تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
آرام کننده دردهایت رسیدن به مقصود است. تمام هم و غمت فکر کردن در مورد او و یاد خاطرات شیرین با او بودن است. تنها غصه تو شکستن عهد و پیمانی است که با او بسته بودی. این شبهای هجران پایانپذیر است ولی میترسی دست روزگار او را از تو دور کند. خودت را سرزنش مکن، او نیز در این جدایی مقصر بوده است. نگران مباش چراکه خداوند دوباره به همه چیز سر و سامان میبخشد.
غزل شماره ۳۶۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۶۳ حافظ
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده میگویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سلیمان نیز هم
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۶۳ حافظ
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
محبوبم مسبب دردمند شدن من است و درمان درد من هم به دست اوست. دل و جان هر دو فدای او شد.
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
اینکه صاحبنظران معتقدند که «آن» از زیبایی ظاهری بهتر است، یار ما هم زیبایی ظاهری و هم «آن» را داراست.
«آن» لطیفهای است که از زیبایی درک میشود، اما به توصیف درنمیآید.
همچنین به بیت اول غزل شماره ۱۲۵ حافظ: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد مراجعه کنید.
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
یادش بخیر باد آنکه به نیت ریختن خون و کشتن ما، هم زلف را با شکستن آرایش داد و هم عهد و پیمان خود را شکست.
دوستان در پرده میگویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
ای رفیقان همراز، من داستان را سربسته و محرمانه میگویم، اما با نوای موسیقی هم گفته و سرآوازه خواهد شد.
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
همانطور که خوشیهای شبهای وصال بهسر رسید، ناخوشیهای روزهای فراق نیز پایان مییابد.
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
دنیا و آخرت از برکت یک پرتو سیمای یار بهوجود آمده است؛ هم آشکار و هم پنهان این نکته را با تو در میان نهادم.
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
بر کار روزگار و همچنین بر کار فلک گردنده هیچ اطمینان و اعتمادی وجود ندارد.
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
ای ساقی، شراب بیاور که عاشق نه تنها از قاضی نمیترسد بلکه از بازپرس محکمه هم باکی ندارد.
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سلیمان نیز هم
مأمور منکرات آگاه است که حافظ عاشق است همانطور که وزیر سرزمین فارس هم میداند.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
بدون نام
بیت پنجم برخی نسخ که در نسخه قزوینی نیامده:
خون ما آن نرگس مستانه ریخت
وآن سر زلف پریشان نیز هم