مجموعه شعری که در برابر شماست، منتخب شعر عاشقانه کوتاه بوده و از چند بخش تشکیل شده است: اشعار عاشقانه مولانا، زیباترین اشعار فاضل نظری و اشعار عاشقانه سعدی را به دلیل پرطرفدار بودن در دستههای جداگانه قرار دادیم و شعر دیگر شاعران بزرگ را در دسته سوم جای دادیم. در گروه دیگر شعر عاشقانه کوتاه معاصر در قالب سنتی عمدتاً غزل و رباعی های عاشقانه قرار دارد.
نکته قابل ذکر اینکه در مورد شعر کوتاه شاعران سنتی با اندکی اغماض به جمعآوری شعر پرداختیم، چراکه ایشان عاشقانهها و شعر عاشقانه اولین دیدار خود را غالباً در قالب غزل، ترکیببند و… سرودهاند که در دسته شعر کوتاه جای نمیگیرد؛ آنچه ما برگزیدیم برخی از انواع شعر کوتاه یعنی دوبیتی عاشقانه و رباعی هستند. برخی دیگر نیز از جمله زیباترین ابیات عاشقانه هستند و از میان اشعار تنهایی و عاشقانه این شاعران انتخاب شدهاند.
دو دسته آخر یکی شعر نو عاشقانه و دیگری شعر عاشقانه جهان هستند. از تمام این اشعار می توانید به عنوان شعر عاشقانه درباره همسر نیز استفاده کنید. شما را به خواندن این اشعار دعوت میکنیم.
شعر کوتاه عاشقانه مولانا
خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان در بوستان بیمن مرو
ای فلک بیمن مگرد و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بیمن مروی و ای زمان بیمن مرو
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بیمن مباش و آن جهان بیمن مرو
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بیمن مرو
سودای تو را بهانهای بس باشد
مستان تو را ترانهای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانهای بس باشد
❤
در مجلس عشاق قراری دگر است
وین باده عشق را خماری دگر است
آن علم که در مدرسه حاصل کردند
کار دگر است و عشق کار دگر است
❤
ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم تو نسپارم دل
دل را چکنم بهر چه میدارم دل
❤
گفتی ز ناز، بیش مرنجان مرا، برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
والله که شهر بیتو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
❤
سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو
جان پر و بال میزند در طرب هوای تو
آتش آب میشود عقل خراب میشود
دشمن خواب میشود دیده من برای تو
جامه صبر میدرد عقل ز خویش میرود
مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو
عشق درآمد از دَرَم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی تواَم گفت مرا که وایِ تو
❤
هیچ دلی نشان دهد هیچ کسی گمان برد
کاین دل من ز آتش عشق کسی چه میشود
❤
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم، نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
❤
سیر نمیشوم ز تو، ای مه جانفزای من
جور مکن جفا مکن، نیست جفا سزای من
❤
بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم
بجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم
در این خاک، در این خاک در این مزرعه پاک
بجز عشق، بجز مهر دگر بذر نکاریم
❤
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییام که نی نی شکنم شکر برم…
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
❤
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری
❤
ای باد سحر، به کوی آن سلسله موی
احوالِ دلم بگوی، اگر یابی روی
شعر کوتاه عاشقانه سعدی
عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
یا چو بود اندر دلم کمتر فزودی کاشکی
آزمودم درد و داغ عشق باری صد هزار
همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی
هر زمان گویم ز داغ عشق و تیمار فراق
دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی
نالههای زار من شاید که گر کس نشنود
لابههای زار من یک شب شنودی کاشکی
سعدی از جان میخورد سوگند و میگوید به دل
وعدههایش را وفا باری نمودی کاشکی
❤
گر دولت و بخت باشد و روزبهی
در پای تو سر ببازم ای سرو سهی
سهلست که من در قدمت خاک شوم
ترسم که تو پای بر سر من ننهی
❤
چون مرا عشق تو از هر چه جهان باز استد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
❤
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم
بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم
❤❤ شعر غزل کوتاه و عاشقانه ❤❤
بلای عشق تو بر من چنان اثر کردست
که پند عالم و عابد نمیکند اثرم
❤
عاشقان را نتوان گفت که بازآی از مهر
کافران را نتوان گفت که برگرد از کیش
❤
این نه نصیحتی بود کز غم دوست توبه کن
سخت سیه دلی بود آن که ز دوست برکنم
گر همه عمر بشکنم عهد تو پس درست شد
کاین همه ذکر دوستی لاف دروغ میزنم
پیشم از این سلامتی بود و دلی و دانشی
عشق تو آتشی بزد پاک بسوخت خرمنم
شهری اگر به قصد من جمع شوند و متفق
با همه تیغ برکشم وز تو سپر بیفکنم
❤
هر آن که با تو وصالش دمی میسر شد
میّسرش نشود بعد از آن شکیبایی
❤
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
❤
ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل
❤
دل رفت و صبر و دانش ما ماندهایم و جانی
ور زان که غم غم توست آن نیز هم برآید
هر دم ز سوز عشقت سعدی چنان بنالد
کز شعر سوزناکش دود از قلم برآید
❤
یار با ما بیوفایی میکند
بیگناه از من جدایی میکند
شمع جانم را بکشت آن بیوفا
جای دیگر روشنایی میکند
سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدایی میکند
شعر عاشقانه زیبا و کوتاه از دیگر شاعران بزرگ
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم
“حافظ”
✿☆✿
رفتن اولی است ز کوی تو، ستادن غلط است
جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است
تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد
چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست
“وحشی بافقی”
✿☆✿
یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود
شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود
نور چون چشم ز پیشانی من میبارید
تا مرا قبله طاعت خم ابروی تو بود
دل یوسف هوس حلقه زنجیر تو داشت
صائب آن روز که در سلسله موی تو بود
“صائب تبریزی”
✿☆✿
هوشم نه موافقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
“ابوسعید ابوالخیر”
✿☆✿
شعر کوتاه عاشقانه
گر بت رخ توست بتپرستی خوشتر
ور باده ز جام توست مستی خوشتر
در هستی عشق تو از آن نیست شوم
کین نیستی از هزار هستی خوشتر
“مهستی گنجوی”
✿☆✿
چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش
صدف گهر نماید شکر عقیق رنگش
بکنند رخ به ناخن بگزند لب به دندان
همه ساحران بابل ز دو چشم شوخ و شنگش
“خاقانی”
✿☆✿
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه میکنم از روی حقیقت
یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست
بسیار سمرهاست در آفاق ولیکن
دلسوزتر از عشق من و تو سمری نیست
“سنایی”
✿☆✿
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزهٔ جادوی تو بود
“حافظ”
✿☆✿
آن دلبر محملنشین چون جای در محمل کند
میباید اول عاشق مسکین وداع دل کند
زین منزل اکنون شد روان تا آن بت محملنشین
دیگر کجا آید فرود از محمل و منزل کند
“هاتف اصفهانی”
✿☆✿
ای روی خوب تو سبب زندگانیام
یک روزه وصل تو طرب جاودانیام
جز با جمال تو نبود شادمانیام
جز با وصال تو نبود کامرانیام
بییاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانیام
دردی نهانیاست مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانیام
“انوری”
✿☆✿
شب و روز مونس من غم آن نگار بادا
سر من بر آستان سر کوی یار بادا
دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد
به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا
“اوحدی مراغهای”
✿☆✿
تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم
ماطاقت تیمارِ دو بیمار نداریم…
“کلیم کاشانی”
✿☆✿
غیرتم بر تو چنان است، که گر دست دهد
نگذارم که درآیی به خیال دگران!
“جامی”
✿☆✿
شعر کوتاه عاشقانه از شاعران معاصر در قالب سنتی
به جان جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشم
تمام آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم
“محمدرضا شفیعی کدکنی”
✿☆✿
هرچند رفتهای و دل از ما گسستهای
پیوسته پیش چشم خیالم نشستهای
با من مبند عهد که چون پیچهای باغ
هرجا رسیده، رشته پیوند بستهای
سیمین! ز عشق رستهای اما فسردهای
آن اخگری کز آتش سوزنده جستهای
“سیمین بهبهانی”
✿☆✿
کم کم به سنگ سرد سیه میشود بدل
خورشید هم اگر نچرخد بر مدار تو
چشمی به تخت و بخت ندارم مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو
“حسین منزوی”
✿☆✿
دوباره مینویسمت کنارِ بیت آخرم
و چکه چکه میچکم به سطرهای دفترم
شنیدهام ز پنجره سراغ من گرفتهای
هنوز مثل قاصدک میان کوچه پرپرم
شبی به خواب دیدمت میانِ تنگِ کوچهها
قدمزنان قدمزنان تو را به خانه میبرم
“حسین منزوی”
✿☆✿
تو میروی و دل ز دست میرود
مرو که با تو هر چه هست میرود
کجا توان گریخت زین بلای عشق
که بر سر من از الست میرود
بیا که جان سایه بی غمت مباد
وگرنه جان غم پرست میرود
شب غم تو نیز بگذرد ولی
درین میان دلی ز دست میرود
“هوشنگ ابتهاج”
✿☆✿
شوریده ی آزرده دلِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت نما من
دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا،به خدامن،به خدامن،به خدامن
“سیمین بهبهانی”
✿☆✿
همرنگ گونههای تو مهتابم آرزوست
چون باده لب تو می نابم آرزوست
دور از نگاه گرم تو، بی تاب گشتهام
بر من نگاه کن، که شب و تابم آرزوست
تا وارهم ز وحشت شبهای انتظار
چون خنده تو مهر جهانتابم آرزوست
“فریدون مشیری”
✿☆✿
مرداب زندگی همه را غرق میکند
ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر
“فاضل نظرى”
✿☆✿
بیراهه دور میزند بی تو دلم
لبخند به زور میزند بی تو دلم
هر وقت که دیر میکنی مثل سه تار
در مایه شور میزند بی تو دلم
“احسان افشاری”
✿☆✿
از ماه و ستاره سینهریزی داری
بر چهره نگاه تند و تیزی داری
با یک نظر آشوب غزل کن، زیرا
چشمان سیاه شعرخیزی داری
“جواد مزنگی”
✿☆✿
زدم دل را به حافظ، دیدم او امشب برای من
«لبش میبوسم و در میکشم می» در نظر دارد
“بهمن صباغزاده”
✿☆✿
چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا
تو نیم دیگر من نیستی، تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا
“امید صباغ نو”
✿☆✿
چنان دل بستهام کردی که با چشم خودم دیدم
خودم میرفتم اما سایهام با من نمیآمد
“بنیامین دیلم”
✿☆✿
دیدم تو را که بال کشیدی به آسمان
از پشت میله قفسی عاشقت شدم
“پگاه عامری”
✿☆✿
این همه غصه من بود که یک عمر
به خنده تو دل بستم و تو بریدی
“احسان جمشیدی”
✿☆✿
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم
دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است
“رویا باقری”
✿☆✿
نوشته بود برایم: خودت، سه نقطه، تمام
نوشتمش که: دلم، چون؟ چرا؟ چگونه؟ کدام؟
نوشته بود و نوشتم؛ نوشتن آسان است
گذشته بود و گذشتم؛ گذشتن آسان نیست
“سیدمهدی طباطبایی”
✿☆✿
نگو هنوز جوانم، تو که نمیدانی
چه زجرها که کشیدم به عمر کوتاهم
تویی که واسطه هر دعای من بودی
دعا بکن که نگیرد به دامنت آهم
“سیدتقی سیدی”
✿☆✿
کاش مولانا ببیند قهر چشمان تو را
تا نگوید نیست در عالم ز هجران تلختر
“اصغر عظیمی مهر”
✿☆✿
صبحهای تکراری مرا خسته کرده است
حبسی میان یک وجب آغوشم آرزوست
“یگانه حقپرست”
✿☆✿
خوش به حال من که میمیرم برایت اینهمه
مرگ امکانی به سمت نوشداروهای توست
“رضا نیکوکار”
✿☆✿
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم
“سیدحسن حسینی”
✿☆✿
چه کسی گفته که خوابِ ابدی فاجعه است؟
که در آغوش تو خوابیدن و مُردن عشق است
“آرش مهدیپور”
رضا خان هم اگر میدید با چادر چه زیبایی
جهان پر میشد از قانون چادرهای اجباری
“مجید ترکابادی”
✿☆✿
گفتم که پر از عطر بهاری بانو
خُب حرف بزن گاه گداری بانو
گفتی: به خدا حرف ندارم آقا!
گفتم: به خدا حرف نداری! بانو
“بهمن بنیهاشمی”
✿☆✿
باز هم کشته و بازنده این جنگ منم
که تو با لشکر چشمانت و من.. یک نفرم
“محسن نظری”
✿☆✿
هرچه کنم نمیشود تا بروی تو از دلم
از تو فرار میکنم باز تویی مقابلم
آب شوم، تو جوی من، جوی شوم، تو آبِ من
حل کنم اَر مسایلی، باز تویی مسایلم
“طارق خراسانی”
✿☆✿
صبح است دلارامم، ای حضرت مستانه
مضمون دو بیتیها، دردانه این خانه
امروز چه خوش یُمن است، صبحانه کنار تو
لبخند حلالت باد، خوشمزه دیوانه
“امین شاهسواری”
ای پر از عاطفه در قحطِ محبت با من
کاش می شد بگشایی سرِ صحبت با من
گرچه کوچیدی از این باغ ، ولی خواهد ماند ؛
داغِ چشمان تو تا روز قیامت با من …
“جلیل صفربیگی”
✿☆✿
عاشق كشی ، دیوانه کردن ، مردم آزاری
يك جفت چشم مشكی و انقدر كارایی!؟
“مهدی صادقی”
✿☆✿
ﻏﯿﺮ من ﺩﺭ ﺩل تو ﻫﯿﭻ کسي ﺧﺎﺹ ﻧﺸﺪ
هیچکس چون تو به من ﺍین همه ﺣﺴﺎﺱ ﻧﺸﺪ
ﺁﻩ ﺍی سنگ که ﻣﻬﺮت به ﺩل من ﺍفتاﺩ
هیچکس ﺩﺭ ﺩل من ﺑﻌﺪ تو ﺍﻟﻤﺎﺱ ﻧﺸﺪ
“علی نیاکوئی لنگرودی”
✿☆✿
بار، سنگین است ومن، کم طاقت و دنیا حسود
خم شدن را عار میدانم ، دعا کن بشکنم!!
“محمدرضا طاهری”
✿☆✿
اولین باری که دیدم ماهِ رخسارِ تو را
اشهَدی خوانده و…رفتم سوی تشییع دلم
“محمد بزاز”
✿☆✿
ماه هم گاهی به ماه من حسادت می کند
آخر او ماه است و ماه من ولیکن ماه تر
“رضا ترکمان”
✿☆✿
شعر کوتاه عاشقانه نو و سپید
آنچه در ادامه می خوانید مجموعه ای از شعر نو کوتاه و بلند عاشقانه از شاعران بزرگ فارسی زبان ست.
و من
همه جهان را
در پیراهنِ گرم تو
خلاصه میکنم
“احمد شاملو”
✿☆✿
و در خلوتِ تو
عاشقی آغاز میشود
“احمد شاملو”
✿☆✿
من زاده رویاهای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم
“شمس لنگرودی”
✿☆✿
درست مثل وقتی که عاشقت شدم
باران میبارد
فکر کنم دوباره کسی عاشقت شده
“کامران رسولزاده”
✿☆✿
فردا
باز هم به تو فکر
خواهم کرد
مثل دریا
به ادامه خویش
“سیدعلی صالحی”
✿☆✿
همه چیز از جایی شروع شد
که گفتی دوستم داری
گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی
بهانهای کافیست
“لیلا کردبچه”
✿☆✿
مىخواستم کمى
فقط کمى
دوستت داشته باشم
از دستم در رفت
عاشقت شدم
“مریم قهرمانلو”
✿☆✿
تو لیلی نیستی
من اما
مجنون حرفهات میشوم
دیوانه دستهات
مبهوت خندههات
گل قشنگم
شیرین نیستی
ولی من
صخرههای شب را
آنقدر میتراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو در آغوشم بخندی
“عباس معروفی”
✿☆✿
بعد از تو
دیواری به دور خود کشیدهام
که مبادا
نگاهی
صدایی
بوی عطری
دوباره مرا به اشتباه تو دچار کند
“مهران قدیری”
✿☆✿
تا میتوانی مرا ببوس
تا بدنم عرق کند
بعد مرا به آغوش بکش
تا عطر تنت روی پیراهنم بماند!
بیخیال
بگذار مادرم بفهمد
عاشق شدهام
این که دیگر سیگار نیست
“نریمان ربیعی”
✿☆✿
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﻪ
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ
ﺳﺨﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ!
“ﻣﺮﯾﻢ یزدانی”
شانهات مجابام میکند
در بستری که عشق
تشنهگیست
زلال شانههایات
هم چنانام عطش میدهد
در بستری که عشق
مجاباش کرده است
احمد شاملو
✿☆✿
درختی که منم
برگهایش را ریخت
تا تو
ماه را از میان شانههاش
تماشا کنی
علیرضا روشن
✿☆✿
درخت که میشوم
تو پاییزی
کشتی که میشوم
تو بی نهایت طوفانها
تفنگت را بردار
و راحت حرفت را بزن
گروس عبدالملکیان
✿☆✿
آنقدر دوستت دارم
که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم!
هر بار که میپرسی، چقدر؟!
با خودم فکر میکنم؛
دریا چطور
حساب موجهایش را نگه دارد؟!
پاییز از کجا بداند
هر بار چند برگ از دست میدهد؟!
ابرها چه میدانند
چند قطره باریده اند؟!
خورشید مگر یادش مانده
چند بار طلوع کرده است؟!
و من،
چطور بگویم که،
چقدر دوستت دارم
هستی دارایی
✿☆✿
انگار داشتم با تو حرف میزدم
نامه را که مینوشتم
و انگار روبرویم بودی
به کاغذ که نگاه میکردم
در پاکت را که بستم، پشت تمبر را
بوسیدم و چسباندم
ببین
حالم اصلاً دست خودم نیست
درست
مثل تو که پیشم نیستی
مهدی ذوالقدر
✿☆✿
اگر تو نبودی عشق نبود
همین طور
اصراری برای زندگی
اگر تو نبودی
زمین یک زیر سیگاری گلی بود
جایی
برای خاموش کردن بی حوصلگیها
اگر تو نبودی
من کاملاً بیکار بودم
هیچ کاری در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو
رسول یونان
✿☆✿
“دوستت دارم” را
در دستانم میچرخانم
از این دست به آن دست
پس چرا
هر وقت میخواهم
به دستت بدهم نیستی؟
عباس معروفی
✿☆✿
تو شبیه دیگران نیستی
دیگران حرف میزنند
راه میروند
نفس میکشند
تو نه حرف میزنی
نه راه میروی
و نه …
میگذاری نفس بکشم
کامران رسول زاده
✿☆✿
و عشق
آنقدرها هم که فکر میکردیم
عادلانه نبود
زن همسایه عاشق شد
پیراهن بلندتری دوخت
من عاشق شدم
گریههای بلندتری سر دادم
در عصر ما
همه
همیشه
دیر میرسند
یکی به اتوبوس
یکی به قطار
یکی
به یکی
رویا شاهحسینزاده
✿☆✿
نیامدی و
همه
شعرهای سپید من
سیاه شد
جواد دهنوی
✿☆✿
دموکراسی بین من و تو این است که
همیشه و در همه چیز
حق با چشمهای توست!
کاظم خوشخو
✿☆✿
چهقدر تنهاست
شاعری که عاشقانههاش
دست به دست میروند
به دست تو اما،
نمیرسند!
رضا کاظمی
✿☆✿
تو میروی و من
رسوب میشوم
ته ماندهای که
دور باید ریخت
…
خستهتر از آنم
که لیوانی چای
آرامم کند
آغوش گرم تو را میخواهم
در جنگلی ناشناس
وقتی که آسمان
از لابهلای شاخهها
سرک میکشد
فریبا عرب نیا
✿☆✿
سرانجام
نامه آخرم را پاسخ داد
نوشته بود:
عاشق پستچی شدهام
سارا محمدی اردهالی
✿☆✿
چه از تو دورم کردهاند کلمات!
کاش جای اینهمه شعر
فقط نوشته بودم:
دوستت دارم!
رضا کاظمی
✿☆✿
خاک بر سرِ
تمامِ این کلمات
اگر تو
از میانِ تمامشان
نفهمی
من دلتنگم
لال شود خیالی که
دم به دم
مرا بی خیالِ تو نمیکند
از شماره بیافتد
تمامِ نفسهایی که
در هوایِ تو
دم و باز دم میشود
بی رحم شدهام میبینی؟
اما شک ندارم
به پایِ بی رحمیِ
نبودنت
نمیرسد
عادل دانتیسم
✿☆✿
من سردم است
و تمام رنگهای گرم دنیا را
زنان دیگری
شال گردن بافتهاند
لیلا کردبچه
✿☆✿
صیاد که تو باشی
طعمه هم نمیخواهم
فقط بنشین کنار رود و
نامم را صدا بزن
بهار منصوری
✿☆✿
بانو جان
آدمها دو دستهاند
آنها که تو را ندارند
و آنها که غلط میکنند تو را داشته باشند
سعید نوروزی
✿☆✿
عاشقتر از همه ما
موش کوریست
که زیبایی جفتش را
با چشم بسته باور میکند
ساغر شریفی
✿☆✿
تا به حال کسی را
به اندازهای دوست داشتهای
که نخواهی خوابش را بیاشوبی با صدای نفس؟
عباس معروفی
✿☆✿
عشق
زبان مشترکی ست
اما
از لهجهام میترسم
مثل یک کارگر تحقیر شده افغانی
زانیار برور
✿☆✿
بیا با هم رفت و آمد نکنیم
مثلا وقتی میآیی
نرو
مهدی مشتاقیان
✿☆✿
عشق ما گوزن بود
بزرگ و قوی
اما چیزهای قویتری هم وجود داشت
مثل قطار
که تو را با خود برد
و از گوزن لاشهای روی ریلها باقی گذاشت
مژگان عباسلو
✿☆✿
وقتی میخندی
عشق،
کوچکترین اتفاقیست
که میافتد
مریم ملکدار
میگویند تنهایی پوست آدم را کلفت میکند
میگویند عشق دل آدم را نازک میکند
میگویند درد آدم را پیر میکند
آدمها خیلی چیزها میگویند
و من، امروز
کرگدن دلنازکی هستم که پیر شده است
مصراع نخست: من تو را میبوسم
در مصرع بعد هم تو را میبوسم
ایراد ندارد! به کسی چه! اصلاً
شعر خودم است من تو را میبوسم!
جلیل صفربیگی
✿☆✿
جز دوست داشتن تو
همه چیز این جهان معمولیست
کافیست کمتر بخواهمت
آن وقت مرگ
تنها یک آگهی تسلیت در روزنامه است
مهسا فعال
✿☆✿
درخت کوچک تنها به باد عاشق بود
و باد
بی سرو سامان
و باد
سر گردان
تمام قصه همین بود، راست میگفتی
محمد حسین بهرامیان
✿☆✿
مثل قالی نیمه تمام
به دارم کشیدهای
یا ببافم، یا بشکافم
اول و آخر که به پای تو میافتم
علیرضا حاج بابایی
✿☆✿
روزی چند بار دوستت دارم
یک بار وقتی که هوا برم میدارد، قدم میزنیم
وقتی که خوابم میآید، تو میآیی!
یک بار وقتی که باران ناز میکند
دل ناودان میشکند… میبارد
وقتی که شب شروع میشود… تمام میشود
یک بار دیگر هم دوستت دارم
باقی روز را …
هنوز را…
افشین صالحی
✿☆✿
تابستان گرم و داغ من!
مرا سخت و محکم در آغوش بگیر
من سرد و زمستانیم
بهمن عطایی
✿☆✿
منم که دوستت دارم
نه مردی که دستش را به نردهها گرفته
نه باران پشت پنجره
منم که دوستت دارم
و غم
بشکههای سنگینی را
در دلم جابهجا میکند
غلامرضا بروسان
✿☆✿
لبخند که میزنی
یوسفی میشوم
که بیهیچ برادری
در چال گونهات
گم میشوم
مسعود کرمی
✿☆✿
انگشتم را نخ بستهام
تا به یاد آورم
فراموشت کردهام
شهناز دولتشاهی
✿☆✿
گلوی من
ابریترین تکه آسمان است
اما به من بگو
باران چرا همیشه
از چشمهای تو
آغاز میشود؟
انسیه موسویان
✿☆✿
تو
صبح باش
من تمام شبهای تاریخ را
تاب میآورم
مرضیه عطایی
✿☆✿
تاسهایت را دوباره بریز
این “جفت یک”
ارزش “دو” را ندارد
به هم نخواهیم رسید
میلاد تهرانی
✿☆✿
وقتی میگویند نیست،
کاغذ را گفته باشند یا برق را
فرقی ندارد
من یاد تو میافتم
علیرضا روشن
✿☆✿
تصویرت را در آب دیدم
تو رفتی
من به دنبال رودخانه راه افتادم
شهاب مقربین
✿☆✿
از بهار تقویم میماند
از من
استخوانهایی که تو را دوست داشتند
الیاس علوی
✿☆✿
به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی که
سالهاست
در مقری متروکه
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی میدهد!
زانیار برور
✿☆✿
بگذار بگویند دیوانهام
پای آمدن تو در میان باشد
ضریح که هیچ
به این درخت چنار هم
دخیل میبندم
✿☆✿
برای دوست داشتن تو
بهانه عاشقی کافی نیست
باید در یک صبح گرم تابستانی
از کنار یک رود گذشت
خود را به صدای خسته آب سپرد
✿☆✿
مدتهاست
دلم شروعی تازه میخواهد
تو بیا
مرا دوباره آغاز کن
✿☆✿
من نذر کردهام که اگر روزی بیایی
به اندازه تمام مهربانیات غزل بسرایم
قدری تحمل کن هنوز مانده که عاشقترین شوم
من نذر کردهام که اگر روزی عاشقترین شوم
در کنار پنجره نگاهت بایستم
و با پیراهن آبی به رکوع روم
و وقتی برمیخیزم لبریز شوم از وجود تو
پس بیا ای گمشده من
مگر نمیبینی که عاشقترینم
✿☆✿
دلم گذر زمان نمیخواهد
همه گویند:
این نیز بگذرد
دلم این را هم نمیخواهد
دلم فقط تو را میخواهد
که نیستی
✿☆✿
و عشق
پزشک حاذقی است
که نسخه تمام دردهایم را
لابلای موهای تو پیچید
✿☆✿
تمام سهم من از عشق
همین واژههای دلداده است
که هر شب
زیباترین آرزوی مرا خواب میبینند
تو در من پیدا شوی
و من چون شکوفههای بالادست
در آسمان عشق گشوده میشوم
زندگی باغی است
که با عشق باقی است
مشغولِ دل باش
نه دل مشغول
بیشتر غُصه های ما
از قصه های خیالی ماست
پس بدان اگر فرهاد باشی
همه چیز شیرین است
کسی هرگز نمیداند
چه سازی میزند فردا
زندگی را دریاب…
✿☆✿
شعر های زیبا و دلنشین عاشقانه
ای کاش به جای تو
حافظهام را
از دست داده بودم
“عبدالرضا مولوی”
✿☆✿
کافیست
صبح که
چشمانت را باز میکنی
لبخندی بزنی جانم
صبح که جای خودش را دارد
ظهر و عصر و شب هم
بخیر میشود
“محمد خسروآبادى”
✿☆✿
آنقدر عزیزی که
به دل نمینشینی
تو
به جانم نشستهای
به جای همه آرزوهایم
“آرزو یزدانی”
✿☆✿
باید بروم
دلتنگ که شدی
گلدان کوچک پشت پنجره را ببوس!
من یک روز
که خیلی دلتنگت بودم
دلم را همانجا خاک کردم
“معصومه صابر”
✿☆✿
مگر تو
چقدر عمیق بودی
که من اینطور
در تو غرق شدهام؟
“علیرضا اسفندیارى”
شعر کوتاه عاشقانه جهان
اشتباه نکن
رفتنت فاجعه نیست برایم
من ایستاده میمیرم
چون بیدهای مجنون
“نزار قبانی”
✿☆✿
بانوی من!
تو چکیده تمام شعرهایی
و گل تمام آزادیها
کافی است نام تو را هجا کنم
تا پادشاه شعر شوم
و فرعون واژهها
کافی است زنی چون تو عاشقم باشد
تا وارد کتابهای تاریخ شوم
و بیرقها برایم برافراشته شوند
“نزار قبانی”
✿☆✿
میخواهم یک هیاهو راه بیاندازم
بعدش هنگامی که میخواهم برگردم و بروم،
دستم را محکم بگیری و بسوی خودت کشیده در آغوشم جای بگیری
و بگویی تو مال من هستی به کجا میروی؟
سکوت میکنم با حالتی پشیمان به چشمانت خیره میشوم
اما تو مرا پیشتر بخشیده خواهی بود
عشقمان چنان باید باشد
که ناراحتیها و جاروجنجالمان نیز توأم با محبت باشد
چنان عاشق یکدیگر باشیم که
همگان مفهوم عشق را در ما دریابند
“ناظم حکمت”
✿☆✿
تو عشق بودی
این را
از بوی تنات فهمیدم
شاید هم خیلی دیر
به تو رسیدم
خیلی دیر..
اما مگر قانون
این نبود
که هر آنچه دیر میآید
عاقبت روزی به خانه ما
خواهد رسید؟
عادت کردهایم
به نداشتنها
و شاید به اندوه
آری
تو عشق بودی
این را
از رفتنات فهمیدم
وگرنه
استانبول
هرگز این چنین
سرسنگین نبود
“جمال ثریا”
✿☆✿
یکبار طعم عشق را چشیدهام
قلبم را تند کرد
بدنم را دیوانه
حواسم را به هم ریخت
و رفت
“هالینا پوشویاتوسکا”
✿☆✿
با وسواس عجیبی
تو را در من
پیش میبرم
حتی در دوست داشتنهای دیگر
تو در همان جایگاه پیشینات
ایستادهای
رفتنات هم
مرا تنها نمیگذارد
در تنهای غریبه حتی
تو را در من
با وسواس پیش میبرم
انگار که رد پای بودنات را
در تمام اتفاقات
درون عشقی ناشناخته
دنبال میکنم
“مورات حان مونگان”
✿☆✿
موهایت در باد
به پرواز درمیآمد
کنارت
به تماشایت مینشستم
خورشید میسوزاند
دریا آتش میگرفت
تو حرف میزدی
و من غرق صحبتات بودم
میخندیدی
سکوت میکردی
به فکر فرو میرفتی
دست در دست من، راه میرفتی
راه تمام میشد
تو را نمیدیدم
زمان
سال سال میگذشت
از دور
از خیلی خیلی دور
تماشایت میکردم
“از مجموعه اشعار ازدمیر آصف“
✿☆✿
به کسی که دوستش داری
بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
او دیگر صدایت را نخواهد شنید
“پابلو نرودا”
✿☆✿
شعر کوتاه عاشقانه نو و سپید
کلام آخر
امیدواریم از مجموعه شعر کوتاه عاشقانه بهره برده باشید. اگر این مطلب را دوست داشتید، مطالعه زیباترین اشعار درباره عشق را از دست ندهید.