ستاره | سرویس روانشناسی – احساسات و هیجانات بخشی از وجود ما هستند که بدون آنها شور و نشاطی در زندگی وجود نخواهد داشت. انسانها در طول زندگی احساسات مختلفی را تجربه میکنند. بعضی از این احساسات مانند عشق و شادی خوشایند و برخی دیگر مانند ترس و خشم ناخوشایند هستند. گریز از احساسات ناخوشایند غیر ممکن است اما آدمی میتواند با آموختن مهارت کنترل احساسات، اثرات تجربه احساسات و هیجانات ناخوشایند را کاهش دهد.
تعریف کنترل احساسات و هیجانات
کنترل هیجانات و احساسات یعنی ابراز احساسات بدون آسیب رساندن به خود و دیگران. کنترل احساسات به معنی نادیده گرفتن آنها نیست بلکه به معنی تشخیص، درک صحیح و به کارگیری احساسات در مواقع مناسب و به گونهای مناسب است.
زمانی که بتوانیم احساسات خود را به درستی به دیگران منتقل کنیم و برداشت صحیحی از احساسات و هیجانات دیگران داشته باشیم میتوانیم رابطه صمیمانه با دیگران برقرار کنیم. اغلب تعارضات و مشاجرات و نگرانیها و… بین افراد، ناشی از واكنشهای عاطفی است. به عبارت دیگر، عواطف و کنترل آن در چگونگی روابط شما با دیگران در حال وآینده تاثیر گذار وتعیین كننده خواهد بود. همچنین یادگیری توانایی کنترل احساسات موجب استقلال و بالا بردن قدرت تصمیمگیری در افراد میشود.
مراحل کنترل کردن احساسات
باورهای مخرب میتواند موجب ایجاد احساسات نامطلوب شده و توانایی ما را در کنترل هیجان کاهش دهد. برخی از باورهای مخرب و نادرست عبارتند از:
- همه باید مرا دوست داشته باشند و تایید کنند.
- من باید در تمامی جنبههای زندگی بینقص باشم.
- انسانها یا خوبند یا بد.
- من آدم بدشانسی هستم و تقدیرم اینگونه است.
- نگران بودن در مورد موقعیتی ترسناک از من محافظت میکند.
- اینکه شرایط دقیقا باب میل من پیش نمیرود، برایم قابل تحمل نیست.
- تنها زمانی خوشحال خواهم بود که در زندگی به نتیجه دلخواهم برسم.
-
زندگی وقتی لذت بخش است که ساده باشد و سختی در آن نباشد.
۱- تفکر همه یا هیچ؛ هرچیزی یا خوب است یا بد و نقطه میانی وجود ندارد.
۲- ایجاد فیلتر ذهنی؛ نگاه کردن به تمام جنبههای زندگی از پشت یک فیلتر منفی ذهنی.
۳- نادیده گرفتن نظرات مثبت؛ اگر شخصی چیز خوبی در مورد شما بگوید، آن را به حساب نمیآورید اما نظرات منفی شما را افسرده میکند.
۴- تصور توانایی پیشبینی آینده؛ از قبل میپندارید همه چیز قرار است بد پیش برود و بهتر است خودتان را برای بدترین اتفاقات ممکن آماده کنید!
۵- بزرگنمایی یا کوچکنمایی قضایا؛ موفقیتهای دیگران و شکستهای خود را بزرگتر از آنچه که هست میبینید.
۶- استدلال احساسی؛ احساسات منفی را لزوما بازتابی از واقعیت دانستن: “من اینگونه احساس میکنم، پس حتما باید درست باشد.”
۷- به کار بردن عبارات “ملزم کننده”؛ با به کار بردن عباراتی مانند ” من باید”، “من مجبورم”، “من حتما”، “من نباید” و… خود را تحت فشار میگذارید. استفاده از این عبارات در مورد دیگران نیز منجر به احساس خشم، ناامیدی و رنجش میشود.
۸- برچسب زدن؛ برای مثال به خود برچسبی مانند “من بدشانس هستم” میزنید و آن را به تمام موقعیتها تعمیم میدهید.
۱- احساسات خود را بشناسید و بپذیرید
دانشمندان احساسات بشر را به چندین بخش پایه و مشخص تقسیم کردهاند: لذت، رضایت، ترس، تعجب، غم، تنفر، خشم و امید. دیگر احساسات میتوانند نتیجه همین احساسات پایه باشند. برای مثال احساس حسادت نتیجه احساس ترس است. ترس از اینکه ممکن است شما به خوبی دیگری نباشید و ترس از اینکه پس زده شوید و تنها بمانید. احساسات خود را قبول كنید و آگاهانه بر احساس خود مسلط شوید وبدان بیندیشید، تا بتوانید آنرا بخوبی تجزیه وتحلیل كنید.
۲- درک کنید که برای بروز هر احساس، دلیل و باور مشخصی وجود دارد.
بسیاری از اوقات ما در “سطح ناخودآگاه” تحت تاثیر احساسات هستیم اما با شناخت احساسات در “سطح خودآگاه” بهتر قادر خواهیم بود که آنها را کنترل کنیم. در طول روز احساسات خود را با ذکر جزئیات در یک دفتر ثبت کنید و باور مخرب پشت آن را بیابید و آن را تعدیل کنید.
در صورت بروز هرگونه احساسی در وجود خود ببینید به چه چیزی فکر میکردید تا جایی که بتوانید علت اصلی احساس به وجود آمده را پیدا کنید. برای مثال رئیس شما هنگام نهار با شما تماس چشمی برقرار نکرده است و بدون اینکه خودتان از آن آگاه باشید، این فکر از پس ذهن شما گذشته است که “شاید قصد دارد من را اخراج کند” و همه اینها باعث ایجاد احساسات متفاوتی مانند ترس، اضطراب و ناامنی شده است.
۴- تمام شواهد موجود که به نوعی نظر و عقیده منجر به یک احساس را تایید یا تکذیب میکنند در جایی بنویسید.
چه شواهدی برای تایید نظر خود در اختیار دارید؟ آیا رئیس شما پیش از این همیشه با شما خوش و بش میکرده است و به یک باره از شما روی برگردانده است؟ یا شاید هیچگاه به شما توجه نکرده است و تنها به این دلیل که با دیگر همکاران گرم گرفته است شما احساس خطر میکنید! آیا کار خطایی از شما سر زده است که او از آن مطلع شده و قصد دارد شما را اخراج کند؟
۵- موضوع را از جنبههای دیگری که با منطق نیز همخوانی داشته باشد، مورد بررسی قرار دهید.
شواهد دیگری را مورد توجه قرار دهید که از آنها میتوان نتیجه گرفت نظر پیشین شما نمیتواند درست باشد. برای مثال ممکن است هیچ کسی با تخصص مشابه شما در کل سازمان وجود نداشته باشد و جایگزین کردن فرد جدیدی به جای شما برای کل مجموعه هزینه بر خواهد بود. بنابرین احتمال اخراج شما بسیار دور از ذهن به نظر میرسد و این موضوع میتواند باعث آرامش شما شود وگرنه در هر صورت بهتر است گام بعدی را دنبال کنید.
۶- گزینههای پیش رو را در نظر بگیرید.
حالا که به احساس خود و دلیل ایجاد آن پی بردهاید بهتر است به راههای پیش رو فکر کنید. دلایل منطقی برای انجام تصمیمات (آگاهانه) عبارتند از:
- اینکه میخواهید دقیقا چه کسی باشید؟ چه اصول و ارزشهایی را برای خود تعریف میکنید؟ این همان نقطهای است که اعتقادات مذهبی و فرهنگی برای بسیاری نقش عمده را بازی میکنند.
- انجام چه کاری بیش از همه منطقی به نظر میرسد؟ برای مثال اگر در خیابان شخص بیفرهنگ و چاقو به دست حق شما را پایمال کند چه میکنید؟ آیا اصول شما به شما گوشزد میکند که صلح طلب باشید یا اینکه از حق و حیثیت خود دفاع کنید؟ منطق چه حکم میکند؟ آیا شرط عقل این است که زندگی خود را بیهوده به خطر نیندازید و در صورت امکان مشکل را با روشهای قانونی حل کنید؟
مدیریت احساسات و هیجانات سلامت جسمی و روحی را برای افراد در پی دارد برخی از افراد به خاطر عدم آشنایی با راهکارهای کنترل احساسات و هیجانات برخورد با مشکلات یا مشکلات را نادیده می گیرند و یا بطور عجولانه واکنش نشان میدهند که نتیجه جز پشیمانی ندارد. دانستن شیوه مدیریت و کنترل احساسات ناخوشایند مثل خشم، افسردگی و اضطراب به انسان در داشتن زندگی موفق کمک میکند و به او فرصت بیشتری برای رشد شخصی میدهد.
علی
ممنون از مطالب کاملتون