من خبر رسیده که به کربلا منزل گرفتی. من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم و سیر نخورم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز ایی! والسلام.» امام (ع) فرمود: این نامه را جوابی نیست! مردمی که رضای خلق را به خشم خدا خریدند رستگار نشوند. قاصد برگشت و او را خبر داد و آن دشمن خدا سخت خشمگین شد و رو به عمربن سعد کرد و او را به جنگ با حسین(ع)مامور نمود.
نامه امام حسین (ع) به سران موافق کوفه

وقایع روز دوم محرم الحرام
هنگامیکه قیس بهقادسیه رسید، حصین بن نمیر او را دستگیر نمود. حُصَین، قیس را پیش عبیدالله بن زیاد فرستاد تا ابن زیاد درباره او تصمیمگیری کند. وی قبل از دستگیری نامهای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیفتد. پس از آنکه قیس را نزد ابن زیاد بهدار الاماره بردند مناظرهای بین آندو صورت گرفت.
ابن زیادگفت: تو کیستی؟
گفت: مردیام از شیعیان علی (ع) و پسرش
گفت: چرا نامه را پاره کردی؟
گفت: برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است.
گفت: از جانب که بود و سوی که نوشته؟
گفت: از جانب امام حسین (ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را نمیدانم.
ابن زیاد خشمگین شد و گفت: به خدا از من جدا نشوی تا نام آنان را به من بگویی یا بالای منبر روی و حسین بن علی و پدرش و برادرش را لعن کنی وگرنه تو را قطعه قطعه میکنم. قیس گفت: نام آن گروه را نمیگویم اما لعن را میکنم.
لعن بنی امیه
به دستور ابن زیاد قیس به بالای منبر رفت تا علی (ع) و دو فرزندش را لعن کند. وی وقتی بر فراز منبر رفت ابتدا خدا را سپاس گفته و ستایش کرد. سپس درود بر پیامبر (ص) فرستاد و علی و حسن و حسین (ع) را فراوان مدح نموده و بر آنان رحمت فرستاد. وی در ادامه عبید الله بن زیاد و پدرش و ستمکاران بنی امیه را از اول تا آخر لعن و نفرین کرد آنگاه گفت:
«ای مردم، من فرستاده حسین به سوی شمایم و در فلان موضع از او جدا شدم، به سوی او بروید.»
زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود: "خداوندا! برای ما و شیعیان ما نزد خود منزل کرامت مقرر فرما و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی."