غزل شماره ۲۵۱ حافظ میگوید زمان هجران بهسرآمده و شب وصل رسیده است. مطلع این غزل به آیهای از سوره قدر تلمیح دارد. شب وصل همچون شب قدر ارزشمند است؛ شبی که ارزش آن از هزار شب بیشتر است و تا طلوع خورشید در آن سلامت هست. در بیت دوم از دل خویش میخواهد که در عاشقی ثابتقدم باشد، چراکه در راه عشق هیچکاری بدون اجر نمیماند.
تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
غزل شماره ۲۵۱ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۵۱ حافظ
شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر 
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر 
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر 
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک میبینم شب هجر 
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر 
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخسران فی التجر

معنی و تفسیر غزل شماره ۲۵۱ حافظ
شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
شب رسیدن به یار است و روزگار هجران به پایان رسیده است. امشب همان شبی است که تا طلوع سحر خیر و سلامت در آن است. مصراع دوم به آیه آخر سوره قدر «سَلَامٌ هِىَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْر» اشاره دارد.
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
ای دل، در راه عشق پابرجا و استوار باش، زیرا در این راه هیچ کاری بدون پاداش و بینتیجه نیست.
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
من از رندی و لاابالیگری دست برنخواهم داشت، حتی اگر مرا با دوری و امتناع اذیت کنی.
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک میبینم شب هجر
ای صبح صادق، بهخاطر خدا طلوع کن، زیرا که شب هجران محبوب را بسیار تیره و تار میبینم.
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
دلم از دست رفت و موفق نشدم که روی محبوب خودم را ببینم. دریغا از این ستمگری، دردا از این عذاب.
                                
                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
                
                
                
                
                
                
                
                
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.