ضرب المثلها جملات و اشعاری هستند که نقش تربیتی برای فرزندانمان بازی میکنند. پند و اندرزی که در یک جمله نهفته است را شاید با ساعتها کلاس هم نتوان آموزش داد. ضرب المثل های فارسی منبع مناسبی برای تقویت تفکر و آموزش صحیح اندیشیدن است. در این بخش با مجموعهای از انواع ضرب المثل با حرف ح همراه ما باشید.
فهرست انواع ضرب المثل با حرف ح
حاجی حاجی مکه
کسی که برای شانه خالی کردن از انجام کاری برود و دیگر پیدایش نشود.
حرف باد هواست
اشاره به کسانی که روی قولشان نتوان حساب کرد و حرفشان اعتبار چندانی نداشته باشد.
حرف مفت، کفشت جفت
کسی که مزاحمی را جواب کرده، عذرش را بخواهد و راه خروج را نشانش بدهد.
حرف تو دهن کسی گذاشتن
نظر خود را به دیگری القا کردن و حرفی را که نگفته از قول او گفتن.
حاشا و کلاّ
اصرار و لجاجت، یکدندگی و پافشاری رو حرف خود.
حرف، حرف میآورد
به هنگام سخن گفتن از چیزی، حرف به موضوعات دیگر کشیده شده و حرفهای جدیدی بوجود میآید.
حرف حساب جواب ندارد
سکوت در برابر حرف حق و درست و به جا.
حرف حق تلخه
چون بسیاری از حرفهای درست و به حق، واقعیتی تلخ و غیر قابل انکار را بیان میکند و ممکن است به ضرر بعضی تمام شود.
حرف دهنت را بفهم
به کسی که هنگام صحبت به دلیلی از ادب خارج شده و حرف نامربوطی زده و به مخاطب توهین کند.
حرف راست را باید از بچه شنید
از آنجا که بچهها فطرتی پاک و دست نخورده دارند و دروغ و ریا را نمیشناسند و از طرفی قوه تشخیص خوب و بد یا نفع و ضرر را ندارند هرچه میگویند عین حقیقت و از ته دل میباشد.
حرف گل انداختن
گرم شدن صحبت.
حرف مردم تمامی ندارد
اشاره به اینکه: هر کار کنی مردم بالاخره چیزی میگویند.
حرف مرد یکی است
مرد یا جوانمرد کسی است که حرف خود را عوض نکند و روی حرفی که زده بایستد و به قول خود پایدار و پایبند باشد.
حرمت امامزاده با متوالی است
هرکس بزرگترش و همچنین نزدیکان و اطرافیانش را بزرگ بدارد و احترام کند، دیگران نیز به او و وابستگان او احترام میگذارند.
حساب به دینار، بخشش به خروار
در هنگام کَرم و بخشش دقت و حسابگری وجود ندارد، اما در حساب و کتاب باید دقیق بود و حتی یک دینار را حساب کرد.
حساب حسابه، کاکا برادر
حساب و کتاب به جای خود، دوستی و برادری هم به جای خود.
حساب سر انگشتی
حساب سطحی و سرسری و نه چندان دقیق.
حسرت به دل کچل خدیجه، مُردم ندیدم نوه و نتیجه
حرف آدم حسود یا حسرتکس در مورد کسی که به مقصود خود رسیده و دق میکند اما خود از مثل آن محروم است.
حُسن خدا داده را حاجت مشاطه نیست
کسی که زیباست دیگر نیازی به آرایش و آب رنگ اضافی ندارد.
حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت
کنایه از وقت نشناسی و انجام کار بیموقع.
حسود هرگز نیاسود
حسود هیچگاه آرامش و آسایش ندارد همیشه از خوشی و پیشرفت دیگران ناراحت و در رنج و حسرت است.
حق به حقدار میرسد
سرانجام حق به صاحب و سزاوار حق میرسد.
حق گرفتنی است نه دادنی
نباید منتظر رسیدن حق و حقوق خود شد بلکه باید به دنبال آن رفت و آن را مطالبه کرد؛ زیرا کسی آن را به آدم تعارف نمیکند.
حلال زاده به دائیش میرود
اشاره به اینکه معمولاً بیشتر اشخاص طرز رفتار و حرکاتشان موروثی است.
حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی
در جواب کسی میگویند که از وضعیت یا از فرد یا چیزی سؤال کند، یعنی: قابل شرح و تعریف نیست و خودت باید امتحان کنی.
حمام زنانه
جای شلوغی که صدای همه در آن پیچیده باشد.
حمومک مورچه داره، بشین و پاشو خنده داره
شعری که در مورد بچه ناآرام و بیقرار یا کسی که از کار زیاد و بشین و پاشو گله دارد، میخوانند.
حناش رنگ ندارد
کسی که نزد دیگران آبرو نداشته و قول عملش بیارزش باشد، کسی که قبولش نداشته باشد.
حیا را خورده، آبرو را قی کرده
آدم بیشرم و بیآبرو و بیادب، کسی که اختیار زبان خود را نداشته باشد و هرچه بخواهد میگوید و یا هر کار میخواهد انجام میدهد.
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی
هنگامی که پول و هزینه زیادی صرف کسی یا چیزی شود که ارزش و نتیجه نداشته و به درد نخورد.