به مناسبت فرا رسیدن روز بیست و هشتم صفر و سالروز رحلت جانسوز حضرت محمد (ص) مجموعه ای شامل فایل صوتی و متن روضه پیامبر (ص) توسط تیم ستاره برای شما فراهم گردیده است.
متن روضه پیامبر (ص) به همراه فایل صوتی
حاج میثم مطیعی
ای بهشت مدینه شهر رسول
باغ سر سبز لاله های بتول
تو بهشتی ولی بهارت کو
ای قرار همه قرارت کو
شِکوه بر درگه خدا داری
ناله وامحمّدا داری
*رسول خدا خیلی در بین ما غریبه…*
شهر احمد، کجاست احمدِ تو
از چه خاموش شد محمّد تو
ای جهانِ وجود، هستت رفت
خاتم الانبیا زدستت رفت
گرد غم بر فلک نشست، نشست
پشت شیر خدا شکست، شکست
گرد غربت مدینه را به سر است
از مدینه، علی غریب تر است
او که بار بلای امّت برد
او که پا بر نجات خلق فشرد
*پیغمبر چقدر برای ما زحمت کشید…*
جگرش را زطعنه چنگ زدند
به جبینش زکینه سنگ زدند
*یه روزیم به پیشانی پسرش سنگ زدند…*
بارها امّت ستم گستر
بر سرش ریختند خاکستر
بر قدم هاش خار افشاندند
کاذبش گفته ساحرش خواندند
چون پدر با عدو تکلّم کرد
با لب غرق خون تبسّم کرد
بارها جان خویش داد زدست
تا که گردد بشر خدای پرست
وقت رفتن نخواست از امّت
اجر، الاّ مودّت عترت
* “قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی…”
آقا خوب حقت رو ادا کردن… امشب برای پیغمبر گریه کن؛ روز قیامت جلو حضرت زهرا شرمنده نشیما! بگیم دورامون رو زدیم همه جا رفتیم برای پیغمبری که اینقدر برای ما زحمت کشید هیچ کاری نکردیم.
بعد عمری خون دل حقت ادا شد یا محمد
آیه های کوثرت از هم جدا شد…
چطور حقش رو ادا کردند؟ ابن سعد در طبقات الکبری نوشته: راوی میگه ابن عباس رو دیدم گریه میکرد؛ گفتم چرا گریه میکنی؟ خودم بودم پیغمبر فرمود: “ایتونی بالکتف و الدوات” بیاید براتون وصیت کنم “اَکتُب لکم کتابا لا تضلوا بعدی” بعداز من گمراه نمیشید؛ چی گفتن؟ “انما یهجر رسول الله”
ان الرجل لیهجر جز کفر محض نیست
این جنگ با کتاب خدای پیمبر است
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
“و ما ینطق عن الهوی؛ان هو الا وحی یوحی”
گفتند پیغمبر داره هذیون میگه.
آن کس که داد نسبت هذیان به مصطفی
از کینه اش به صورت زهرا نشانه بود
با آن همه سفارش پیغمبر خدا
پاداش دوستی علی تازیانه است
یارب مغیره مادر ما را چگونه زد؟!
کز جای تازیانه ی او خون روانه بود
در مجلس معاویه ملعون امام حسن بود، دونه دونه اینا رو مورد خطاب قرار داد؛ رو کرد به مغیره بن شعبه، فرمود: “اما انت یا مغیرة بن شعبه انت ضربتَ فاطمةَ” تو مگر فاطمه رو نزدی “حتی اَدمَیتَها” تا اینکه بدنش خون آلود شد…*
روح پاکش ز تن چو گشت رها
باز گردید دست توطئه ها
بود روی زمین جنازه او
که شکستند عهد تازه او
منکر آیه شریفه شدند
بانی فتنه سقیفه شدند
از جحیم سقیفه خصم شریر
آتش افروخت در بهشت غدیر
چیره شد دست ظلم بر مظلوم
غصب شد حق چهاره معصوم
تا به جای صمد صنم شد نصب
گشت حق کتاب و عترت غصب
گر چه در نظم، قدرتم دادند
چه کنم حکم وحدتم دادند
ورنه پیوسته می زدم فریاد
که کجا فاطمه زپا افتاد
روز غصب خلافت علوی
گشت پامال، حرمت نبوی
در سقیفه ستم به مولا رفت
آتش از بیت وحی بالا رفت
شعله افروختند بر در وحی
آیه ای شد جدا ز کوثر وحی
زخم شمشیر بر سر حیدر
گشت اجر رسالت دیگر
حمله بر حجّت خدا کردند
فرق او را زهم دو تا کردند
*دو سه جمله هم بریم در خونه ی امام حسن…*
بعد قتل علی امام حسن
گشت همچون پدر غریب وطن
ریخت یک آسمان بلا به سرش
خون شد از غیر و آشنا جگرش
زهر کین زد شراره بر دل او
عاقبت جعده گشت قاتل او
آسمان بس که خون به جامش ریخت
جگرش خون شد و ز کامش ریخت
روز تشییع، در برِ یاران
پیکرش شد ز تیر، گلباران
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
*بدن مطهرش رو سوراخ سوراخ کردند…*
بارش تیر و جسم یار کجا؟
یاس زهرا و نیش خار کجا
آل هاشم اگر چه خون جگرید
این خبر را به خواهرش نبرید
سوز زخم درون بس است بر او
دیدن طشت خون بس است بر او
یوسف فاطمه، حسین عزیز
اینقدر اشک از دو دیده نریز
مجتبی هم به غربت تو گریست
هیچ روزی بسان روز تو نیست
در حسن زخمِ چند چوبه ی تیر
در تو زخم هزاراها شمشیر
******
کربلا سنگ بر جبینت خورد
تیر بر حلق نازنینت خورد
*امشب مادرت عزاداره
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد…*
“السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین، وعلی علی بن الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین”
فایل صوتی روضه رحلت پیامبر (ص) – حاج میثم مطیعی
با مجموعه مداحی رحلت پیامبر با نوای مداحان اهل بیت همراه همیشگی ستاره باشید.
حاج محمود کریمی
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ…
ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید
شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید
همه با هم به سما دست دعا باز کنید
خون فشانید ز چشم و به خدا راز کنید
مهر غم، نقش به بال و پرتان میگردد
مرگ دور سر پیغمبرتان میگردد
پیک غم از حرم خواجه اَسری آید
خبر از فاجعه محشر کبری آید
کاروان اجل از جانب صحرا آید
نگذارید در خانه زهرا (س) آید
قاصد مرگ کجا، کعبه مقصود کجا
ملک الموت کجا، خانه معبود کجا
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
*عرضه داشت بابا یه جوانی دم در ایستاده در زده، فرمود: فاطمه جان اون جوانی كه دیدی از هیچ كسی اجازه نمیگیره، بی اجازه وارد میشه،اون ملك الموت برادرم عزرائیل ِ، فقط در ِ خونه تو رو در زده اجازه گرفته، عزرائیل هم در می زنه می خواد بیاد خونه ی زهرا سلام علیها.*
اجل استاده هراسان به در بیت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول
*بی بی فرمود: برو بابام حالش خوب نیست، برو*
لرزد از زمزمه او دل زهرای بتول
فاطمه سوی پدر آمده محزون و ملول
کی پدر پیک غریبی است تو را میخواند؟
کیست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند؟
گفت در پاسخ زهرا (س) پدر ای پاک سرشت
دست تقدیر برای تو غم ِ تازه نوشت
پدرت میرود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوه بلا را به سر دوش تو هِشت
فلک امروز پر از ناله ی جبرائیل است
این غریبی که بود پشت در عزرائیل است
*فاطمه جان او فقط از در ِ خونه تو اجازه گرفته*
این نه آن است که از کس بطلبد اذن دخول
این اجل باشد و بر بردن جانهاست عجول
اذن ناکرده طلب جز به در بیت رسول
پاسداری کند از حرمت زهرای بتول
ای فدای تو و خون دل و اشک بصرت
باز کن در که شود خاک یتیمی به سرت
فاطمه (س) برد به بابا سر تسلیم فرود
در ِ کاشانه به سوی ملک الموت گشود
چون به دارالشرف وحی، اجل یافت ورود
به ادب روی به پیغمبر اسلام(ص) نمود
کی تنت جان جهان گر دهی اذنم ز کرم
آمدم روح تو در جنت اعلا ببرم
گفت ای دوست کمی صبر و تحمل باید
که مرا پیک خدا حضرت جبریل آید
رنگ اندوه ز آیینه دل بزداید
عقده از سینه پر غصه من بگشاید
جبرئیل آمد و گفت ای به فدایت گردم
باغ جنت را از بهر تو زینت کردم
گفت ای پیک خدا حامل فیض و رحمت
سخنی گو که ز قلبم بربائی محنت
غم من نیست غم حور و قصور و جنت
چه کند روز جزا خالق من با امت
گفت جبریل که فرموده چنین معبودت
آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت
ای بدوشت غم امت همه دم در همه حال
برده بر شانه خود کوه غم و درد و ملال
امت اجر تو عطا کرد به قرآن و به آل
حُرمَتِ هر دو کنار حَرَمَت شد پامال
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
*این همه به فكر امت بود وقتی رفتی،از خجالت تو در اومدند*
کرده غصب فدک و حق علی (ع) را بردند
پهلوی فاطمه ات (س) را ز لگد آزردند
بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود
شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود
شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
اولین اجر رسالت زدن فاطمه(س) بود
*فرمود: علی جان، بیا عزیزم، كنار من بنشین، لب های پیغمبر تكان می خورد، امیرالمؤمنین گوش مبارك رو آوردند كنار ِ لب های رسول خدا، خانه آرام، رسول خدا آرام آرام حرف می زد، علی شونه هاش تكون می خوردند، زیر لب علی فرمود: چشم. شاید فرموده باشند: علی جان حق تو رو می برند باید صبر كنی،
علی گفته: چشم. اشك جاری شد، یه چند لحظه ای رسول خدا صحبت كرد با علی، علی غم فراق پیغمبر، اینكه فاطمه می خواد یتیم بشه، غم بچه هاش، غم این امت، دل ِ تنگ ِخودش، همین جور گریه می كرد؛ حالا این بارها می خواد بیاد رو دوش علی، علی لنگر ِ زمین و آسمان ِ، هی میگه: چشم، ولی خوب دلش به درد میآْد؛ گوش كرد و گوش كرد و گوش كرد، صدای پیغمبر آرام آرام، یه صدای زمزمه داشت می اومد فاطمه داشت نگاه می كرد،
دوباره علی فرمود: چشم، سر امیرالمؤمنین پایین ِ، اصلاً بالا رو نگاه نمی كرد، شاید رسول خدا فرموده باشن، علی جان درب خانه ات رو آتش می زنند، دوباره شروع كرد پیغمبر حرف زدن، اما این دفعه آروم آروم رنگ صورت ِ مولا تغییر كرد، برافروخته شد، صورت در هم رفت، رگ ِ غضب شیر خدا متورم شد، دستاش رو فشار می داد، سر بالا آورد به فاطمه اش نگاه كرد، گفت: چشم، چشم. شاید پیغمبر گفته باشن: علی جان فاطمه ات رو میزنند، هی نگاه به فاطمه می كرد، هی میگفت: چشم، شاید داره روضه می خونه برای علی، محسنتم می كشند.*
شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
اولین اجر رسالت زدن فاطمه (س) بود
گشت از حقکشی امت بیدادگرت
کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت
*خوب از خجالت پیغمبر در اومدند، خوب اِلا المودة فی القربی رو رعایت كردند.*
با سر انگشت خزان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله خونین تو پرپر گردید
سومین اجر تو زخم سر حیدر گردید
به حسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که امت به حسینت دادند
گرگ ها بر بدن یوسف تو چنگ زدند
بر رخ چرخ ز خون دل او رنگ زدند
دست بگشوده به پیشانی او سنگ زدند
تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند
زین مصیبت همه دم سینه میثم سوزد
بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوز
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
رسم ِ هر كی می خواد از دنیا بره، حتی دكمه های پیراهنش رو هم باز كنید، از چند جهت می خوام وارد روضه بشم، محتضر اون لحظات آخر عمرش میگن:حتی یه كاه هم رو سینه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانیه، در نگاه ما میگن: دیدی به چشم به هم زدن از دنیا رفت،
علی علیه السلام فرمود: اگه قرار باشه كسی از دنیا بره علی رو ببینه، اون یه لحظه براش زیاده، طولانی است. همه حسرت خواهند خورد لحظه آخر عمرشون كه ما علی رو نشناختیم، علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم، علی اینه و ما جدی نگرفتیم، فقط گفتیم: علی، اما بدا به حال اونایی كه میگن: علی اینه و ما باهاش دشمنی كردیم، اون نانجیبا كه در خونه علی رو آتیش زدن هم میگن، علی این بود و ما نشناختیم.
لحظه ی آخر عمر طولانیه برای محتضر، رسول خدا احترامش برای همه عالم واجبه، اما وقتی می خواد از دنیا بره، باید رعایت بشه، سینه پیغمبر ِ، اینقدر مهم ِ، ابی عبدالله همین كه شش ماهه تیر خورد، قنداقه رو پاره كرد، بچه دست و پا بزنه، راحت جون بده، لحظه های آخر عمر پیغمبر، حسن رو می گیرند، حسین میره، او رو میگیرند، زینب میره، حسنین خودشون رو روی سینه رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت،
ابی عبدالله روی سینه پیغمبر، علی اومد اینها رو برداره با نوازش، لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پیغمبر فرمود: رهاشون كن علی، حسین باید رو سینه ام باشه، اصلاً امشب بحث ِ فشار ِ روی قفس سینه است، حسنم باشه، اینها باشن من راحت جان میدم، نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره، هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز به یكی از این روایات، شب بود همین دوتا بچه دوباره روی سینه مادر افتادند، مادر بین كفن، علی بر نداشت بچه هارو، یه مرتبه یه هاتفی صدا زد: علی چه كار داری میكنی؟ بچه هارو بردار، عرش به هم ریخته از ناله، بچه هارو از روی سینه مادر بردار، عالم داره از مدار خارج میشه،
علی یتیم های فاطمه رو با احترام برداشت، حسین یتیم های امام حسن رو با احترام برداشت، یه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر ِ بابا افتاد، هزار و نهصد و پنجاه زخم، با تازیانه بلندش كردند. یا ابتا اُنظر الی عمتی المضروبه.
برگردیم مدینه، ماه صفر داره تموم میشه هر چی جون داری مایه بذار، هر جوری می تونی ناله بزن، بچه ها رو از روی سینه پیغمبر برداشت، رسول خدا نگذاشت، گفت: اینها باشن من راحت جان میدم، این سنگینی ِ حسین و حسنم لازمه، باید روی سینه من باشن، این یه سنگینی بود رو سینه رسول خدا، من عبارت از مقتل بخونم: خانم زینب اومد از بالای گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، حسین…
ای خدا فرج امام زمان ما را برسان، هر كسی هر دردی داره، حاجتی داره، حاجت روا فرما
فایل صوتی روضه رحلت پیامبر (ص) – حاج محمود کریمی
سید مهدی میرداماد
السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه، کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا، همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست…
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی (۲)
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست؟!
*کجاست مولا؟ بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست…
آتش زدن به خانه ریحانه رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
*فرمود: “ما اوذی النبی مثل ما اوذیت” هیچ پیامبری اندازه من اذیت نشد؛
بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند، هر تهمتی خواستند بهش زدن؛
مگر نمیگن کسی برات کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛ مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن…؛
کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد…
“مگه دعای ندبه نخوندی” «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» ذوی القربی کیان؟ مگه کسی غیر از بی بی دو عالم و امیرالمومنین و حسنین؟
یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟ چقدر حسین را رو دوشش سوار میکرد؟
یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد…”
هر وقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛ همتون اهل کنایهاید و اهل روضه،
هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید… آقا چرا؟ میفرمود: این لبا یه روز از زهر کبود میشه…”
پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع “السلام علیک یا ابامحمد” آقاجان گداهای هر ساله اومدن؛
آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛ شما یه غریبی، امام رضا هم یه غریبه، انقدر این شبا تو حرمش شلوغه…”
مگه عربه نیامده بود از مدینه؟ گفت: شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)، وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار، یه نگاه به زائرا، به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛ برگشت عقب…” گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛ بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند …*
فایل صوتی روضه رحلت پیامبر (ص) – سید مهدی میرداماد
سید مجید بنی فاطمه
چه خاکی شد سر همه عالم
زمین و آسمون شده ماتم
شب عزای حضرت خاتم
امون از این غم
رسیده از راه بلند از نهاد عالم آه
برای غربت رسول الله
امون از این غم
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
به سینه داره میزنه مولا
زبون گرفته حضرت زهرا
*امیرالمؤمنین کوه صبر از رفتن پیغمبر زار زار میگرید اما دیگه مشت که به سینه نمیزنه، چرا مشت زد به سینه چون طومار آسمانی آوردن ازش تعهد گرفتن باید صبر کنی یکی از موادش این بود یا رسول الله به علی بگید مراد و منظور دقیق چیه، گفتن که مراد دقیق اینه که سینه زهرا میشکند*
به سینه داره میزنه مولا
زبون میگیره حضرت زهرا
داری میری و بعد تو بابا
امون از این شهر
بعد پیمبر از شب دوم
برای عرض تسلیت مردم
آوردن اینجا جای گل هیزم
آتیش به پا شد
در خونه تو شعله ها افتاد
پیچید صدای ناله و فریاد
همون جا بود که فاطمه جون داد
آتیش به پا شد
*حاج آقا فرمودند امیرالمؤمنین به سینه میزد یه وقت هست آدم خودش به سینه میزنه یه وقت هست به سینه آدم میزنن، نانجیب برای شیرین کاری به معاویه نوشت وقتی صدای نفس های زهرا رو شنیدم شروع کرد حرف زدن مردم مگه بابای منو زود فراموش کردین همچین که یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم فقط بهت بگم یه جور لگد به در زدم هر چه شد بین در و دیوار…
خدا رحمت کنه اونایی که برای مادر ما داد میزنن، بلند بلند گریه میکنن، اگر گفتن چرا برای خانم داد میزنی بگو آخه برای جوون مرده داد میزنن، مادر من هیجده ساله بوده، یه کاری کردن مثل پیرزن ها دست به دیوار میگرفت آخ مادر…
خدا به عظمت حضرت زهرا سلام الله علیها ریشه وهابی هل و سلفی ها و داعشی ها و آل سعود و بکن
فرمود حسن و حسین و بگید بیان، آخرین لحظات پیغمبر دل تو دل فاطمه نیست، بابا زود داری مارو تنها میزاری، سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت، سایه سرم کجا میخوای بری؟ اول بهترین خبری که فاطمه شنید این بود دخترم زهرا جان غصه نخور اول کسی که بعد از من زودی به من میرسه تویی بابا!
انقدر غصه میخورد فاطمه، اینجا لبخند رو لب بی بی اومد، مردم که همه رها کردند، خبر ندارند چی تو دل بچه های پیغمبر میگذره، حسینی که وقتی می اومد پیغمبر باهاش بازی میکرد، حسنشو بغل میگرفت حالا دیگه دستهاش رمق نداره، به قول فرمایش عزیزم آروم آروم از گوشه چشم حضرت اشک جاریه، حسن و حسین خودشون و رو سینه آقا انداختن حضرت دست رو سر حسین میکشه، اما علی اومد بچه ها رو جدا کنه، پیغمبر فرمود :نه علی جان بزار حسین رو سینه من باشه،
یا رسول الله خودتون بارها فرمودین: کسی که داره جون میده اگر لباسی به تن داره چاک بزن چو این سنگینی رو سینش میکنه، صدا زد: علی جان وقتی حسین روی سینه منه من راحت جون میدم، قربون سینت برم آقا قربون آخرین نفس هات برم آقا…
من بمیرم برای اون آقایی که گوشه گودال غلت میخوره، این تیرهایی که تو بدنه داره میشکنه… یا الله… سینه داره سنگین میشه الهی برات بمیرم
به خود این امام رضا از اول محرم تا حالا اینجور روضه نخوندم و نمیخوام بخونم اما فقط یه اشاره میکنم، یا رسول الله حسین رو زمین افتاده، هیچ کسی جرات نمیکنه نزدیک گودی بشه، میگه این حسینه پسر علی اگه بلند شه یه نفر رو زنده نمیزاره، یه نامردی گفت من میتونم یه کاری کنم بدونم زنده است یا نه،
این حسین غیرتیه، دستور داد گفت به خیمه ها حمله کنید اگه زنده باشه هر جوریه بلند میشه تا گفتن به خیمه ها حمله کنید یه وقت دیدن آروم نیزه رو زمین زد، آروم آروم خودش و بالا آورد یعنی تا زنده ام کسی جرات نداره به خیمه ها حمله کنه، میخوای بگم غریب کیه حسین جان غریبی میدونم، تشنه کشتنت میدونم، زن و بچه ات و اسیر کردن میدونم، بچه هات و کشتن میدونم، اما تا وقتی که زنده بودی کسی به ناموست جسارت نکرد، اما من بمیرم برای اون آقایی که تو کوچه یه عمر میگفت خدا کاش به جای دستام چشمام و میبستن، ای غریب آقا…
اللهم عجل لولیک الفرج
فایل صوتی روضه رحلت پیامبر (ص) – سید مجید بنی فاطمه
حجت الاسلام دکتر رفیعی
نبی در بستر و زهرا کنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کن
برای رفتن بابا دعا کن
شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود.
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد،لباسی برای او آورد.
پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند.
نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند.
فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیه الله، ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛ پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد.
اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمه الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند.شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی.
اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمه الزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید،گریه کنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا کردند!
منبع: سایت باب الحرم