تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
دنیا محل گذر است و آنچه که پایدار نیست شایستگی دل بستن به آن را ندارد. در بهار باید فکر خزان را کرد. ظواهر زیبا بسیار گولزننده هستند و تو نباید فریب آنها را بخوری. در انتخاب یار و همراه دقت کردن لازم است. در زندگی بجای رفتن دنبال صورت زیبا، به دنبال سیرت نیکو باش. با هرکسی مشورت مکن و فقط راز دلت را به افراد قابل اطمینان بگو. غرور بیجای خودت را کنار بگذار و به پند و اندرز دوستان واقعیات گوش بده.
غزل شماره ۱۲۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۲۵ حافظ
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۲۵ حافظ
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
زیبارو کسی نیست که گیسوانی مشکین و کمری باریک دارد، غلام چهره کسی باش که لطیفهای از حسن دارد. «آن» چیزیست که حس شود بدون چگونگی. برای کسب اطلاع بیشتر به معنی بیت دوم غزل شماره ۳۶۳ حافظ: دردم از یار است و درمان نیز هم مراجعه کنید.
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
هرچند که راه و روش فرشته و پری نازک و دلپذیر است، ولی خوبی و نیکویی تنها همان است که محبوب ما دارد.
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد
ای زیباروی خندان، به چشمه چشم من و اشکهای بسیارم، توجه و عنایتی داشته باش، زیرا که به امید التفات تو جویباری روان است.
گوی خوبی که بَرَد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
چه کسی میتواند یعنی هیچکس نمیتواند که در بازی چوگان دلبری، گوی زیبایی و حسن را از تو ببرد و حتی خورشید نیز با آن همه جلوهاش، سواری نیست که در دست عنان اختیار داشته باشد. تو از خورشید نیز گوی خوبی را میربایی.
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
کلام من وقتی که آرامشبخش دل تو شد، بالاخره آن را پذیرفتی، بله چنین است که گفتار عاشقانه، شیوه خاص خود را دارد.
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
کمان ابروی تو در راه و روش تیراندازی، هر کمانداری را شکست داده است.
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
به یقین، هر کسی در مسیر عشق، محرم راز نخواهد بود و هر سالکی به اندازه اندیشه خود، از عشق گمان و تصویری دارد یعنی آنچه افراد مختلف از عالم عشق میگویند برداشت ذهنی خودشان است و اسرار عشق این نیست.
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
نزد ساکنان میخانه عشق، از کرامات خود دم مزن، زیرا هر سخن، زمانی و هر نکته لطیفی، مکانی خاص برای گفتن دارد.
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مرغ هوشیار در آن سبزهزار که پس از بهارش، خزان میآید، خیمه اقامت نمیزند و آنجا را برای سکونت انتخاب نمیکند. تو هم اگر زیرک و دانایی در این دنیا که خوشیاش پایدار نیست، خانه مگیر.
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
به فرد پرادعا و نکتهفروش بگویید که با لطیفهها و معماهای خود به حافظ فخر نفروشد، زیرا قلم من نیز زبانی شیوا و بیانی بلیغ دارد و جوابش را با شعری نغز خواهد داد