روایت دعای باران پیامبر صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم

دعای باران پیامبر (ص) در سال ششم هجری شهر مدینه را از خشکسالی و قحطی نجات داد و یکی از معجزات حضرت محمد (ص) است.

دعای باران پیامبر

ستاره | سرویس مذهبی – در ماه رمضان سال ششم هجری خشکسالی و قحطی شدیدی در شهر مدینه رخ داد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به درخواست مردم طلب باران کردند و باران آمد. در مورد داستان دعای باران پیامبر سه روایت در کتب دینی آمده است که در ادامه با ذکر منبع آورده شده است.

دعای باران

 

روایت اول و دوم  از کتاب صحیح بخاری

این کتاب یکی از معتبرترین کتابهای حدیث نزداهل سنتمحسوب می‌شود که توسط حافظ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیرة بن بردزبه بخاری (۱۹۴-۲۵۶ هجری) در ۳۴۵۰ باب تدوین شده‌ است.

روایت اول:

پیامبر صلى الله علیه و آله، روز جمعه مشغول خواندن خطبه بود که مردى برخاست و گفت: اى پیامبر خدا! چارپایان هلاک شدند و گوسفندان تلف گشتند. دعا کن که خدا به ما باران بدهد. پس، پیامبر صلى الله علیه و آله دست به آسمان برداشت و دعا کرد.

 

روایت دوم:

پیامبر صلى الله علیه و آله، روز جمعه خطبه مى خواند که مردى برخاست و گفت: اى پیامبر خدا! دعا کن که خداوند بر ما باران بباراند.

ناگهان، آسمان ابرى شد و باران فرو بارید، چنان که مردم خود را به زحمت به منازلشان رساندند. باران تا جمعه آینده ادامه داشت. پس، همان مرد یا یکى دیگر برخاست و گفت: دعا کن که خداوند، باران را براى ما بند آورد، که آب، همه جا را برد.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بار خدایا! در اطراف ما بباران، نه بر ما». ناگهان ابرها در پیرامون مدینه پراکنده شدند و در خود مدینه، باران بند آمد.

 

روایت دعای باران پیامبر از کتاب جلوه‏ هاى اعجاز معصومين عليهم السلام

کتاب جلوه‌های اعجاز معصومین علیه‌السّلام ترجمه فارسی کتاب الخرائج و الجرائح علامه قطب الدین راوندی است که توسط غلام حسین محرمی ترجمه شده است و در آن به معرفی معجزات پیامبر صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم در ۱۳ باب و سایر امام معصوم علیه السلام در ۷ باب پرداخته شده است.

روایت سوم

پیامبر صلى الله علیه و آله در روز جمعه مشغول خواندن خطبه بود که مردم برخاستند و فریاد زدند و گفتند: اى پیامبر خدا! باران، بند آمده و درختان، زرد شده اند و چارپایان، از بین رفته اند. دعا کن که خداوند بر ما باران بباراند.

پیامبر صلى الله علیه و آله دو بار فرمود: «بار خدایا! بر ما باران بباران». به خدا سوگند، در آسمان حتّى یک تکّه ابر هم مشاهده نمى شد؛ امّا ناگهان ابرها پدیدار گشتند و فرو باریدند.

پیامبر صلى الله علیه و آله از منبر به زیر آمد و نماز خواند و رفت. باران تا جمعه بعد همچنان مى بارید. چون پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست که خطبه بخواند، مردم باز فریاد زدند که: خانه ها ویران گشتند، و راه ها بسته شدند. دعا کن که خداوند، باران را بند آورد.

پیامبر صلى الله علیه و آله تبسّمى کرد و فرمود: «بار خدایا! در اطراف ما بباران، نه بر ما». ناگهان ابرها از آسمان مدینه کنار رفتند و در پیرامون آن، باریدن گرفتند و دیگر یک قطره هم در مدینه نمى بارید. به مدینه نگریستم. دیدم چونان اکلیل مى درخشد.

بر این اساس یک بار دیگر، مردم به برکت دعای باران پیامبر (ص) شاهد کرامت و بزرگواری آن حضرت گشتند و همگان دیدند که چگونه بارش به اطراف و نواحی شهر مدینه محصور گشت و حتی یک قطره هم از آن همه باران به داخل شهر راه نیافت.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید