ستاره | سرویس مذهبی – فرا رسیدن ایام سوگواری ماه صفر و شهادت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد. به مناسبت این شب عزیز شاعران مذهبی مجموعه شعر شهادت امام حسن مجتبی سروده اند که می توان از آن ها برای خواندن روضه نیز استفاده کرد. از آنجایی که روز شهادت این امام با روز وفات پیامبر یکسان است گاهی می توانید برای خواندن روضه از شعر شهادت امام حسن و پیامبر به صورت توامان استفاده کنید. با مجموعهای از سوزناک ترین روضه های شهادت امام حسن مجتبی (ع) توسط مداحان اهل بیت همراه ما باشید. گزیده ای از اشعار رحلت پیامبر را نیز می توانید در ستاره بخوانید.
روضه امام حسن مجتبی (ع) – حاج حسن خلج
روضه امام حسن و کوچه
اومد به خواب عبدالزهرای کعبی. میخوام روضه امام حسن بخونم اما روضه امام حسن زهر نیست، جگر پاره نیست.
گفت عبدالزهرا! چرا روضه منو نمیخونی؟! عرض کرد آقا جان. من کارم روضه خونده. مکرر روضه شما رو خوندم. حضرت فرمود نه عبدالزهرا. هنوز روضه منو نخوندی…
عرض کرد آقاجان. مگه زهر ندادن!؟ مگه جگر پاره نشد؟! مگه زینب تشت نیاورد؟! مگه تیکه های جگر توی تشت نریخت؟! مگه زینب نبود هی دست رو دست می کشید؟! مگه زینب نبود هی به صورتش می زد به حسین می گفت داداشم داره از دستم میره؟! مگه اینا نیست روضه های شما؟!فرمود نه! روضه من اینا نیست! *
غروب بود و یک کوچه تنگ و باریک
غروب بود و من بودم و مادر من
*مادرم گفت حسن جان پاشو آماده شو مادر… دیگه میخوام برم فدکمو بگیرم. حسن جان به بابات که نمیتونم بگم همراهم بیاد ولی باید یه مرد همرام باشه. نمیدونی چه قندی تو دلم آب کردم. مادرم به جای مرد می خواست منو ببره. گفت حسن جان تو بیا مواظب من باش… *
مگه میره از یاد، که اون پست نامرد
چه جوری گرفت، توی کوچه راهمونو
*یه جوری زد اونجا… شنیدی میگه… من از بعضی باباها شنیدم. بچه وقتی کار خطایی میکنه، میگه ببین بچه! یه جوری میزنم یکی از من بخوری دو تا از دیوار… شنیدی یا نه؟!… امام حسن میگه مادرم داشت حرف میزد… بی حیا بی هوا… با امام حسن بگید… وای مادرم مادرم مادرم… وای مادرم مادرم مادرم*
ببین بغض دیرین، چه کرده به مادر
باید روضه مقداد، بخونه براتون
بگه دست سنگین، چه کرده به مادر…
*یه چیزی می شنوی طاقت نمیاری. نعره ات بلند میشه. داد میزنی. هی میگی نگو نخون.
قربون دلت برم امام حسن. بعد از مدتی از قضایای شهادت بی بی که گذشت. زینب دید حسن یه گوشه کز می کنه. بغض داره گریه نمیکنه… یه روز اومد دستشو انداخت دور گردن حسن. گفت داداش گریه کن یه خرده. گریه کن دق می کنی….
همیشه این خوبه. رفقا یادتون باشه. آدمی که غم داره غصه داره حرف زدن و گفتن براش خوبه. اگه رفیقت غصه دار بود و تو هم محرم بودی و سرّ نگهدارش بودی، یه جوری به حرفش بیار همین که حرفاشو بزنه آروم میشه. یادت نره.
علی علیه السلام هم که علی بود باید حرفاشو به یکی میزد. چون کسی رو پیدا نمی کرد سرشو توی چاه می کرد… یه رفیق نداشت… یه رفیق… نمیدونم به چاه چی می گفت. صبح که میومدن دَلو رو مینداختن آب بکشن، خون بالا میومد… حرفاشو میزد. علی هم که علی هست حرفاشو میزد…
تو هم اگه غم داری یه محرم پیدا کن حرفتو بزن… نذار توی سینت بمونه و توأم اگر محرمش هستی و رفیقش هستی و سرّش رو نگه میداری و آبروشو نمیبری بشین بگو حرفاتو با من بزن. اینجا توی سینه من می مونه. بذار آروم بشه.
زینب گفت حسن جان… با من حرف بزن. درد دلاتو با من بگو داداش. منم مادرمو از دست دادم… منم پهلوشو دیدم. منم سینشو دیدم… چرا اینجور کِز می کنی؟!
به حرف اومد. شروع کرد گریه کردن. گفت زینب… تو که نبودی. اینقدر مادرم خوشحال بود… اینقدر ذوق می کرد. گفت حسن فدک رو گرفتم… حالا فدک رو میدم به علی، خرج این مردم نامرد دنیا کنه، دست از سر علی بر دارن. زینب… یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد. نگاه کردم دیدم یه غول بی شاخ و دم، یه لندهور از روبرو داره میاد… جلو مادرمو گرفت… مادرم رفت به راست. اونم اومد به راست. مادرم رفت به چپ اونم اومد چپ… زینب… رفتم جلو گفتم چیه؟! اما حیف!! قدم کوتاه بود… اونم بی حیا قدش درازه… دستشو بلند کرد…
دانلود روضه امام حسن مجتبی (ع) – حاج حسن خلج
روضه امام حسن مجتبی (ع) – سید مهدی میرداماد
اون روز وقتی داشتن تو خونه با هم کشتی میگرفتن بازی میکردن با اباعبدالله مادرش دید همه خونه دارن میگن حسین فقط پیغمبر هی میگه حسن حسن، بعضی وقتهام با دستش کمکش میکرد، یا رسول الله بچه کوچیک تر و تشویق میکنن، صدا زد فاطمه جان حق داری گله کنی اما نگاه کردم دیدم ملک و ملکوت همه میگن حسین، کسی نبود حسنم و صدا کنه…*
هرگز یتیم های مدینه ندیده اند
از ذکر مهربان حسن چاره سازتر
(صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین) ۲
ای از تمام اهل جهان سرفرازتر
حتی شریک زندگیت دشمن تو بود
مولا کدام داغ از این جان گدازتر
*از برادرش هم مظلوم تر بود، ابی عبدالله یه همسر داشت به نام رباب. اومد پیش زین العابدین کاروان میخواست از کربلا اربعین برگرده با ادب محضر امامش زانو زد آقاجان اجازه میدید من کربلا بمونم… صدا زد رباب ما همه داریم برمیگردیم، چرا نمیخوای با ما به مدینه برگردی؟ گفت من که دیگه مدینه کسی رو ندارم، همه هستیم زیر خاکه…، امام سجاد به نقل معروف سپرد این بانو رو به طایفه بنی اسد…، میخوام یه لحظه مقایسه کنی که این امام کجا و اون امام کجا، طایفه بنی اسد فرمود این عروس ماست مواظبش باشید نزارید اذیت بشه، می اومد کنار قبر ابی عبدالله چون امام سجاد بهش گفته بود که این قبر هم قبر حسینه هم قبر بچته دنبال بچه ات نگردی ها بچه ات رو روی سینه بابام گذاشتم، می اومدن میگفتن خانم جان، بزار برات یه سایه بون درست کنیم. این یه زنه ها! وفا رو ببین… میگفت زیر سایه نمیرم، خودم دیدم بدن آقام برهنه و عریان…*
دانلود روضه امام حسن مجتبی (ع) – سید مهدی میرداماد
روضه امام حسن مجتبی (ع) – حاج حسین سیب سرخی
لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی!
به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام
و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی
به جمال، وارث کوثری، به خدا محمد دیگری
به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی!
بلغ العلی به کمال تو، کشف الدجی به جمال تو
به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی
شده پر دو چشم در ازل، یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته قرابتی
تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی
زد اگر کسی در ِخانهات، دل ماست کرده بهانهات
همه جا گرفته نشانه ات، به چه حسرتی، به چه حالتی!
نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن
ز درت بیا و ردم نکن، تو که آستان سخاوتی
*یابن الزهرا…
مدح امام حسن هم میخوام بخونم ببرمت تو روضه…
***
ای کریم ِ دیار ِ تنهایی
خاک بوس ِ دَرَت شکیبایی
حسنی تو، حسن، حسن اما
بیشتر از سه بار زیبایی
پیش ِ جودت همه گدا هستند
ریزه خوار ِ تو حاتم طایی
تو دلیل غم همیشگی و
گریه های ماهیانِ دریایی
کودکِ هشت ساله مادر
پسر ِ غیرتی زهرایی
غربتِ تو زبانزدِ همه است
طوس، ری، کربلا و هرجایی
یا حسن با حسین میگوئیم
طپش ِ قلبِ سینه زنهایی
آتش افتاده بین سینه بگو
از غم و غربتِ مدینه بگو
یاس در پیش ِ چشم ما لِه شد
سوخت از هُرم ِ شعله ها له شد
پشتِ در، بین ِ کوچه، در مسجد
حُرمَتِ مادرم سه جا له شد
شوهری دید همسری افتاد
غیرتِ غیرتِ خدا له شد
در از چارچوب کَنده شد و
مادرم زیر ِ دست و پا له شد
بار ِ شیشه شکست، نَه بدتر
آنقَدَر ضربه خورد تا له شد
خبری نیست بین ِ آتش از او
یک نفر میزند صدا له شد
فضه در بین آن هیاهو ها
گفت اسما بیا بیا له شد
عصر ِ دیروز کوچه، سیلی، درد
نوجوانی مجتبی له شد
غم ِ غربت به کوچه تا افتاد
وایِ من مادرم ز پا افتاد
*مادر…مادر…مادر…
خانوم زینب دو جا طشت دید، دو جا گریه کرد جیگرش آتیش گرفت؛ یه جا پاره های جیگر امام حسن تو طشت ریخت… لایوم کیومک یا اباعبدالله… یه جا تو مجلس نامحرما سر حسین…*
دانلود روضه امام حسن مجتبی (ع) – حاج حسین سیب سرخی
روضه امام حسن مجتبی (ع) – میثم مطیعی
کریم کاری بجز جود و کرم نداره ۲
آقام تو مدینه است ولی حرم نداره
*من میخوام کریم و بهت معرفی کنم*
ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است
کریم کاری به جز جود و کرم نداره
آقام تو مدینه است ولی حرم نداره
*حافظ چی گفته:*
ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست
در محضر کریم تمنا چه حاجت است
(کریم کاری به جز جود و کرم نداره
آقام تو مدینه است ولی حرم نداره) ۲
*چرا حرم نداره؟*
کریم بیرق و صحن و علم نمیخواهد۲
کنار فاطمه هرگز حرم نمیخواهد
کریم اونیکه همدم اشک و آهه
کریم کاری به جز جود و کرم نداره ۲
آقام تو مدینه است ولی حرم نداره ۲
حسن آقام حسن آقام حسن جان ۳
*میخوام یه حرفایی بزنم باید استغفار کنم:
“اعوذ بالله من همزات الشیاطین
استغفرالله ربی و اتوب الیه
استغفرالله من کل ذنب اذنبته
و من کل خطیئت اخطاتها بالحسن الهی العفو…”*
کریم اونی که همدم اشک و آهه
دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه ۲
*آقاجونم تو مدینه ندیدنی ها رو تو دیدی، امام حسین ندید، زینب ندید*
خودم دیدم که دشمن مادرم را…۲
کربلا، گودی قتلگاه، ندیدنی ها رو عبدالله دید، عباس ندید، علی اکبر ندید، قاسم ندید ای وای*
حسن آقام حسن آقام حسن حسن جان…۳
دلم تو روضه ها میشکنه مثل شیشه
ولی روزی مثل روز حسین نمیشه
غریب اونیه که که سر به بدن نداره
آقام رو زمینه ولی کفن نداره…
*آقام کفن داشت دیگه از این به بعد همه جا بگید آقای ما کفن داشت*
کفنی داشت زخاک و کفنی داشت زخون
تا نگویند حسین بن علی بی کفن است
حسین… حسن…
دانلود روضه امام حسن مجتبی (ع) – میثم مطیعی
روضه امام حسن مجتبی (ع) – حجه الاسلام پناهیان
اومد امام حسن مجتبی (ع) رو دید تو مسجد النبی؛ آشنا نبود اهل مدینه نبود، گفت: این آقا کیه؟ چقدر تو دل بروئه، چه شخصیت جذابی داره، لااله الا الله… کاش معرفی نکرده بودند امام حسن رو… گفتند: این حسن بن علی بن ابی طالبِ، گفت:ها این پسر علیِ، من علی رو خودم ندیدم نفرینش بکنم، لعنش کنم، برم لعن و نفرین و ناسزام رو به پسرش بگم؛ آخه نامرد تا الان داشتی تعریفش رو میکردی، چقدر قسی القلبی! اومد نشست روبرو امام حسن مجتبی؛ نامرد سیر امام حسن رو ناسزا گفت؛ کاش حضرت رو ناسزا میگفت؛ شما هیئتی هستید میتونم همه اش رو براتون بگم؛ اینقدر به باباش علی ناسزا گفت…
آقا امام حسن مجتبی چطور برخورد کرد؟ فرمود:شما اهل اینجا نیستی، غریبی؟ اهل شامی؟ اصلا تعجب کرد؛ آقا داره سوال جواب معمولی میکنه؛ آقا فرمود خب اهل شام همه با ما اینطوری هستن؛ اینجا جا و مکان که نداری؟ رسم بود مردم که میرفتن مدینه زیارت، هتل و مسافرخونه که نبود؛ هر کی خونه اش بزرگ تر بود بقیه رو جا میداد؛ فرمود بیا بریم خونه من؛ میگه همون موقع دوست داشتم زمین دهن باز کنه من رو ببلعه؛ فرمود بریم، جا نداری؛ من هی نگاش میکردم دلم میرفت؛
اصلا نگاه به این نمیکرد که به ما چی گفتی! لحظه آخر اومدم بگم آقا، منو ببخش؛ اصلا آقا نذاشت حرفم تموم بشه، فرمود: خب تو شام اینطوریه دیگه” خدا کنه این بچه ها و حضرت زینب رو شام نبرن” کوفه ببرن؛ هر جای دیگه ببرن؛ شام نبرن” وقتی امام زین العابدین تو شام فرمود من پسر پیغمبرم… آخه از اون اول که شام اومده تو جرگه اسلام، معاویه رو دیدن، به عنوان استاندار اونجا بوده؛ اونم هی خودش رو جا زده به عنوان فامیل پیغمبر، گفتن مگه پیغمبر به غیر از معاویه و یزید و اینا فامیل دیگه ای هم داره؟!
این جورینا مردم شام! جنگیدند با امیرالمومنین، چقدر معاویه سم پاشی کرده علیه حضرت، اصلا عجیبه، وقتی از امام زین العابدین پرسیدند کجا به شما سخت تر گذشت تو کل این مصائب؟ فرموده باشند: امان از شام… شام” جاهای دیگه هر جا حضرت زینب با این بچه ها میرفتند بعضی از این جسارتا نمیشد؛ همه میدونستن اینا بچه های پیغمبرن؛ همه میدونستن اینا مسلمونن؛ همه میدونستن بعضی رفتارا رو نباید با اینا بکنند، اینا برده نیستند خرید و فروش بشن؛ اینا رو رعایت میکردند؛ تو شام از این بی ادبی ها به دختر بچه های پیغمبر، به همسران اولیاء خدا خیلی کردن؛ خیلی آتیش سوزوندن اهل شام…
اون وقت الان میری تو شام، تو سوریه میگی مذهبتون چیه؟ جالبه ها” الان که اوضاع به هم ریخته، ما بیست سال پیش رفته بودیم میگفتند ما نمیدونیم مذاهب سنی و شیعه، ما علوی هستیم؛ ما فقط علی رو میشناسیم؛ بابا شما مردم شامید کی دست شما رو گذاشت تو دست علی؟! میبرنت سر قبر یه دختر سه ساله؛ وقتی علی بخواد قدرت نمایی بکنه این جوری وا؛ حالا این اهلبیت، این بچه ها چطور اینا رو رام کردند؟! یه خبر کوچیک بدم”
یکی از سپاهیان یزید اومد گفت خدا لعنتت بکنه – خدا لعنتت بکنه رو من مثل تعزیه ها میگم – من میخوام یه حرفی بزنم اذیتم نکن، بذار حرف حق رو بزنم؛ گفت: بگو کاریت ندارم؛ تو این راه و نیمه راه هر چی بچه های حسین رو تازیانه زدیم یکیشون برنگشت یه کلمه حرف بد به ما بزنه، گریه کردند، زمین خوردند، باباشون رو صدا زدند، به دامن عمه پناه بردند اما حرف بد نزدند؛ دل اهل شام رو بردند!
آخرم وقتی اسرا آزاد شدند آقا زین العابدین صدا زد عمه جان زینب شما چه دستوری میدید؟ چه کار کنیم؟ زینب صدا زد عزیز برادرم ما تا به حال فرصت نکردیم گریه کنیم برای حسین، بگید یه سالنی به ما بدن از این خرابه در بیایم دو سه روز برای حسین گریه کنیم؛ لااله الاالله… با همون گریه ها فتح کردند؛ من که دلم نمیاد روضه حضرت رقیه رو بخونم میخوام از کنارش آرام عبور کنم؛
یزید میگفت: اینا دارن شهر رو رو سر من خراب میکنند؛ به زن و بچه خودش میگفت اینا شکست خورده اند گریه میکنند؛ شما زن و بچه منید پیروز شدید برید با لباس فاخر بالاسرشون، دلشون رو بشکنید، کتک میزد همسرانش رو، برید این کارو بکنید، اینا میومدن با لباس فاخر کنار مجلس عزای زینب رد بشن، صدای گریه زینب و بچه های حسین رو می شنیدند، می نشستند خاک به سر خودشون می ریختند لباس عزا می پوشیدند عزاداری می کردند؛ هیئتیا اگر یه گریه کن بینتون نباشه چقدر قشنگ جاش رو خالی میکنید! جای اون سه ساله بین اینا خالیه، گاهی جای خالی این سه ساله رو به هم نشون میدن، اینقدر گریه می کنند…
دانلود روضه امام حسن مجتبی (ع) – حجه الاسلام پناهیان
روضه امام حسن مجتبی (ع) – حجت الاسلام میرزامحمدی
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع – حجه الاسلام میرزامحمدی
ای درود خدا ز عرش رفیع بر تو وخفتگان صحن بقیع – حجه الاسلام میرزامحمدی
روضه شهادت امام حسن (ع) – حجه الاسلام میرزامحمدی
منبع: سایت باب الحرم