مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم هجری قمری بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری در شیراز متولد شد. شاهکارهای ادبی سعدی بوستان و گلستان است. علاوه بر این دو کتاب، از سعدی قصاید، حکایات سعدی، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی نیز به جا مانده که در کلیات وی جمعآوری شدهاند. از سعدی چند بیت شعر به عنوان شعر درمورد شیراز بر جای مانده است.
وی بین سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۴ هجری در شیراز درگذشت، اکنون آرامگاه سعدی، میعادگاه عاشقان است. شیوایی بسیار اشعار سعدی باعث شده است الگویی برای اشعار سایر شاعران از جمله اشعار فرخی یزدی و دیگر شاعران معاصر باشد در این مطلب مجموعه شعر سعدی را از زیباترین اشعار عاشقانه سعدی تا اشعار کوتاه و آموزنده سعدی برای شما عزیزان گردآوری کردهایم با ما همراه باشید.
معروفترین غزلیات سعدی
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده میافتد بر آن بالای فتانم
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم
به دریایی درافتادم که پایانش نمیبینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمیدانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه میپرسی که روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم
✿☆✿
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او بر استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم میرود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مجمری پر آتشم کز سر دخانم میرود
با این همه بیداد او وان عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود
گفتم بگریم تا ابد چون خر فرو ماند به گل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود
باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کار من هم کار از آنم میرود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
سعدی فغان از دست ما لایق نبودی بی وفا
طاقت نمیدارم جفا کار از فغانم میرود
✿☆✿
درخت، غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط
ز بس که عارف و عامی، به رقص بر جستند
دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
که مدّتی ببریدند و باز پیوستند
به در نمی رود از خانگه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند
یکی درخت گل اندر میان خانه ماست
که سرو های چمن پیش قامتش پستند
اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست
خبرندارم از ایشان که درجهان هستند
مثال راکب دریاست، کشته عشق
به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد
سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف
من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
به خدا و به سراپای تو کز دوستیت
خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست…
✿☆✿
*** عاشقانه ترین شعر سعدی ***
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها…
✿☆✿
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
یک شعر از سعدی درباره عشق
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
با مجموعه ای از زیباترین تک بیتی های سعدی همراه ستاره باشید.
از در درآمدی و من از خود به درشدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
بهترین اشعار سعدی در قالب مثنوی
جهان ای پسر ملک جاوید نیست
ز دنیا وفاداری امید نیست
نه بر باد رفتی سحرگاه و شام
سریر سلیمان علیهالسلام؟
به آخر ندیدی که بر باد رفت؟
خنک آن که با دانش و داد رفت
کسی زین میان گوی دولت ربود
که در بند آسایش خلق بود
بکار آمد آنها که برداشتند
نه گرد آوریدند و بگذاشتند
✿☆✿
یکی گفت با صوفیی در صفا
ندانی فلانت چه گفت از قفا؟
بگفتا خموش، ای برادر، بخفت
ندانسته بهتر که دشمن چه گفت
کسانی که پیغام دشمن برند
ز دشمن همانا که دشمن ترند
کسی قول دشمن نیارد به دوست
جز آن کس که در دشمنی یار اوست
نیارست دشمن جفا گفتنم
چنان کز شنیدن بلرزد تنم
تو دشمنتری کاوری بر دهان
که دشمن چنین گفت اندر نهان
سخن چین کند تازه جنگ قدیم
به خشم آورد نیکمرد سلیم
ازان همنشین تا توانی گریز
که مر فتنه خفته را گفت خیز
سیه چال و مرد اندر او بسته پای
به از فتنه از جای بردن به جای
میان دو تن جنگ چون آتش است
سخنچین بدبخت هیزم کش است
شعر مثنوی کوتاه از سعدی
نکویی گرچه با ناکس نشاید
برای مصلحت گه گه بباید
سگ درنده چون دندان کند تیز
تو در حال استخوانی پیش او ریز
به عرف اندر جهان از سگ بتر نیست
نکویی با وی از حکمت به در نیست
که گر سنگش زنی جنگ آزماید
ورش تیمار داری گله پاید
زیباترین تک بیت های ناب سعدی
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
✿☆✿
به دیدن از تو قناعت نمیتوانم کرد
حکایتی دگرم هست و جای گفتن نیست
✿☆✿
من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
گلچین اشعار سعدی
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد
دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
✿☆✿
دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است
که با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب
✿☆✿
سعديا بی وجود صحبت يار همه عالم به هيچ نستانيم
ترک جان عزيز بتوان گفت ترک يار عزيز نتوانيم
✿☆✿
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
✿☆✿
من از آن روز که دربند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
✿☆✿
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
نمونه رباعیات سعدی
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
واگاهی نیست مردم بیرون را
الا مگر آنکه روی لیلی دیدست
داند که چه درد میکشد مجنون را؟
✿☆✿
ما حاصل عمری به دمی بفروشیم
صد خرمن شادی به غمی بفروشیم
در یک دم اگر هزار جان دست دهد
در حال به خاک قدمی بفروشیم
✿☆✿
گفتم که دگر چشم به دلبر نکنم
صوفی شوم و گوش به منکر نکنم
دیدم که خلاف طبع موزون من است
توبه کردم که توبه دیگر نکنم
کلام آخر
امیدواریم از مطالعه اشعار بالا لذت برده باشید. به نظر شما کدامیک از اشعار بالا زیباتر و دلنشینتر بود؟ اگر به خواندن شعر در مورد اسب از سعدی علاقه دارید، می توانید آن را در ستاره بخوانید. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما و سایر همراهان مجله ستاره به اشتراک بگذارید.
Soulmaz
واقعااا بینظییییییییر بود.لذت بردم اززیبایی اشعار ومعانی ای ک درپی این اشعار زیبا میاد.
زهرا رویایی
بسیار زیبا و روح انگیز. واقعا دوران های قبل چه خاصیتی داشتند که این همه ذوق لطیف می پروریدند!
علی
فقط یک بیت از یکی از این شعرا برای عاقبت به خیری یک جامعه بسه. دیگه قرآن و اهل بیت از سرمونم زیادن.
سعدی
شعر های سعدی را خیلی دوست دارم
مثل بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار…
مخصوصا قسمت نعمتت بار خدایا ز عدد بیرون است شکر انعام تو هرگز نکند شکر گزار
شاهرخ
سعدی بزرگترین و برترین نویسنده و شاعر تمام اعصار ایران است . در مقام دوم فردوسی سوم حافظ و در نهایت مولوی و خیام جایگاه چهارم را دارند .
علیرضا
بی نظیرررر بووووود 🙂
Radin
خیلی اشعار زیبا و دلنشینی بود… ❤
نسرین مهری
سلام لطفا در صورت داشتن فایل صوتی ارسال شود
Hoshmand
سلام
همه عالی ولی من ای کاروان آهسته ران ………..
رو خیلی دوسداشتم
خسرو
هر کدوم رو که خوندم احساس کردم بهترینه. همه شاعر های بزرگ قابل ستایش هستند ولی سعدی شیرازی جهان رو به شکل واقعیتر از بقیه میبینه. این بخاطر سفرهای زیاد ایشان بوده که در آن زمان سعدی رو یه فرد باسواد و دنیا دیده کرده. پند های سعدی در واقع کاربردی ترین پند های شاعرانه ایران هست. و در آخر که مرد نکونام نمیرد هرگز
محبوب
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد
دریغ سود ندارد چورفت کار از دست
سلام
سلام عالی بود گلی به گوشه جمالت
مردم نظراتتون کو پس؟؟؟؟؟الان اگه یه مطلب حاشیه ای بود پر کامنت می شد اینجا ولی این اشعار زیبا ، پس نظراتتون کو؟؟؟؟؟؟
Farasat
شعر عالی بود 🖐️😊
سهراب
در مورد اشعار در فشان سعدی همه گزیده ها عالی است با این حال، در شرائط قرنطینه عالمگیر این دوبیت تاثیر بسیار عمیقی داشته است:
دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
که مدتی ببریدند و باز پیوستند
به خدا و به سراپای تو کز دوستیت
خبر از دشمن و اندیشه زدشنانم نیست (با دوست عزیزم که سالهای دبیرستان را با هم گذرانیدیم و سالهای بعد از انقلاب از هم بی خبر بودیم اخیرا با تلاش دو جانبه بعد از چهل سال همدیگر را یافتم او در شیراز و من تهران یا جای دیگر…
و اما یک سئوال آیا بهتر نبود که منابع این اشعار زیبا نیز ذکر می گردید؟
شایان
خیلی خوبه شعر ها ولی هنوز نخوندم