تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
بخت و اقبال به تو رو کرده است. خبری غیرمنتظره به تو میرسد که زندگیات را از اینرو به آنرو خواهد کرد. بر همه رقیبان پیروز میشوی و جایگاهی خاص پیدا میکنی. از موقعیتهای به دست آمده، کاملاً استفاده کن تا همای سعادت را بر دوش خود احساس کنی. صبر داشته باش و با دوستان و آشنایان مهربانی نما. به زیردستان ترحم آور تا خداوند نیز به تو رحم کند. عشقی که در سر داری، ابدی است و مهر و صفا تا همیشه میان شما برقرار خواهد شد.
غزل شماره ۳۱۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۱۰ حافظ
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما
سرو مینازد و خوش نیست خدا را بخرام
زلف دلدار چو زنار همیفرماید
برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام
مرغ روحم که همیزد ز سر سدره صفیر
عاقبت دانه خال تو فکندش در دام
چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد
من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام
تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام
حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید
جای در گوشه محراب کنند اهل کلام
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۱۰ حافظ
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
ای پرنده خوشقدم و خوشخبر آفرین بر تو، خوش آمدی! آمدنت به خیر، چه خبری آوردی؟ دوست کجاست؟ راه رسیدن به او کدام است؟
یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
پروردگارا، لطف و عنایت دیرینه تو پشتیبان و راهنمای این کاروان باد که از اثر او دشمن به دام افتاد و معشوق به خواسته دل ما شد.
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
داستان من و محبوبم انتهایی ندارد، چرا که هرچه ازلی و قدیم باشد برای آن پایانی نخواهد بود.
گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما
سرو مینازد و خوش نیست خدا را بخرام
یک لحظه خودت را نشان بده، زیرا گل سرخ، ناز و بینیازی را به منتهای حد خود رسانیده و سرو در چمن به خود مینازد، خدا را خوش نمیآید، تو خرامیدن و جلوهگری را آغاز کن. یعنی گل رز و سرو، چون تو را ندیدهاند ناز و خرامش میکنند.
زلف دلدار چو زنار همیفرماید
برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام
هنگامی که گیسوی بلند دلبر، امر به بستن کمربند زردشتیان میدهد، ای شیخ دست از سرم بردار که پوشیدن خرقه زهد بر پیکر ما حرام و نارواست.
بیت ششم
مرغ روحم که همیزد ز سر سدره صفیر
عاقبت دانه خال تو فکندش در دام
پرنده روح و روان من که روی شاخه درخت سدره، آزادانه در حال آوازهخوانی بود، در آخر دانه خال تو او را به دام عشق خود گرفتار کرد یعنی به هوای خال تو به زمین آمد.
سدره یا سدرة المنتهی نام درختی در آسمان هفتم است که در سوره نجم هم از آن یاد شده است.
چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد
من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام
چشم بیمار من شایستگی خوابیدن را ندارد. کسی که درد دائمی مزمن او را از پای درمی آورد، چگونه میتواند بخوابد؟
تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام
تو بر من که دوست بیریای تو هستم رحم نخواهی کرد و من این مطلب را که شارح دعوای من است در اینجا گفتم. حال این تو و این هم گردش ایام که صحت ادعای مرا ثابت خواهد کرد.
حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید
جای در گوشه محراب کنند اهل کلام
اگر حافظ به ابروان تو مایل شد، شایستگی آن را دارد، چرا که مدرسین کلام خدا در گوشهای از مسجد مینشینند و به درس و بحث میپردازند.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.