متن ولادت حضرت علی اکبر | ادبی، تاریخی و متن کوتاه

با مجموعه‌ای از متن ولادت حضرت علی اکبر، متن ادبی ولادت حضرت علی اکبر، دلنوشته ولادت حضرت علی اکبر، دکلمه ولادت حضرت علی اکبر، متن تاریخی و کوتاه در مورد ولادت حضرت علی اکبر همراه ما باشید.

علی‌اکبر بن الحسین بن علی(ع) گرانقدری از سلاله پاکان هستند که به نقل از کتب تاریخی و زندگینامه حضرت علی اکبر، تولد ایشان یازدهم شعبان سال ۳۳ و بنا به روایاتی ۴۳ هجری قمری در مدینه واقع شد.

روز میلاد حضرت علی اکبر (ع) شور و شادی بی‌اندازه به خانواده امام حسین (ع) بخشید و بعدها نیز دیدار حضرت علی اکبر همواره در دل پدرشان سرور و وجد بوجود می‌آورد.

چراکه شباهت‌های حضرت علی‌اکبر (ع) به رسول خدا (ص) آنچنان زیاد بود که امام حسین هرگاه دلتنگ دیدار پیامبر می‌شدند، به چهره علی اکبر می‌نگریستند و فرمودند:«علی الاکبر أشبهُ النّاس خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً برسول الله (صلى الله علیه وآله)» یعنی علی اکبر شبیه‌ترین انسان به پیامبر از لحاظ چهره، اخلاق و سخن گفتن است.

شاعران ایران زمین با سرودن شعر ولادت حضرت علی اکبر و گفتن متن های بسیاری ارادت خود را به آستان این حضرت ادا کرده اند. گلچینی از زیباترین متن‌هایی را که در وصف ولادت حضرت علی اکبر نوشته شده است، در مطلب حاضر گرد آورده‌ایم و شما را به مطالعه و بهره بردن از آنها دعوت می‌کنیم.

 

متن ولادت حضرت علی اکبر

 

متن ادبی ولادت حضرت علی اکبر (ع)

می‌‏آیی و کائنات به تو سلام می‏‌کند. عطر آرام تو که از افق لبریز می‏‌شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‌‏ایستد. آفتاب در پیشانی تو شدت می‏‌گیرد. تمام میوه‌‏های درختان شاداب می‏‌شوند و برگ‌‏های سبز برای تو شعر می‌‏خوانند. گل‏‌های سرخ از لبخند‌های بی‏‌مضایقه تو جان می‌‏گیرند و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‌‏ریزند. همه موج‌‏ها از تو یاد گرفته‏‌اند که هیچ‏گاه از رفتن باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابر‌ها نام زلالت را بر همه باریده بودند.
همه نام تو را می‏‌دانند. همه تو را می‌‏شناسند. تو شبیه‏‌ترین غنچه‌‏ها به بهاری، تو شبیه‏‌ترین شکوفه‏‌های ازل به پیامبری صلی‏‌الله‌‏علیه‏‌و‏آله هستی.

همه عطر تو را می‏‌شناسند؛ نارنج‏‌ها، ابرها، باد‌ها و گنجشک‌‏ها. نام تو در خون همه گلبرگ‏‌های زیبا جریان دارد. همه عطر‌ها از مهربانی تو سرچشمه می‏‌گیرند. تمام اردیبهشت‏‌ها از آغوش گرامی تو جان می‏‌گیرند. بهشت، بهانه‏‌ای‏ست برای دیدن تو. بی تو، بهار توهمی بزرگ است که به کویر‌های بی‌‏پایان ختم می‌‏شود.
تو مسافر تمام قلب‏‌هایی هستی که پرنده‏‌ها را دوست دارند. ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏‌شود و روز در پیراهن تو تکثیر می‌‏شود. با تو می‏‌توان خورشید را به کوچک‌‏ترین ایوان‏‌ها دعوت کرد و باران را مهمان تمام شیشه‏‌های غبار گرفته بی‏‌رهگذر.

امشب به یمن آمدنت تمام آینه‌ها قد می‌‏کشند. ابر‌ها همه باران می‏‌شوند تا بی‌‏واسطه گونه‌‏های بهشتی‏‌ات را ببوسند. با آمدنت، عشق به مهمانی خانه‌‏های فراموش شده می‏‌رود و سقف خانه‌‏ها ستاره‏‌پوش می‏‌شوند. در زیارت نامه‌ات می‌خوانیم: «سلام بر تو‌ای صدیق و شهید بزرگوار و سید پیشتاز که با سعادت زیستی و با شهادت درگذشتی و از دست رفتی و از دنیا جز عمل صالح بهره‌ای نگرفتی و در زندگی جز به سودای پر سود آخرت نپرداختی»،

و چگونه این چنین نباشد آن جوانی که شبیه‌ترین مردم به پیامبر و تربیت یافته دو سید جوانان اهل بهشت است و عصاره خلقت، حضرت، ولی عصر (عج) نیز این گونه زائر توست: «سلام بر تو‌ ای علی اکبر، اول فدایی از بهترین نسل ابراهیم خلیل. شهادت می‌دهم که تو از هر کس اولی به خدا و رسولش هستی، و خداوند ما را به زیارت تو و رفاقت جد و پدر و عمو و برادر و مادر مظلومه‌ات، موفق بدارد.

من از دشمنان و کشندگان تو بیزارم و از خداوند می‌خواهم با تو در نعیم ابدی بوده و همیشه از دشمنانت دور باشم. سلام و رحمت خدا بر تو باد.»

 

متن ولادت حضرت علی اکبر

 

هلال ماه جبینش از دل شبِ زلفش رخ نمود، ابر‌های پلک واره از هم دور شد و برق نگاه یک جفت ستاره، آسمان مهتابی رخسارش را شکافت. این نخستین تصویر از شمایل شهزاد بنی هاشم در قاب نگاه چشم‌های لیلا علیهاالسلام بود!

از وقتی که پنجره چشم‌هایش را به روی جاده بی انتها نگاه لیلا باز کرده بود، خواب را از دیدگان او ربوده بود؛ نه از آن جهت که دستی باید گهواره بی تابی‌هایش را تکان می‌داد و یا جرعه‌های شیره گل، لبان او را به شبنم می‌نشاند! لیلا نیز مثل هر زن دیگری، راه و رسم مادری می‌دانست و سلوک مهربانی می‌شناخت، اما آنچه در گهواره دستان او تکان می‌خورد، یک کودک نبود که سپیدی موی مادر را به پای بزرگ شدن خویش بطلبد.

او از هم اینک بزرگ بود؛ همانند اسم اعظمی که بر وی خطاب می‌کردند و غیرت بوتُراب را در برق چشمان او به تماشا می‌نشستند. انگار که از هم اکنون با ذوالفقار نگاهش، دروازه‌های کربلا را می‌گشود.

آن جلال و جبروتی که کودک لیلا را بر تخت بزرگی و شوکت می‌نشاند، تکرار خطوط نسخه وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر صفحه هستی علی اکبر علیه السلام بود. گویی برگه‌ای از کتاب جان پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم در پیش چشم لیلای دور مانده از خاتم رُسُل قرار گرفته بود و او در آن نظر نمی‌افکند و چیزی نمی‌خواند، جز آن چه به امین اللّه منتسب بود!

لیلا دیگر مادر کودک خویش نبود، بلکه دایه کودکی‌های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شده بود و چه موهبتی برتر از آن که زنی موسپید شود در راه روسپیدی عشق!؟

مگر نه آن که چیزی نخواهد گذشت که کودک رسول‌واره لیلا، دلاور صحنه‌های کربلا خواهد شد؟!

 

❆❆❆

 

همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینه طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمه ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است،

سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را.

خانه یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم، نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طره مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی‌هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخه صور و نگهش آینه نور و قدش نخله طور و به دَمَش معجز عیسی، به لبش منطق موسی، همه ماتش، همه مستش، همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش، همه دادند سلامش، همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را.

نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعله افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش ایه ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینه پاکش هدف تیر شود، طعمه شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشارت که منم کشته راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت.

بنواز ای پدر عالم هستی علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که در عالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه! از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.

چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیش‌تر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حسب من، حسب تو، نسب من نسب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یک باره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عز و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان! من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می‌دهم امروز که فردا به صف کرب وبلا یار حسینم، عجبا می‌نگرم در بغل مادر خود معرکه کرب وبلا را…

 

متن ولادت حضرت علی اکبر

 

متن تاریخی ولادت حضرت علی اکبر (ع)

حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال ۳۳ هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود. مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه‌ترین کس به رسول خدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می‌نگریست.

روزی مردی نصرانی وارد مسجد النبی شد. مسلمانان به او گفتند بیرون برو که تو مردی نصرانی هستی، ولی او گفت: دیشب در عالم خواب پیامبر اعظم (ص) را دیدم و به دست ایشان مسلمان شدم. اکنون آمده‌ام اسلام خود را بر یکی از نزدیکان پیامبر عرضه دارم و بیعت خود را تجدید کنم.

مردم او را به امام حسین (ع) راهنمایی کردند. وقتی خدمت امام رسید، خود را به پای ایشان اندخت تا قدم‌های مبارکش را ببوسد. سپس جلسه‌ای در محضر امام حسین (ع) تشکیل شد و آن مرد خواب خود را برای ایشان بازگفت. آن‌گاه حضرت، فرزند خود علی اکبر را که نقابی بر صورت مبارک داشت، فراخواند و سپس نقاب را از روی فرزند برداشت.

وقتی چشم آن مرد به جمال علی اکبر افتاد، بی‌هوش گردید. امام حسین (ع) دستور داد آب به صورتش پاشیدند تا به هوش آمد. آن گاه امام رو به او کرد و فرمود: آیا پسرم علی اکبر شبیه به جدم رسول الله است؟ آن مرد گفت: آری، به خدا قسم شبیه به پیامبر است…

 

متن ولادت حضرت علی اکبر

 

متن کوتاه ولادت حضرت علی اکبر (ع)

زمان در تب و تاب است. زمین در انتظار هدیه‌ای آسمانی است. ملکوتیان در تدارک شور و شعف و شادمانی هستند. لحظاتی پر از احساس و شادی رقم می‌خورد و اندک اندک لحظه موعود فرا می‌رسد. یازدهم شعبان سال ۳۳ هجری قمری از راه می‌آید. خانه امام حسین (ع) غرق نور و شادی می‌شود و لبخند مهر و شوق بر لبان لیلا نقش می‌بندد؛ چرا که فرزندی زیبا شبیه پیامبر خانه آن‌ها را روشن ساخته است.

وقت نام‌گذاری این کودک آسمانی است. آن قدر علاقه پدر به مولای متقیان علی بن ابی طالب (ع) زیاد است که می‌گوید:«اگر صد فرزند هم می‌داشتم، دلم می‌خواست همه را علی بنامم.» تو فرزند بزرگ این خانواده پر نوری، و تو را پدر «علی اکبر» می‌نامد.

نیایَش از بهترین انسان‌هاست. نسبش از ابراهیم خلیل الله است تا به رسول خاتم؛ همه از پاکان و صالحان. از خاندان وحی و مهبط ملائک است. مادرش نیز لیلا، از قبیله ثقیف از خانواده‌ای نجیب و شریف است.

 

❆❆❆

 

بوی خوش نسیمی دلنواز از دور دست می‌‏آید. شاید محمّد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله است که در هیبت «علی اکبر» از دامان لیلا برمی‏‌خیزد و دنیا را به شوق وامی‌‏دارد. ذرّات خاک، بوی خوش قدم‏‌هایت را به سماع درآمدند، آن‏گاه که پلک‌‏های کوچکت، دنیا را بر هم زد! مردانگی از همین نگاه آغاز می‏‌شود. تو پلک می‌‏گشایی تا روز‌ها و شب‏‌ها بهانه‏‌ای داشته باشند برای آمد و رفت. غیرت «علی علیه‏ السلام»، در رگ‌‏هایت می‏‌دود و رحمت «محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله» در رفتارت. عشق و عقل در تو به هم رسیده‌‏اند.

از دامان لیلا، چون واقعه‌‏ای بزرگ برمی‌‏خیزی و دنیا را، به شوری عاشقانه فرا می‏‌خوانی.
صدای گام‌‏های عشق است که در هفت آسمان پیچید!

قنداق‌ه‏ای از نور، در آغوش حسین علیه‏ السلام است؛ و حسین علیه ‏السلام، مشتاق دیدار جدّ بزرگوارش، محمد در چهره زیبای کودک!
میلاد تلاقی دو نور در یک آینه، تکثیر دو اقیانوس، حضرت «علی اکبر علیه‏السلام»، مبارک!

 

❆❆❆

 

تو علی اکبری، علوی سیرت و محمّدی صورت. آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می‌‏اندازد که نفس‏‌های شیعه را بریده بریده می‏‌خواهند. در آغوش باران زاده شده‌‏ای و از سینه بهار، شیر نوشیده‌‏ای. از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب. کوهستان‏‌ها، هوای پاک نفس‏‌هایت را به عاریت گرفته‏‌اند.

شاعرانه‏‌ترین واژه‌‏ها، شعر بلند حماسه‏‌ات را سرودن نمی‌‏توانند. تو اردیبهشت فصل‏‌های جهانی. خاکستری‏‌ترین روز‌ها را خورشید کلامت به تپش وا می‌‏دارد. امروز می‌‏آیی و ما فانوس‌‏های عاشقی در دست، میلاد خجسته‏‌ات را نور می‌‏پاشیم. می‌‏آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می‌‏نشینند و رود‌های زمین، بهار آمدنت را آواز می‌‏خوانند.

در پایان ولادت حضرت علی اکبر (ع) را به عاشقان و شیفتگان خاندان نبوت تبریک عرض می‌کنیم و امیدواریم مجموعه متن تولد ایشان توجه شما را به خود جلب کرده باشد.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید